نصرت و یاری این چنین است
وقتی که روز بدر آمد تا میان مسلمانان و مشرکان جنگ و مبارزه صورت گیرد، پیامبر صخواست که قبل از شروع جنگ، رأی و نظر صحابه را بداند از این رو با یارانش صحبت کرد. ابوبکر صدیق رأی خودش را اعلام کرد و به نحو احسن آن را اظهار کرد. سپس عمر بن خطاب هم بلند شد و به نحو احسن رأی خود را اعلام کرد. همچنین مقداد بن عمرو برخاست و رأی خودش را اعلام نمود. این سه نفر، رهبران سهگانه از میان مهاجران بودند، و مهاجران در میان لشکر اسلام در آن روز در اقلیت بودند. اما رسول خدا صدوست داشت که رأی رهبران انصار را هم بداند؛ زیرا آنان اکثریت لشکر اسلام را در آن روز تشکیل میدادند، و سنگینی معرکه بر دوش آنان بود. با توجه به اینکه که نصوص و بندهای بیعت عقبه آنان را ملزم به جنگ و مبارزه در خارج از شهر و مناطقشان نمیکرد. آنگاه پیامبر صپس از شنیدن سخنان این سه رهبر فرمودند: «أشیروا عليَّ أیها الناس»: «ای مردم! رأی خود را به اطلاع من برسانید». منظور آن حضرت، انصار بود. و رهبر انصار و پرچمدارشان، سعد بن معاذ آن را به خوبی درک کرد و گفت: به خدا قسم، گوئی منظورت ما بود ای رسول خدا؟!.
فرمود: «بله». سعد گفت: ما به تو ایمان آوردهایم و تو را تصدیق نمودهایم و گواهی دادهایم که آنچه را که آوردهای، حق است. و بر سر آن با تو پیمان و عهد بستهایم که هر دستور و فرمانی بدهی، گوش به فرمانیم و با جان و دل آن را میپذیریم و از تو اطاعت میکنیم. پس ای رسول خدا، هرچه میخواهی انجام بده. به کسی که تو را به حق فرستاده اگر این دریا را بر ما عرضه کنی و در آن فرو روی، ما هم همراهت در آن فرو میرویم و هیچ فردی از میان ما از این کار سرپیچی نمیکند. و ما نمیترسیم از اینکه فردا دشمنی با ما روبرو شود؛ زیرا ما در جنگ، صبور و پایداریم و در رویارویی با آنان، ثابتقدم هستیم. شاید خداوند از ما چیزی را به تو نشان دهد که چشمت با آن روشن شود و به برکت الهی از ما خوشحال شوی.
در روایتی دیگر آمده که سعد بن معاذ به رسول خدا صگفت: شاید تو بترسی از این که انصار، حق خود میدانند که جز در شهرها و مناطق خودشان تو را یاری نکنند. همین حالا از طرف انصار میگویم و به جای آنان پاسخ میدهم که: هرچه که میخواهی، بکن. و طناب هر که را میخواهی وصل کن و طناب هر که را میخواهی قطع کن. و از اموال ما هرچه را میخواهی بردار و هرچه را میخواهی به ما بده. و آنچه را که از ما گرفتهای برای ما دوست داشتنیتر از چیزهائی است که برایمان به جا گذاشتهای. هر کاری بکنی و هر دستوری بدهی ما هم تابع دستور و فرمان تو هستیم. به خدا قسم، اگر بروی تا جائی که به «برک از غمدان» (نام مکانی است بسیار دور از مدینه) بروی، ما هم با تو خواهیم رفت. و به خدا اگر این دریا را بر ما عرضه کنی و در آن فرو روی، ما هم همراهت در آن فرو میرویم.
رسول خدا صاز سخن سعد خشنود و راضی گردید. سپس فرمود: «سیروا وأبشروا؛ فإن الله تعالى قد وعدني إحدى الطائفتین، والله لکأني الآن أنظر إلى مصارع القوم» [۳۱۹]: «بروید و مژده بدهید؛ زیرا خداوند یکی از این دو طایفه را به من وعده داده [و ما را پیروز میگرداند]. به خدا قسم، گوئی من به کشتههای آن جماعت (یعنی مشرکان و کفار) مینگرم».
[۳۱۹] ابن هشام در سیره خود، ۲/۴۴۷ بدون سند آن را آورده، و ابن ابی شیبه در «المصنف»، ۸/۴۶۹؛ و بیهقی در «الدلائل»، ۳/۳۴؛ آن را روایت کردهاند. حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری»، ۷/۲۸۸ از حدیث علقمه بن وقاص به طور مرسل؛ و مسلم به شماره ۱۷۷۹ از انس آن را روایت کردهاند.