دفاع فاطمه از پیامبر ص
فاطمه لآرزو میکرد که خودش را و بلکه تمام دنیا را فدای پدرش، رسول الله صکند... همراه من در این صحنه وحشتناک تدبر و تأمل کنید. این عقبه بن ابی معیط است که بار دیگر اذیت و آزار را متوجه پیامبر محبوب صمیکند تا به رهبران و بزرگان قریش تقرب جوید.
از عبدالله بن مسعود سروایت شده است که: پیامبر صکنار کعبه نماز میخواند و ابوجهل و رفیقانش نشسته بودند، به همدیگر گفتند: کدام یک از شما لاشه حیوان فلان طایفه را میآورد و آن را بر پشت محمد مینهد وقتی که سجده میکند؟ بدبختترین قوم [۱۸۷]برخاست و آن را آورد. صبر کرد تا پیامبر صبه سجده رفت آنگاه آن را بر پشتش میان شانهاش نهاد و من نگاه میکردم و چیزی از دستم بر نمیآمد ای کاش میتوانستم دفاعی از او بکنم. عبدالله بن مسعود میگوید: قریش شروع به خندیدن کردند و از شدت خنده خم و راست میشدند و رسول الله صدر حال سجده بود و سرش را بلند نمیکرد تا اینکه فاطمه نزدش آمد و آن را از پشتش دور افکند [۱۸۸].
آنگاه پیامبر صسرش را بلند کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ عَلَيْكَ بِقُرَيْشٍ»:«خدایا قریش را به تو محول میکنم و خودت به حسابشان برس». سه بار این جمله را تکرار فرمود. بر مشرکان خیلی سخت آمد وقتی که پیامبر صآنان را نفرین کرد.
عبدالله بن مسعود گوید: و مشرکان معتقد بودند که دعا در آن سرزمین مستجاب خواهد شد. سپس پیامبر صنام آن کافران را گفت: «اللَّهُمَّ عَلَيْكَ بِأَبِى جَهْلٍ، وَعَلَيْكَ بِعُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ، وَشَيْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ، وَالْوَلِيدِ بْنِ عُتْبَةَ، وَأُمَيَّةَ بْنِ خَلَفٍ، وَعُقْبَةَ بْنِ أَبِى مُعَيْطٍ». «خدایا! ابوجهل و عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه و ولید بن عتبه و امیه بن خلف و عقبه بن ابی معیط را به تو محول میکنم و خودت به حسابشان برس». و نفر هفتمی را هم ذکر کرد اما من آن را به یاد ندارم. عبدالله بن مسعود گوید: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، آن کسانی را که رسول الله صنامشان برد، دیدم که در معرکه بدر همگی هلاک شدند [۱۸۹].
عقبه بن ابی معیط در غزوه بدر اسیر شد و پیامبر صدستور قتلش را صادر کرد و برای مشرکان دیگر این دستور را صادر نکرد، چون او خیلی پبامبر صرا اذیت میکرد.
از ابن عباس روایت شده است گوید: رسول الله صاسیران بدر را یکی یکی صدا کرد و فدیه هر فرد از آنان چهار هزار بود و عقبه بن ابی معیط قبل از فدیه کشته شد. علی برخاست و او را به قتل رسانید [۱۹۰].
[۱۸۷] او عقبه بن ابی معیط بود همچنان که نزد بخاری به شماره ۳۱۸۵ و مسلم به شماره ۱۷۹۴/۱۰۸ این مطلب وجود دارد.
[۱۸۸] به همین صورت یوسف از ابواسحاق آن را روایت کرده که ابواسحاق گوید: عمرو بن میمون به من گفت که ابن مسعود به او خبر داده است. و شعبه از ابواسحاق روایت کرده است: «پیامبر صسرش را بلند نکرد تا این که فاطمه آمد و آن را از پشتش برداشت و کسی که این کار را کرده بود نفرین کرد». همچنان که نزد بخاری به شماره ۳۱۸۵ و مسلم به شماره ۱۷۹۴/۱۰۸ آمده است: «پس فاطمه آن را از پشتش برداشت».
اسرائیل از ابواسحاق روایت کرده است: «قریش خندیدند تا جایی که از خنده خم و راست می شدند، پس کسی نزد فاطمه، رفت - و فاطمه دختر کوچکى بود- پس فاطمه به سرعت آمد، و پیامبر صهمچنان در حال سجده بود تا این که فاطمه آن لاشه را از پشت وی برداشت و رو به مشرکان کرد و آنان را سرزنش کرد». همچنان که نزد بخاری به شماره ۵۲۰ هم این مطلب وجود دارد.
و نزد مسلم به شماره ۱۷۹۴/۱۰۷ از روایت زکریا از ابواسحاق آمده است: «تا اینکه کسی رفت و فاطمه را از این امر مطلع کرد. فاطمه آمد. و فاطمه دختر کوچکى بود. پس فاطمه آن لاشه را از روی پشتش دور انداخت سپس رو به مشرکان کرد و آنان را سرزنش نمود».
[۱۸۹] بخاری بیشتر از یک جا و مسلم به شماره ۱۷۹۴ و دیگران آن را روایت کردهاند.
[۱۹۰] طبرانی در «معجم الکبیر» و «معجم الاوسط» آن را روایت کرده، و راویانش، راویان احادیث صحیحاند. همچنین طبرانی در «معجم الاوسط» از طریق حدیث ابن مسعود، مانند آن را روایت کرده است؛ همچنان که در «مجمع الزوائد»، ۶/۸۹ آمده و راویانش، ثقه و مورد اعتمادند.