سروران جوانان بهشتي
یک سال از این ازدواج مبارک نگذشته بود که خداوند متعال چشم علی و فاطمه را روشن گردانید. فاطمه در سال سوم هجری نوه اول رسول الله صبه نام حسن بن علی را به دنیا آورد. پیامبر صاز این تولد مبارک خیلی خوشحال شد. و خودش، کودک را نامگذاری کرد و او را حسن نامید. و موهای اضافی از سرش را برداشت و به اندازه وزن موی سرش، نقره را به فقیران صدقه داد. وقتی حسن، یک سال عمر کرد، پس از او حسین در ماه شعبان سال چهارم هجری متولد شد.
این ثمره مبارک پیوسته ادامه داشت و فاطمه زهرا در سال پنجم هجری، دختر بچهای را به دنیا آورد که پدربزرگش پیامبر صاو را زینب نام نهاد. پس از دو سال، دختربچه دیگری به نام ام کلثوم به دنیا آورد.
پیامبر صفاطمه را زیاد دوست میداشت و راجع به حسن و حسین میفرمود: «هما ريحانتاي من الدنيا» [۲۲۴]: «آن دو، ریحانه من از دنیا هستند».
همچنین آن حضرت فرمودند: «الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة» [۲۲۵]: «حسن و حسین، سروران جوانان بهشتی هستند».
از اسامه بن زید سروایت شده است که پیامبر صاو و حسن را میگرفت و میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا» ـ أو كما قال ـ [۲۲۶]: «پروردگارا، من این دو را دوست دارم، تو هم آنان را دوست بدار» ـ یا همان طور که فرموده است ـ.
از ابوبکره روایت شده است که میگوید: از پیامبر صروی منبر شنیدم، در حالی که حسن در کنارش بود، یک مرتبه به مردم نگاه میکرد و یک مرتبه به حسن، و میفرمود: «ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ ، وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ» [۲۲۷]: «این پسرم، انسانی بزرگ است. و شاید خداوند به وسیله او میان دو طایفه از مسلمانان ـ که با هم اختلاف و درگیری دارند ـ صلح و آشتی برقرار سازد».
از عقبه بن حارث روایت شده است که میگوید: «ابوبکرسرا در حالی که حسن را حمل میکرد، دیدم که میگفت: پدرم فدایش! حسن شبیه پیامبر صاست و شبیه علی نیست. وعلی هم میخندید» [۲۲۸].
از ابوهریره سروایت شده است که میگوید: پیامبر صهنگام روز بیرون رفت. با من حرف نمیزد و من هم با او حرف نمیزدم تا اینکه به بازار بنی قینُقاع رسید. پس در حیاط خانه فاطمه نشست و فرمود: «أثَمَّ لكع [۲۲۹]، أثَمَّ لكع؟»: «آیا کوچولو آنجاست، آیا کوچولو آنجاست؟» فاطمه کمی حسن را نگه داشت و کمی دیر او را برای پیامبر صآورد. گمان کردم که فاطمه گردنبند کودکانه را به گردنش میآویزد یا او را میشوید. پس حسن به سرعت آمد تا این که پیامبر صاو را در آغوش گرفت و وی را بوسید و فرمود: «اللهم أحبه وأحب من يحبه» [۲۳۰]: «خدایا، او را دوست بدار و هر کسی که او را دوست دارد، دوست بدار».
پروردگارا، ما تو را گواه میگیریم که وی را دوست داریم پس حب و دوستیات را نصیب ما گردان ای مهربانترین مهربانان!.
[۲۲۴] صحیح بخاری، شماره ۵۹۹۴؛ و سنن ترمذی، شماره ۳۷۷۰. [۲۲۵] احمد در مسند خود، ۳/۳؛ ترمذی در سنن خود، به شماره ۳۷۶۸؛ و ابویعلى در مسند خود، ۲/۳۹۵ آن را روایت کردهاند. و اسناد آن، حسن است. [۲۲۶] صحیح بخاری، شماره ۳۷۴۷؛ مسند احمد، ۵/۲۱۰؛ و طبقات ابن سعد، ۴/۴۳. [۲۲۷] صحیح بخاری، شماره ۳۷۴۶؛ سنن ابوداود، شماره ۴۶۶۲؛ و سنن ترمذی، شماره ۳۷۷۳. [۲۲۸] بخاری به شماره ۳۷۵۰؛ و احمد در مسند خود، ۱/۸، و در مبحث «فضائل الصحابة» به شماره ۱۳۵۱ آن را روایت کرده است. [۲۲۹] منظور از لکع در اینجا کوچک است. در روایت بخاری، به شماره ۵۸۸۴ آمده است : «أین لکع ثلاثاً. ادع الحسن بن علی» : «کوچولو کجاست؟ سه بار این جمله را تکرار کرد. حسن بن علی را صدا کنید». [۲۳۰] صحیح بخاری، شماره ۲۱۲۲؛ و صحیح مسلم، شماره ۲۴۲۱.