این هم ماجرای جمعآوری قرآن
ابوبکر سسپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید همراه جمع کثیری از صحابه جهت پیکار با «مسیلمه کذاب» ـ نفرین خدا بر وی باد! ـ تدارک دید. مسلمانان با وی به شدت جنگیدند تا اینکه خداوند او را خوار کرد و کشته شد... در ضمن آن جنگ، تعداد زیادی از حاملان و حافظان قرآن به قتل رسیدند. عدهای میگویند: این افراد هفتصد نفر بودند و بعضی دیگر میگویند، بیشتر از هفتصد نفر بودند. این جنگ در مکانی به نام یمامه بود. از اینجا اندیشه جمعآوری قرآن پیش از آنکه باقی حافظان کشته شوند، به ذهن ابوبکر رسید.
اینک ماجرا را از زبان کاتب وحی رسول الله ص، زید بن ثابت میشنویم [۱۰۲].
زید میگوید: ابوبکر صدیق سپس از جنگ یمامه کسی را نزد من فرستاد. دیدم که عمر بن خطاب نزدش است. ابوبکر صدیق سگفت: عمر نزد من آمد و گفت: در جنگ یمامه تعداد زیادی از قاریان قرآن به قتل رسیدهاند و میترسم که در جاهای دیگری، دیگر قاریان به قتل برسند آنگاه بسیاری از قرآن از بین میرود، و نظر من این است که به جمعآوری قرآن دستور دهی.
به عمر گفتم: چگونه کاری کنیم که رسول الله صنکرده است؟!.
عمر گفت: به خدا، این خیر است.
پیوسته عمر به من مراجعه میکرد تا اینکه خداوند سینهام را برای آن گشود، و من هم نظر عمر را داشتم.
در روایتی دیگر آمده است: زید میگوید: ابوبکر به من گفت: «این مرد (عمر) مرا برای کاری فرا خوانده، و تو کاتب وحی هستی؛ اگر تو هم نظر عمر را داشته باشی از شما تبعیت میکنم و اگر خلاف نظر او را داشته باشی و موافق من باشی، آن کار را نمیکنم». سخن عمر را برایم گفت و من آن را انکار کردم [۱۰۳].
زید میگوید، ابوبکر گفت: تو مرد جوان و خردمندی هستی و ما تو را قبول داریم، و تو وحی را برای رسول الله صمینوشتی، پس شروع به جمعآوری قرآن کن.
به خدا قسم، اگر مرا مجبور میکردند که کوهی را جابهجا کنم هرگز به اندازه آنچه که به من دستور دادهاند که قرآن را جمعآوری کنم، بر من سنگینی نمیکند. گفتم: چگونه کاری میکنید که رسول الله صنکرده است؟ گفت: به خدا، این خیر است.
و ابوبکر مدام به من مراجعه میکرد تا اینکه خداوند سینهام را برای کاری گشود که سینه ابوبکر و عمر برا برای آن گشود. از این رو شروع به جمعآوری قرآن از روی شاخههای خرما که برگ را انداخته و راست و باریک شده، و از روی سنگهای نازک و سینههای حافظان قرآن بود، نمودم؛ تا اینکه آخر سوره توبه را نزد ابوخزیمه انصاری دیدم که غیر از او نزد کسی ندیدم. آن هم این آیات است: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾[التوبة: ۱۲۸]. «به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».
آن صحیفهها نزد ابوبکر تا زمان وفاتش بود، سپس نزد عمر در طول حیاتش بود، و سپس نزد حفصه دختر عمر ب بود [۱۰۴].
در زمان عثمان، کسی را نزد حفصه فرستاد که آن صحیفهها را از او بگیرد تا قرآن را در یک مصحف جمعآوری کند.
از انس بن مالک سروایت شده است که: حذیفه بن یمان نزد عثمان آمد، و حذیفه آن موقع با مردم شام در فتح ارمنستان و با مردم عراق در فتح آذربایجان جنگ میکرد. اختلاف مسلمانان در قرائت، حذیفه را ترسانید از این رو حذیفه به عثمان گفت: ای امیرمؤمنان! به دادِ این امت برس قبل از آنکه در قرآن اختلاف داشته باشند همچنان که یهودیان و مسیحیان در کتاب آسمانی خودشان اختلاف داشتند. عثمان کسی را نزد حفصه فرستاد که آن صحیفهها را برای ما بفرست تا آنها را در یک مصحف جمعآوری کنیم سپس به تو برمیگردانیم. حفصه آن صحیفهها را برای عثمان فرستاد. آنگاه عثمان به زید بن ثابت و عبدالله بن زبیر و سعد بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام دستور داد که آن صحیفهها را در یک مصحف جمعآوری کنند. آنان نیز این کار را کردند. عثمان به آن سه نفر قریشی گفت: هرگاه شما و زید بن ثابت در چیزی از قرآن اختلافنظر داشتید، آن را به زبان قریش بنویسید، چون قرآن به زبان شما نازل شده است. آنان کار جمعآوری قرآن در یک مصحف را شروع کردند تا اینکه صحیفهها را در یک مصحف واحد و یک قرائت واحد نسخهبرداری کردند. عثمان صحیفههای قبلی را به حفصه برگرداند. و از آن مصحفی که جمعآوری کرده بودند، به هر یک از نواحی فرستاد، و دستور داد که هر آنچه از قرآن در غیر از این مصحف باشد، سوزانده شود [۱۰۵].
[۱۰۲] ائمة الهدی و مصابیح الدجی، اثر شیخ محمد حسان و عوض الجزار، ص ۲۰۳ و ۲۰۵. [۱۰۳] ابن بطال میگوید: ابتدا ابوبکر آن را انکار کرد، سپس زید بن ثابت آن را انکار نمود، چون آن دو رسول الله صرا ندیدند که اندیشه جمعآوری قرآن را داشته باشد و این کار به خاطر احتیاط بیشتر برای دین بود همچنان که پیامبر صاین احتیاط را رعایت کردند. اما وقتی که عمر فایده آن کار را برایشان خاطرنشان ساخت که این کار برای این است که این ترس وجود دارد که اگر قرآن جمعآوری نشود، وضعیت در آینده تغییر کند و قاریان قرآن همگی از بین روند آن وقت بسیاری از قرآن از بین میرود. پس ابوبکر و زید به قول عمر، رجوع کردند و آن را پذیرفتند؛ فتح الباری، ۸/۶۳۰. [۱۰۴] حدیثی صحیح است. بخاری در مبحث «فضائل القرآن»، باب : «جمع القرآن»، شماره ۴۹۸۶؛ ترمذی در مبحث «التفسیر» شماره ۳۱۰۳؛ و نسائی در مبحث «المناقب»، ۵/۲۹۳ آن را روایت کردهاند. [۱۰۵] حدیثی صحیح است. بخاری در مبحث «فضائل القرآن»، باب : «جمع القرآن عن انس بن مالکس»، به شماره ۴۹۸۷ آن را روایت کرده است.