پاداش از جنس عمل است
از ابوهریره سروایت شده است که میگوید: جبرئیل نزد پیامبر صآمد و فرمود: ای رسول خدا، این خدیجه است که با ظرفی از نان یا خوراک یا نوشیدنی دارد میآید، پس هرگاه نزد تو آمد، از طرف پروردگارش و از طرف من بر او سلام کن و او را مژده بده به خانهای در بهشت از طلا و نقره که هیچ داد و فریاد و سختی و رنجی در آن نیست [۶۰].
پس بیایید با هم بدانیم که چرا مژده به خانهای از تارهای طلا و نقره برای خدیجه آمد و چرا ذات قصب (تارهای طلا و نقره) ذکر شده است؟
ابن حجر میگوید: «قصب» به فتح قاف، ابن تین میگوید: منظور از آن، مروارید توخالی و وسیع مانند قصر بلند و مرتفع است. گویم: نزد طبرانی در کتاب «معجم الأوسط» از طریق دیگری از ابن ابی اوفی، به معنای تارهای مروارید است. و نزد او در کتاب «معجم الکبیر» از حدیث ابوهریره، به معنای «خانهای از مروارید توخالی» است. و اصل آن حدیث در صحیح مسلم آمده است. و نزد طبرانی در کتاب «معجم الأوسط» از حدیث فاطمه آمده که فاطمه میگوید: گفتم ای رسول خدا، مادرم خدیجه کجاست؟ فرمود: «في بیت من قصب»:«در خانهای از نی». گفتم آیا از همین نی است؟ فرمود: «لا من القصب الـمنظوم بالدر واللؤلؤ والیاقوت»: «نه، از تارهایی که با دُر و مروارید و یاقوت و چیزهای گرانبها به صورت بسیار منظم و زیبا شکل گرفته است».
سهیلی میگوید: «در فرموده «من قصب» نکتهای هست و نفرمود: «من لؤلؤ» نکته این است که در لفظ «القصب» مناسبتی هست و آن اینکه خدیجه نی مسابقه (نیای که در آخر مسافرت اسب دوانی نصب میکنند و هر یک از سواران زودتر برسد و آن را بردارد مسابقه را برده است) را احراز کرده از آن جهت که وی قبل از همه به سوی ایمان شتافت و گوی سبقت را از دیگران ربود، و به همین خاطر این مناسبت در همه الفاظ حدیث مذکور وجود دارد» [۶۱].
در نی، مناسبت دیگری از جهت راست بودن اکثر شاخههایش وجود دارد، و خدیجه هم، نوع خاصی از راست بودن را داشت که دیگران نداشتند، چون او بر رضایت و خشنودی پیامبر صبا تمام توانش حریص بود و هرگز رفتار و برخوردی از او سر نزد که پیامبر صرا ناراحت کند اما غیر خدیجه چنین نبودند و گاهاً رفتار و برخوردی از آنان سر زده که پیامبر صرا ناراحت میکرد.
اما راجع به عبارت «ببیت»، ابوبکر اسکاف در کتاب «فوائد الأخبار» میگوید: منظور از آن، خانهای اضافه بر ثواب و پاداشی است که خداوند برای خدیجه آماده کرده، و به همین خاطر در حدیث آمده است: «لا نصب فیه»؛ یعنی خدیجه به سبب آن، رنج و سختی و خستگی نمیبیند.
سهیلی میگوید: «در آمدن کلمه «بیت» معنای ظریف و دقیقی وجود دارد، زیرا خدیجه پرورش یافته خانهای در زمان اسلام بود که غیر از خانه خدیجه، خانه دیگری نبود که اسلام وارد آن شده باشد و خانه اسلام تنها منحصر به خدیجه بود، پس در اولین روزی که پیامبر صمبعوث شد، خانه اسلام به جز خانه خدیجه بر روی زمین نبود، و این فضیلتی است که غیر خدیجه در آن مشارکتی ندارد و مخصوص خدیجه است.
وی در ادامه افزود: و پاداش عمل غالباً با لفظ آن عمل ذکر میشود، هرچند آن عمل بسیار بزرگتر از پاداش هم باشد و به همین خاطر لفظ «بیت» در حدیث آمده و لفظ «قصر» نیامده است».
مناوی میگوید: «بیت» به معنای قصر است و تسمیه کل با اسم جزء در زبان عرب معلوم است. و پاداش از جنس عمل در این فرموده پیامبر ص: «لا صخب فیه ولا نصب» [۶۲]کاملاً آشکار است، چون «صخب» به معنای داد و فریاد و درگیری و اختلاف با صدای بلند است، و «نصب» هم به معنای رنج و خستگی است.
سهیلی میگوید: «مناسبت نفی این دو صفت (یعنی درگیری و داد و فریاد، و رنج و خستگی» این است که پیامبر صزمانی که به سوی اسلام دعوت کرد، خدیجه با میل و رغبت دعوتش را اجابت نمود و پیامبر صرا وادار به بلند کردن صدا و درگیری و رنج و خستگی در آن ننمود، نه تنها این کار را نکرد بلکه تمام خستگیها و رنجها را از او دور کرد و در هر سختی و مشقتی او را یاری و همدردی نمود، و هر سختی را بر او آسان نمود؛ پس جا دارد که منزلی که خداوند به خدیجه مژده داده، با صفت مقابل عملش باشد» [۶۳].
[۶۰] متفق علیه. بخاری در مبحث «المناقب»، باب «تزویج النبی ج خدیجه وفضلها ک» به شماره ۳۸۲۰؛ و مسلم در مبحث «فضائل الصحابة»، باب «فضائل خدیجة ام المؤمنین ک» به شماره ۲۴۳۲ آن را روایت کردهاند. [۶۱] فتح الباری، ۷/۱۷۱-۱۷۲. [۶۲] یعنی داد و فریاد و رنج و سختی در آن نیست. [۶۳] فتح الباری، ۷/۱۷۲؛ فیض القدیر، اثر مناوی، به نقل از «الجزاء من جنس العمل، اثر دکتر سید حسین، ۲/۶۱-۶۲.