اسماء از زنان پیشگام و پیشقدم به سوی اسلام بود
اسماء لبیست و هفت سال قبل از هجرت پیامبر صدر مکه متولد شد و در خانه پدرش «ابوبکر صدیق» بزرگ شد؛ کسی که جامع تمامی خصال خیر بود و پس از رسول خدا صبرترین مردمان است.
او کسی است که پیامبر صدربارهاش فرموده است: «مَا لأَحَدٍ عِنْدَنَا يَدٌ إِلاَّ وَقَدْ كَافَيْنَاهُ مَا خَلاَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا يَدًا يُكَافِئُهُ اللَّهُ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمَا نَفَعَنِى مَالُ أَحَدٍ قَطُّ مَا نَفَعَنِى مَالُ أَبِى بَكْرٍ وَلَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلاً لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلاً أَلاَ وَإِنَّ صَاحِبَكُمْ خَلِيلُ اللَّهِ» [۲۷۴]: «هیچکس کمکی در حق ما نکرده مگر اینکه جزایش را دادهایم و آن را جبران کردهایم بجز ابوبکر صدیق؛ چون او در حق ما کاری کرده که فقط خداوند در روز قیامت جزایش را میدهد و آن را جبران میکند. مال هیچکسی به اندازه مال ابوبکر به من نفع نرسانیده است. اگر من از میان مردم، دوستی صمیمی را برای خود انتخاب میکردم، حتماً ابوبکر را به عنوان دوست صمیمی خود برمیگزیدم. اما بدانید که رفیق شما، دوست صمیمی خداست».
پس اسماء در خانه پدرش «ابوبکر صدیق» زیست و اخلاق والا از او یاد گرفت و بر حب و دوستی فضیلت بزرگ شد.
وقتی خورشید اسلام بر سرزمین جزیرةالعرب تابید، پدر اسماء (یعنی ابوبکر صدیق) اولین کسی بود که از میان مردان اسلام آورد. و از این جا بود که اسماء زود اسلام آورد و از زنان پیشگام و پیشقدم به سوی اسلام بود. و در میان قافله ایمانی او هیجدهمین نفری بود که اسلام آورد. پس تنها هفده زن و مرد مسلمان پیش از او اسلام آوردند. به همین صورت اسماء از کسانی بود که خداوند متعال دربارهشان فرموده است: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰]. «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزى بزرگ».
اسماء با یکی از عشره مبشره [۲۷۵]ازدواج میکند
پروردگار خواست که اسماء با مردی از ده نفری که به بهشت مژده داده شدند، ازدواج کند. این مرد کسی نیست جز «زبیر بن عوام» یار و یاور رسول خدا ص. زبیر فردی فقیر بود اما برای او بس است که مؤمن به خداست.
این چنین است همسر صالح و خوب
از اسماء دختر ابوبکر صدیق بروایت شده است که میگوید: زبیر سبا من ازدواج کرد و در این دنیا جز اسبش هیچ مال و دارائی نداشت. اسماء افزود: من به اسبش علف و گیاه میدادم و مخارج و هزینههایش را میدادم و آن را نگاهداری میکردم. و دانههای خرما را برای شتر آبکش میسائیدم، و به آن آب و علف میدادم، و مشک آن را میدوختم، و آرد را خمیر میکردم اما نان پختن را نمیدانستم. و زنان همسایهام از انصار که زنانی خوب و اهل صدق و راستی بودند، برایم نان میپختند. اسماء میگوید: من خرما را از زمین زبیر که رسول الله صبه او بخشیده بود، بر روی سرم حمل میکردم. آن زمین، دو سوم فرسخ دور بود. وی افزود: روزی آمدم در حالی که مقداری خرما روی سرم بود. با رسول خدا صکه چند نفر از یارانش همراهش بودند، برخورد کردم. آن حضرت مرا صدا زد و سپس فرمود: «اخ اخ»: «اخ اخ» (صدای خوابانیدن شتر است. به معنی کخ یعنی بیانداز) تا مرا پشت سر خود سوار کند. من شرم کردم از این که همراه مردان بروم و زبیر و غیرت او را به یاد آوردم. اسماء میگوید: زبیر از باغیرتترین مردان بود. وی افزود: رسول خدا صدانست که من شرم میکنم، از اینرو اصرار نکرد و گذشت. نزد زبیر آمدم و گفتم: رسول الله صمرا دید در حالی که خرما را روی سرم حمل میکردم. و چند نفر از یارانش همراهش بودند. او شتر را خوابانید تا با او سوار شوم، اما شرم کردم و غیرت تو را به خاطر آوردم. زبیر گفت: به خدا، اینکه دانههای خرما را حمل کردی برایم سختتر است از اینکه همراه وی سوار شوی. اسماء میگوید: تا اینکه پس از آن، ابوبکر خدمتکاری را برایم فرستاد و مرا از نگاهداری اسب نجات داد و خدمتکار این کار را برعهده گرفت، گوئی ابوبکر با این کار مرا آزاد کرد [۲۷۶].
[۲۷۴] ترمذی در مبحث «المناقب»، به شماره ۳۶۶۲ آن را روایت کرده و آلبانی در «صحیح سنن الترمذی»، به شماره ۲۸۹۴ آن را صحیح دانسته است. [۲۷۵] منظور ده نفری است که پیامبر صاز جانب خدا مژده بهشت رفتن را به آنان داد. (مترجم). [۲۷۶] حیاة الصحابة، اثر کاندهلوی، ۲/۶۹۱.