فاطمه بنت رسول الله ص:
«تو بزرگ و سرور زنان بهشتی هستی». محمد رسول الله
همانا انداختن نور و روشنائی بر سیرت فاطمه لکاری بس دشوار است، چون مناقب و فضائل و بزرگواریهایش خیلی زیادند. به خدا قسم، من که دارم راجع به سیرت و زندگانی او مینویسم احساس خجالت و شرمساری میکنم. من کیستم تا سیرت و زندگی دختر رسول الله صرا روایت کنم؟!!!.
احساس میکنم که کلمات از خجالت و شرمساری فرار میکنند.
همانا سیرت معطرش بهترین توشه برای زنان و دخترانمان است؛ چون قلبهای باایمان را به گونهای در میآورد که با نور یقین سرازیر میشوند و با طناب ایمان و تقوا متصل میشوند. او دختر سرور و بزرگ اولین و آخرین، حضرت محمد صاست، و مادرش، سرور و بزرگ زنان جهانیان، خدیجه لمیباشد.
پس چگونه سیرت و زندگینامهاش را شروع کنیم و از کجا شروع کنیم، چون بوی خوش سیرتش سراسر هستی را پُر کرده تا جایی که ما نمیدانیم چه مینویسیم و چه چیزی را رها میکنیم!!!.
چقدر نیازمندیم ـ در حالی که با سیرت معطرش زندگی میکنیم ـ که خود را از تعلقات دنیا رها کنیم تا آن لحظات باارزش را در خانه نبوت بگذرانیم تا حیات حقیقیای که پیامبر صهمراه مادرمان خدیجه و دخترش فاطمه لبه سر برده، ببینیم.
با ما بیایید تا آن صفحه مبارک را همراه ریحانه خانه پاک، همراه سرور و بزرگ زنان جهانیان در زمان خود و سرور و بزرگ زنان بهشتی، همراه فاطمه کسی که دلها با یاد او آرام میشوند، شروع کنیم.
آن سیرت معطر را با این کلمات شروع میکنم:
الـمجد یُشرَق من ثلاث مطالع
في مهد فاطمة فما أعلاها!
«مجد و بزرگی در بستر فاطمه از سه جهت طلوع میکند. او چقدر والاست!»
هي بنت من، هي زوج من، هي أم من
من ذا یداني في الفخار أباها؟
«او دختر کیست؟ همسر کیست؟ مادر کیست؟ چه کسی در بزرگی به پای پدرش میرسد؟».
هي ومضة من نور عین الـمصطفی
هادي الشعوب إذا تروم هُداها
«او تابشی از نور چشم مصطفی، هدایتگر ملتهاست وقتی که هدایتش بخواهد».
هو رحمة للعالـمین وکعبة الآ
مال في الدنیا وفي أخراها
«او (پیامبر ص) رحمت و مهربانی برای جهانیان است. و کعبه آرزوها در دنیا و آخرت است».
من أیقظ الفطر النیام بروحه
وکأنه بعد البلی أحیاها
«کسی که سرشتهای خوابیده را با روح خویش بیدار کرد. گوئی پس از پوسیدن و کهنگی، آنها را زنده گردانید».
وأعاد تاریخ الحیاة جدیدة
مثل العرائس في جدید حُلاها
«و تاریخ را حیاتی تازه بخشید، مانند عروسها در لباسها و زینتهای نوشان».
ولزوج فاطمة بسورة «هل أتی»
تاجٌ یفوق الشمس عند ضُحاها
«شوهر فاطمه با آمدن سوره «هل أتی» درباره او، تاجی است که از خورشید موقع روشنائیاش هم بالاتر است».
أسدٌ بحصن الله یرمي المشکلات
بصیفل یمحو سطور دُجاها
«شیری است که به کمک خدا مشکلات را رفع میکرد و سطرهای تارش را پاک میکند».
إیوانه کوخ، وکنز ثرائه
سیفٌ، غدا بیمینه تیَّاها
«خانهاش از نی است و ثروت و داراییاش، شمشیر است. آشفتگیاش به وسیله برکتش رفت».
في روض فاطمة نما غصنان لم
ینجبهما في النیرات سواها
«در بوستان فاطمه دو تا شاخه رشد کرده که در میان زنان نورانی کسی جز فاطمه آنان را گرامی و نجیب نیاورده است».
فأمیر قافلة الجهاد وقطب دا
ئرة الوئام والاتحاد ابناها
«فرمانده قافله جهاد و قطب دایره هماهنگی و اتحاد، دو پسر فاطمه است».
هي أسوة للأمهات وقدوة
یترسم الفخر المنیر خُطاها
«او اسوه و الگوی مادران است که گامهایشان فخر و بزرگی روشنائی دهنده، ترسیم میکنند».
حسن الذي صان الجماعة بعدها
أمسی تفرقها یحل عُراها
«حسن، کسی که جماعت مسلمین را پس از آنکه تفرق و چند دستگی، برهنهاش مینمود، مصون و محفوظ نمود».
ترک الخلافة ثم أصبح في الدیار
إمام ألفتها وحُسن عُلاها
«خلافت را رها کرد سپس در سرزمینها و مناطق، امام و پیشوای الفت دادن و والایی نیک آن شد».
وحسین في الأبرار والأحرار ما
أزکی شمائله وما أنداها!
[۱۸۰]
«و حسین در میان نیکان و آزادگان و آزاد مردان، ویژگیهایش چه قدر پاک و بینظیر است!»
[۱۸۰] قسمتی از شعر متفکر اسلام، محمد اقبال.