در کنار پیامبر محبوب ص
خدیجه لحدود ۲۵ سال ملازم و همراه پیامبر محبوب صبود. او مستقیماً از سرچشمه صاف و خالص سیراب میشد، از سنت و راه و روش و راهنمایی و اخلاق و علم و مهربانی و دلسوزی پیامبر صسرمشق میگرفت. پس خدیجه در خوشبختی بیحدی بود که قلم از وصف آن ناتوان است، بلکه کلمات در مقابل آن از روی شرم و حیاء میگریزند.
او همراه پیامبر صنماز میخواند؛ البته نمازی که آن موقع، یعنی پیش از فرض شدن نمازهای پنجگانه در شب معراج بود. و آن هم دو رکعت در صبح و دو رکعت در شب بود.
از عروه بن زبیر و او هم از عایشه لروایت شده است که عایشه میگوید: نماز ابتدا دو رکعت بود، سپس این دو رکعت در سفر به عنوان نماز سفر باقی ماند و در حضر به چهار رکعت تبدیل شد [۴۳].
این هم بدین خاطر بود که خدیجه لقبل از اینکه نمازهای پنجگانه فرض شود، از دنیا رفت؛ از جابر بن عبدالله روایت شده است که از رسول الله صراجع به خدیجه سئوال شد که آیا او قبل از آنکه نمازهای پنجگانه و احکام و تکالیف شرعی فرض شوند، وفات یافت؟ رسول الله صفرمود: «أَبْصَرْتُهَا عَلَى نَهْرٍ مِنْ أَنْهَارِ الْجَنَّةِ، فِي بَيْتٍ مِنْ قَصَبٍ لا صَخَبَ فِيهِ وَلا نَصَبَ». «او را بر رودخانهای از رودخانههای بهشت در خانهای از طلا و نقره که هیچ سختی و ناراحتی در آن نیست، دیدم».
و از پیامبر صراجع به ابوطالب سئوال شد که آیا به او نفعی رساندی؟ در جواب فرمود: «أخرجته من جهنم إلى ضحضاح منها» [۴۴]: «او را از قعر جهنم به جای کم عمقی از آن خارج کردم».
از عفیف کندی روایت شده است که میگوید: عباس بن عبدالمطلب دوست من بود، او به یمن رفت و آمد میکرد و عطر میخرید و در ایام حج آن را میفروخت. هنگامی که من در منی کنار عباس بودم، مردی نزد او آمد و وضوی کاملی گرفت، سپس برخاست تا نماز بخواند. آنگاه زنی بیرون آمد و وضو گرفت، سپس برخاست تا نماز بخواند. سپس پسر نوجوانی بیرون آمد و وضو گرفت، سپس برخاست تا نماز بخوند. گفتم: وای بر تو ای عباس! این چه دینی است؟ گفت: این دین محمد بن عبدالله، برادرزادهام است که گمان میکند خداوند او را به عنوان فرستاده مبعوث کرده، و این، برادرزادهام علی بن ابیطالب است که به دین محمد صایمان آورده و از او پیروی میکند، و آن دیگری، زن محمد ص، یعنی خدیجه است که از دین او پیروی کرده است.
عفیف پس از آنکه به دین اسلام گروید، میگفت: ای کاش من چهارمین نفر میبودم! [۴۵].
[۴۳] بخاری در بخش «الجمعة»، باب «یقصر إذا خرج من موضعه»،شماره ۱۰۹۰؛ و مسلم در مبحث «صلاة المسافرین وقصرها»، بخش «صلاة المسافرین وقصرها»، به شماره ۶۸۵، آن را روایت کردهاند. [۴۴] هیثمی در کتاب «المجمع الزوائد»، به شماره ۱۵۲۷۴ میگوید: طبرانی آن را در «معجم الأوسط» و «معجم الکبیر» با اندکی اختصار روایت نموده، و راویانش غیر از مجالد بن سعید، همگی رجال صحیحاند. البته مجالدبن سعید در روایت احادیث به ویژه احادیث جابر ثقه دانسته شده است. [۴۵] عیون الأثر، ۱/۱۱۶؛ السیرة الحلبیة، ۱/۴۳۶.