بانوان نمونه عصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

وفا این چنین است

وفا این چنین است

پیامبر صبرای وفات خدیجه بسیار اندوهگین و ناراحت شد، چون او بهترین همسر شکیبا و مخلصی بود که پیامبر را در طول حیاتش تقویت و یاری کرد و به خاطر نصرت و یاری این دین هر چیز با ارزش و گران‌بهایی را بخشید، از این رو پیامبر صهرگز نتوانست او را فراموش کند و نسبت به او وفایی داشت که قلم از وصف آن عاجز است.

این پیامبر محبوب صاست که خدیجه را مورد ستایش و تمجید قرار می‌دهد و می‌فرماید: «كَمُلَ مِنَ الرِّجَالِ كَثِيرٌ، وَلَمْ يَكْمُلْ مِنَ النِّسَاءِ إِلا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ، ـ وخدیجة بنت خویلد [۶۵] ـوَآسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ، وَفَضْلُ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ» [۶۶]: «از میان مردان، افراد زیادی به حد کمال رسیدند و شخصیت‌شان کامل شد ولی از میان زنان کسی کامل نشد جز آسیه زن فرعون و مریم دختر عمران ـ و خدیجه دختر خویلد ـ و همانا برتری عایشه بر سایر زنان همانند برتری ترید بر سایر غذاهاست».

یکی از علما حاشیه زیبایی بر این حدیث نوشته و می‌گوید: تناسب و همگونی زیبایی که این سه نفر را در یک سیاق با هم آورده این است که هر یک از آنان کفالت فرستاده‌ای را به عهده گرفت و همنشین خوبی برای او بود و به او ایمان آورد؛ آسیه موسی را بزرگ کرد و در حق او نیکی نمود و هنگامی که به پیامبری مبعوث شد به او ایمان آورد، و مریم کفالت عیسی را به عهده گرفت و او را بزرگ کرد و هنگامی که به پیامبری مبعوث شد، او را تصدیق نمود، و خدیجه پیامبر صرا تشویق و ترغیب نمود و با جان و مالش او را یاری کرد و همنشین خوبی برای او بود و هنگام نزول وحی بر پیامبر صاولین کسی بود که او را تصدیق نمود و به او ایمان آورد.

پیامبر صپیش از خدیجه اصلاً ازدواج نکرده بود، بلکه تا زمان وفات خدیجه با هیچ کس ازدواج نکرد.

از عائشهلروایت شده است که می‌گوید: پیامبر صتا زمان وفات خدیجه با هیچ‌کس ازدواج نکرد [۶۷].

پیامبر صهمراه خدیجه زیباترین روزهای عمر را در مودت و رحمت و محبت و عبادت خداوند و دعوت برای دین خدا سپری کرد و پس از وفات خدیجه روزهای عمر پیامبر صروز به روز از محبت و وفای به خدیجه زیاد می‌شد و همیشه خدیجه را مورد ستایش و تمجید قرار می‌داد و دوستداران خدیجه را دوست می‌داشت، و دوست می‌داشت که ببیند یا بشنود کسی را که یادی از خدیجه و روزهای مبارک و معطر او می‌کند.

از هشام بن عروه از پدرش روایت شده است که می‌گوید: از عبدالله بن جعفر بن علی بن ابی‌طالب بشنیدم که از پیامبر صروایت می‌کرد که آن حضرت فرمودند: «خیرُ نِسَائِهَا: مَرْيَمُ بنتُ عِمْرَانَ، وَخَيْرُ نِسَائِهَا خَدِيجَةُ بنتُ خُوَيْلِدٍ» [۶۸]: «بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران و خدیجه است».

از ابن عباس روایت شده است که می‌گوید: رسول الله صچهار خط را بر روی زمین کشید و فرمود: «تدرون ما هذا؟»:« می‌دانید که این چیست؟» صحابه عرض کردند: خدا و رسولش بهتر می‌دانند. آن‌گاه رسول لله صفرمودند: «أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَفَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَآسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَمَرْيَمُ ابْنَةُ عِمْرَانَ» [۶۹]. «بهترین زنان بهشتی، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد، و آسیه دختر مزاحم زن فرعون، و مریم دختر عمران می‌باشد. ـ خداوند از همه‌شان راضی باد! ـ».

از انس سروایت شده است که پیامبر صفرمود: «حَسْبُكَ مِنْ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مَرْيَمُ ابْنَةُ عِمْرَانَ وَخَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَفَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَآسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ» [۷۰]: «از میان زنان جهانیان، مریم دختر عمران، و خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد، و آسیه زن فرعون، تو را بس است».

از ابن عباس روایت شده است که می‌گوید، رسول الله صفرمودند: «سَيِّداتُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بَعْدَ مَرْيَمَ بنتِ عِمْرَانَ، فَاطِمَةُ، وَخَدِيجَةُ، وَآسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ» [۷۱]. «سروران زنان بهشتی پس از مریم دختر عمران، فاطمه و خدیجه و آسیه زن فرعون می‌باشند».

