صبر و پایداری در روز قادسیه
خنساء لکه به خاطر مرگ برادرش «صخر» در زمان جاهلیت، دنیا را پر از گریه و شیون کرد، اینک پس از آنکه اسلام به طرز شگفتانگیزی او را ساخته بود، در روز قادسیه چهار فرزندش را تقدیم میکند تا آنان به شرف و افتخار شهادت نائل آیند.
من نمیتوانم حتی یک کلمه در این رابطه بگویم فقط میگویم: این یکی از معجزات ایمان است که خداوند آن را در قلب هر یک از بندگانش که خود بخواهد، میاندازد.
دانستیم که غم و اندوه و شیون و ناله خنساء به خاطر مرگ برادرش چگونه بود و این که چگونه دلش شکافته شد و رودههایش افروخته شدند. همه اینها به صبری تغییر یافت که ایمان آن را به وجود آورد و پرهیزگاری آن را مزین و زیبا نمود؛ در نتیجه خنساء برای از دست رفتن کالاهای زندگی دنیا، غم و غصه نخورد.
آنان، پسران و جگرگوشه و رگ متصل به قلب خنساء بودند که به سوی قادسیه بیرون رفتند. آنان چهار نفر بودند. از جمله سفارشهای خنساء به آنان این بود: «پسرانم! شما به میل و رغبت خود اسلام آوردهاید و به اختیار خود، هجرت کردهاید. به خدائی که معبودی بحق جز او نیست، شما پسران یک مرد و یک زن هستید. اصل و نسب شما را فرومایه نکردم. و بدانید که سرای آخرت بهتر از سرای فانی است.
صبر و پایداری و استقامت داشته باشید و دلیر باشید و تقوای خدا را پیشه کنید، باشد که رستگار شوید. وقتی دیدید که جنگ درگرفته و آتش را بر روی برگهایش شعلهور کرده، شما هم دست به کار شده و وارد کارزار شوید و اصل و ریشه آن را بزنید، تا به غنائم و کرامت و بزرگی در سرای جاوید و منزلگاه ابدی دست یابید».
وقتی صبح از خواب بیدار شدند، با دلهائی جوان و گرم و با شور و اشتیاقی وصفناپذیر به سوی جنگ رفتند. هر یک از آنان، وصیت و سفارش مادر پیر را به یاد دیگری میانداخت و هر یک همانند شیر میغرید و همانند تیر به سوی میدان جنگ میرفت، و همانند صاعقه بانگ برمیآورد و همانند قضای الهی به دشمنان خدا حمله میکرد. و بر همان حال و وضعیت ماندند تا این که یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند.
هر یک از آنان قبل از آنکه به شهادت برسد، قصیدهای را سرود.
نفر اول این ابیات را سرود:
یا إخوتي إن العجوز الناصحة
قد نصحتنا إذ دعتنا البارحة
«ای برادرانم! همانا پیرزن نصحیتگر، وقتی صبح زود ما را صدا زد، ما را نصیحت کرد».
بمقالة ذات بیان واضح
وإنما تلقون عند الصائحة
من آل ساسان کلاباً نابحة
«با سخنانی واضح و روشن. و همانا هنگام سر و صدای آل ساسان، با سگهای پارس کننده روبرو میشوید».
نفرد دوم ابیات زیر را سرود:
إن العجوز ذات حزم وجلد
قد أمرتنا بالسداد والرشد
«همانا پیرزن دوراندیش و چابک، ما را به درستی و راستی در کردار و گفتار و هدایت امر کرد».
نصیحة منها وبراً بالولد
فباکروا الحرب حُماة في العدد
«این سخنان را از روی خیرخواهی او و نیکیاش به فرزندانش گفت. پس جوانمردانه به سوی جنگ پیش روید».
سومی این ابیات را سرود:
والله ما نعصی العجوز حرفاً
نُصحاً وبراً صادقاً ولطفاً
«به خدا قسم، از یک حرف از سخنان آن پیرزن که از روی خیرخواهی و نیکی صادقانه و لطف و مهربانیاش به ما گفت، سرپیچی نمیکنیم».
فبادروا الحرب الضروس زحفاً
حتی تَلُفُّوا آل کسری لفاً
«پس به سوی جنگ خانمانسوز پیش روید تا این که آل کسری را در هم پیچید».
چهارمی ابیات زیر را سرود:
لست لخنساء ولا للأخرم
ولا لعمري ذي السناء الأقدم
«از آن خنساء و أخرم و عمر روشن و دلیرم نیستم».
إن لم أُرَد في الجیش جیش الأعجم
ماض على الهول خِضِمِّ حَضرمي
[۳۷۰]
«اگر با شمشیر بران وارد لشکر عجمها نشوم، شمشیر بُرَّان یمنی مرا به طرزی وحشت انگیز از بین خواهد بُرد».
خبر مرگ هر چهار پسر قهرمان در یک روز به مادر رسید، او رخسار خود را سیلی نزد و سینه خود را پاره نکرد، بلکه با ایمان صابران و صبر مؤمنان به استقبال آن خبر رفت و گفت: «سپاس برای خداوندی که با قتل آنان مرا شرفیاب کرد، و از پروردگارم میخواهم که مرا همراه آنان در قرارگاه رحمتش جمع گرداند».
میتوانیم این سؤال را از خود بپرسیم: چه چیزی بود که خنساء را از یک حال به حالی دیگر برگرداند و او را چنین تغییر داد؟ آن چیز، اکسیر ایمان است که پیامبر صدر دلهای مؤمنان نهاد و آنان را از دنیای جهالت به دنیای ارزشهای والا و مَثَل عُلیا و اخلاق والا و شور و اشتیاق به رضایت و خشنودی خدا برد [۳۷۱].
[۳۷۰. [ ])- ابیات را در الاستیعاب ملاحظه کنید، شرح حال شماره ۳۳۶۳. [۳۷۱] ولا تموتن إلا وأنتم مسلمون، اثر نگارنده، ص ۷۱-۷۲. انتشارات دارالفردوس.