غمها و شادیها
ام عماره از غزوه اُحد بازگشت در حالی که دردهای زخمهایی که در این غزوه به او اصابت نموده بود را تحمل میکرد. پس از یک شب، مجاهدان به سوی خانه و کاشانه خود روانه شدند و زخمهای خود را مداوا میکردند. و در صبح منادی رسول خدا صندا زد: به سوی حمراء الاسد بروید. ام عماره هم بلند شد و لباسهایش را بر روی زخمهایش بست ولی نتوانست همراه مجاهدان برود، به خاطر کثرت خونریزی که از بدن پاکش میآمد و خشک نمیشد.
یک سال تمام گذشت و زخمهایی را که در غزوه اُحد به او اصابت نموده بود، معالجه میکرد.
اما به خدا، ام عماره لهمچنان مسیر خود را با جهاد در راه خدا ادامه میداد.
وقتی پیامبر صبرای جنگ با یهودیان بنی قُریظه رفت، ام عماره لدر این غزوه هم بود تا تمام هستی بداند که زخمهایی که در غزوه اُحد به او رسیده، عزیمت و تصمیم او را ضعیف نکرده، چون او قوت و نیروی خود را از ایمانش به خدا میگرفت.