صبر و پایداری
اسماء ل سرّ رسول خدا صرا حفظ میکرد و خبر هجرت وی را فاش نمیکرد هرچند شدیدترین بلا و اذیت و آزار متوجه او میشد.
از ابن اسحاق روایت شده است که میگوید: از اسماء نقل شده که: ابوجهل همراه چند نفر آمد و من به طرف آنان رفتم. گفتند: پدرت کجاست؟ گفتم: به خدا نمیدانم کجاست؟ ابوجهل دستش را بلند کرد و یک سیلی به من زد به گونهای که گوشوارهام بر زمین افتاد و سپس رفتند [۲۸۰].
آیا دیدی چگونه حماقت و نادانی به ابوجهل ـ خداوند خوارش کند! ـ رسیده که از اخلاق و خوی عظیمشان راجع به دست برداشتن از اذیت و آزار زن کاملاً فاصله گرفته و از آن بینصیب گشته است؟ و نفس حقیرش را در پستترین جایگاه از پستی و بدی انداخته است؟ او از رویارویی با مردان ناتوان شده و زن حاملهای را میزند.
[۲۸۰] سیر أعلام النبلاء، ۲/۲۹۰.