خوشبختی با بالهایش بر بالای بزرگترین خانه پَر میزند
خوشبختی با بالهایش بر بالای خانه خدیجه لپَر میزند. خدیجه طاهره میدید که محمد امین بهترین شوهر است، او انسانی نرمخو، خوش اخلاق، نیک سیرت است و هر انسان و هر موجود زنده و غیر زندهای شیفته اخلاقش میشوند. اخلاق محمد از فطرتش به صورت هماهنگ و متکامل برخاسته بود. صبرش مثل شجاعتش، شجاعتش مثل کرم و سخاوتش، سخاوتش مثل بردباریاش، بردباریاش مثل مهربانیاش، و مهربانیاش مثل جوانمردیاش بود و خصائص و صفات والایش بسیار بودند.
بلکه پیامبر صآن قدر باوفا بود که هرگز، آن زن بزرگی که پس از مادرش برایش به منزله مادر بود را فراموش نکرد. پیامبر صوقتی که به خانه زوجیت رفت، أم أیمن را با خود برد و او را اکرام نمود و مورد مهربانی و دلسوزی خود قرار داد. قلب بزرگ پیامبر صآن قدر از رقت و مهربانی لبریز بود که به قلبهای پسر خدیجه هم سرایت کرد. هند پسر خدیجه، نزد مادرش پس از ازدواج با محمد ص، به عنوان پسر زن پیامبر صبینهایت خوشبخت بود که در دامان راستگوترین مردم، باوفاترینشان از لحاظ عهد و پیمان، نرمخوترین و خوش قلبترینشان بزرگ شود.
محبت محمد صزید بن حارثه را در بر گرفت؛ آن جوانی که توسط حکیم بن حزام از بازار «عکاظ» خریداری شد و حکیم او را به عمهاش، خدیجه بخشید. محمد صبا زید خیلی صمیمی و دوست شدند، زید محمد را آن قدر دوست داشت که قبل از او کس دیگری را دوست نداشت. خدیجه این حب و دوستی پدر را درک نمود از این رو زید را به همسرش بخشید و پیامبر صاو را آزاد کرد. و تنها به این اکتفا نکرد که آزادگیای که قبلاً از او سلب شده بود را به او بازگرداند، بلکه او را آنچنان شریف و بزرگ و بلندپایه نمود که او را به خود نسبت داد و به او زید بن محمد میگفت.
خدیجهلهمسرش، محمد صرا آن قدر دوست داشت که تمامی ابعاد وجود و احساساتش را در بر گرفته بود. حب و دوستی همسر نسبت به شوهر بزرگوارش که نمونه اخلاق والا و فضیلتهای بزرگ بود. خدیجه به مرور زمان و روز به روز بر یقینش افزوده میشد که مردی را که به عنوان شریک زندگیاش انتخاب کرده، اصلح مردم امتش و بلکه اصلح مردم روی زمین برای ادای رسالت الهی است.
خدیجه لهمه اسباب راحتی و آسایش و همه امکانات را برای رسول الله صآماده میکرد. همچنین اموال و داراییاش را از وی دریغ نمیداشت و با عواطف و احساسات و اموالش سخاوتمند بود. بلکه حتی نسبت به کسی که شوهرش را دوست میداشت، چیزی را دریغ نمیداشت و برای او احترام و ارزش خاصی قائل میشد [۲۲].
[۲۲] نساء أهل البیت، ص ۳۰-۳۱ با اندکی تصرف.