از جمله دلایل واضح برای وفای پیامبر صبه خدیجه طاهره، رویدادی است که در غزوه بدر رخ داد، آن‌گاه که ابوالعاص بن ربیع، داماد پیامبر محبوب صو شوهر دخترش زینب، دختر همسر باوفا و گرامی‌‌اش خدیجه به اسارت مسلمانان درآمد. زینب با وفا فدیه‌ای را برای آزاد کردن شوهرش ابوالعاص برای مسلمانان فرستاد، و در میان فدیه، گردنبندی بود که مادر زینب، خدیجه در شب زفافش به او بخشیده بود و به گردن او انداخت، وقتی که رسول الله صگردنبند را دید، به شدت متأثر گردید و همسر مبارک و باوفایش، خدیجه به یادش آمد و به یارانش فرمود: «إِنْ رَأَيْتُمْ أَنْ تُطْلِقُوا لَهَا أَسِيرَهَا وَتَرُدُّوا عَلَيْهَا الَّذِى لَهَا فَافْعَلُوا»: «اگر نظرتان این باشد که ابوالعاص را آزاد کنید و گردنبند زینب را به او برگردانید، این کار را بکنید».

صحابه کرام ـ رضوان الله علیهم ـ بلافاصله برای استجابت پیامبر گرامی صکه احساسات یادآوری صدیقه باوفا و طاهره، ام المؤمنین خدیجه ـ رضوان الله علیها ـ او را تحریک کرد، شتافتند. این طاهره بخشنده مادر ما خدیجه که دَین بزرگی بر گردن هر زن و مرد مسلمانی دارد، عجب انسانی بود. ـ خداوند از او راضی باد و او را راضی و خشنود گرداند! ـ [۷۲].

[۶۵] این عبارت اضافی از ابن مردویه از حدیث قره بن إیاس به طور مرفوع است: «وخدیجة بنت خویلد». و اِسناد آن صحیح است همان طور که ابن کثیر در «البدایة والنهایة»، ۳/۱۲۹ گفته است. [۶۶] متفق علیه : بخاری در مبحث «أحادیث الأنبیاء»، باب «قول الله تعالی : ﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَإلى قوله: ﴿وَكَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِينَ»، شماره ۳۴۱۱؛ و مسلم در مبحث «فضائل الصحابة»، باب «فضائل خدیجة ام‌المؤمنین ل»، به شماره ۲۴۳۱، واحمد در مسند به شماره ۱۹۰۲۹ آن را روایت کرده‌اند. [۶۷] حدیثی صحیح است. مسلم در مبحث «فضائل الصحابة»، باب «فضائل خدیجة أم‌المؤمنین ک»، به شماره ۲۴۳۶، و عبد بن حمید به شماره ۱۴۷۳ آن را روایت کرده‌اند. حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری»، ۷/۱۳۷ می‌گوید: این حدیث بر قدر و منزلت والا و فضیلت خدیجه نزد پیامبر صدلالت می‌کند، زیرا خدیجه پیامبر صرا از دیگران بی‌نیاز نمود و دو برابر آن‌چه که دیگران در آن سهیم باشند، مختص به خدیجه بود، زیرا پیامبر صپس از آن‌که با خدیجه ازدواج نمود، سی‌وهشت سال زندگی کرد که از این مقدار بیست و پنج سال مربوط به زندگی با خدیجه بود، یعنی در کل دو سوم از این مقدار به خدیجه اختصاص داشت. و در این مدت طولانی، قلب خدیجه از حسد و کج خلقی که چه بسا در طول زندگانی پیامبرص با دیگر زنان برایش پیش آمد و او را آزار می‌داد، مصون و به دور بود، و این فضیلتی است که دیگران در آن با خدیجه سهیم نیستند. [۶۸] متفق علیه: بخاری در مبحث «أحادیث الأنبیاء»، باب ﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرۡيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰكِ، به شماره ۳۴۳۲؛ و مسلم در مبحث «فضائل الصحابة»، باب «فضائل خدیجة أم‌المؤمنین ک»، به شماره ۲۴۳۰؛ و ترمذی به شماره ۳۸۷۷ آن را روایت کرده‌اند. [۶۹] احمد در مسند خود ،۱/۲۹۳؛ و طبرانی به شماره ۱۱۹۲۸ آن را روایت کرده‌اند و اِسناد آن صحیح است. [۷۰] ترمذی، در صحیح خود به شماره ۳۸۷۸؛ و احمد در مسند خود، ۳/۱۳۵؛ و حاکم، ۳/۱۵۷ آن را روایت کرده‌اند و اِسناد آن صحیح است. [۷۱] طبرانی، در «معجم الکبیر»، به شماره ۱۲۱۷۹ آن را روایت کرده و اِسناد آن حسن است. [۷۲] نساء مبشرات بالجنة، ص ۳۱.