پیامبر صبرای ام عماره گواهی عظیمی میدهد
ضمره بن سعید مازنی از مادربزرگش، که در جنگ اُحد، حضور داشت، روایت میکند، که مادربزرگش گفت: از رسول خدا صشنیدم که میفرمود: «لـمقام نسیبة بنت کعب الیوم خیر من مقام فلان وفلان»: «امروز مقام نسیبه دختر کعب از مقام فلانی و فلانی، برتر است».
او در روز اُحد ام عماره را میدید که به سختی با دشمن مبارزه میکرد. او لباسش را به کمر بسته بود. و سیزده زخم بر بدنش وارد آمد. او میگفت: ابن قمئه را دیدم که به شانه ام عماره زد. ام عماره به شدت زخمی شده بود و مداوایش یک سال طول کشید. سپس منادی رسول خدا صندا داد: به سوی حمراء الاسد [۲۶۲]بروید. او قسمتی از پیراهنش را بر روی زخمش بست، ولی نتوانست از خونریزی جلوگیری کند. ـ خداوند از وی راضی باد و او را مورد مرحمت خود قرار دهد! ـ [۲۶۳].
پروردگارا، ایشان را رفیقان من در بهشت قرار ده
بلکه پیامبر صبرای ام عماره و پسرش دعا نمود که همراه او در بهشت باشند.
از حارث بن عبدالله روایت شده است که میگوید: از عبدالله بن زید بن عاصم شنیدم که میگفت: در جنگ اُحد حضور داشتم، وقتی مسلمانان از اطراف رسول خدا صپراکنده شدند، من و مادرم به او نزدیک شدیم و از او دفاع میکردیم. آن حضرت فرمود: «پسر ام عماره؟» ام عماره گفت: بله. پیامبر صفرمود: «پرتاب کن». پس در جلو او سنگی را به سوی مردی ـ که بر روی اسب بود ـ پرتاب کردم و به چشم اسب، اصابت نمود.
اسب آشفته و پریشان شد و خود و مردی که روی آن بود، روی زمین افتادند و من سنگها را به سوی آن پرتاب کردم، و پیامبر صتبسم میکرد. و به زخم مادرم که روی شانهاش بود نگاه کرد و فرمود: «أمك أمك! اعصب جرحها! اللهم اجعلهم رفقائي في الجنة»: «مادرت مادرت! زخمش را ببند، پروردگارا، ایشان را رفیقان من در بهشت قرار ده». گفتم: مادام که چنین است، هیچ اشکالی ندارد که در دنیا هر نوع بلا و مصیبتی بر سرم آید [۲۶۴].
[۲۶۲] مکانی است در هشت مایلی مدینه از طرف چپ جاده وقتی که به سمت ذوالحلیفه میروی. نگا: زاد المعاد، ۳/۲۴۲-۲۴۳. [۲۶۳] طبقات ابن سعد، ۸/۴۱۳. [۲۶۴] طبقات ابن سعد، ۸/۴۱۴-۴۱۵.