لحظات پاياني حيات پيامبر ص
پیامبر صدر صبح همان روزی که به رفیق اعلی پیوست، بیرون رفت و به نتیجه جهاد و تلاش و صبر و پایداریاش نگاه میکرد. و نگاه وداع و خداحافظی به اصحاب و یارانش که پیامبر صرا دوست داشتند و پیامبر هم آنان را دوست داشت، انداخت. آنان نزدیک بود از خوشحالی رسول الله صنمازشان را قطع کنند چون گمان کردند که بیماری او بهبود یافته، و گمان نکردند که پیامبر صنگاه وداع و خداحافظی به آنان میاندازد تا زمانی که کنار حوض کوثر و در بهشت خدا آنان را دیدار میکند. و اگر آنان، این را میدانستند، دلهایشان میترکید.
آخرین کلام رسول الله صاین بود: «اللَّهُمَّ الرَّفِيقَ الأَعْلَى»: «خدایا، رفیق اعلی (را برمیگزینم)».
از انس روایت شده است که میگوید: وقتی پیامبر صبیمار شد، گاهگاهی بیهوش میشد. فاطمه لگفت: وای پدرم چهقدر رنج میکشد! پیامبر صبه فاطمه گفت: پس از امروز مصیبت و سختیای بر پدرت نیست. وقتی پیامبر صوفات یافت، فاطمه گفت: ای پدرم که امر پروردگار را اجابت کردی! ای پدرم که بهشت برین جایگاهت است! ای پدرم! خبر مرگ تو را به جبرئیل میدهیم. وقتی جنازه آن حضرت به خاک سپرده شد، فاطمهلگفت: ای انس! آیا دلتان اجازه داد که روی رسول الله صخاک بریزید؟» [۲۴۶].
از انس صروایت شده است که میگوید: آن روزی که رسول خدا صبه مدینه آمد، همه چیز در مدینه نورانی گردید، و آن روزی که رسول خدا صوفات یافت، همه چیز تاریک گردید. و دستها را از پیامبر صنکشیدیم تا اینکه دلهایمان را انکار کردیم [۲۴۷] [۲۴۸].
این چنین پیامبر صرحلت نمود و فاطمه بسیار اندوهگین و غمگین گردید تا جایی که نزدیک بود قلبش پاره شود... و نشست و نوار خاطرات را از زمانی که دختربچه بود و در آغوش دلسوزی و مهربانی و عطوفت پدرش محمد صو مادرش خدیجه لزندگی میکرد، تا آن موقعی که اندوهها و غمها در دلش انباشته گردید، مرور میکرد... اما او کسی بود که صبر و رضا را از پیامبر محبوب صیاد گرفت؛ از این رو موقع هر مصیبت و بلائی که برایش پیش میآمد، صبر و تحمل میکرد و چه مصیبتی بزرگتر از وفات پیامبر محبوب صاست.
آن حضرت فرمود: «إِذَا أَصَابَ أَحَدَكُمْ مُصِيبَةٌ فَلْيَذْكُرْ مُصَابَهُ بِى ، فَإِنَّهَا مِنْ أَعْظَمِ الْمَصَائِبِ» [۲۴۹]: «هرگاه مصیبت و بلائی برای یکی از شما پیش آید، مصیبت خودش را با مصیبتی که برای من پیش آمده (یعنی وفاتش) یاد کند، چون آن، از بزرگترین مصیبتهاست».
ابوالعتاهیه در شعر خود که با حدیث فوق موافقت دارد، چهقدر زیبا سروده است:
اصبر لكل مصيبة وتجلد
واعلم بأن الـمرء، غير مخلد
«برای هر مصیبت و سختی صبر کن و بدان که انسان، در این دنیا جاودان نمیماند».
أوَ ما تري أن الـمصائب جمة
وترى الـمنية للعباد بمرصد
«آیا نمیبینی که مصیبتها زیادند و نمیبینی که مرگ در کمین بندگان نشسته است؟»
من لم يصب ممن ترى بمصيبة
هذا سبيل لست عنه بأوحد
«کسی که هنوز به مصیبت مرگ مبتلا نشده، بالاخره روزی میمیرد، چون این راهی است که از آن گریزی نیست».
إذا ذكرت محمداً ومصابه
. فاجعل مصابك بالنبي محمد
«هرگاه محمد و مصیبتهای او را به یاد آوردی، هنگام مصیبتهای خود، مصیبتهای پیامبر، حضرت محمد صبه یاد آور».
[۲۴۶] بخاری در مبحث «المغازی»، باب مرض النبی جو وفاته، ۷/۷۵۵؛ و ابن ماجه در مبحث «الجنائز»، به شماره ۱۶۳۰ آن را روایت کردهاند. [۲۴۷] ترمذی در مبحث «المناقب»، ۱۳/۱۰۴ آن را روایت کرده است. و آلبانی در «مختصر الشمائل» آن را صحیح دانسته است. [۲۴۸] حیاة محمد ص، اثر نگارنده، ص ۵۴-۵۹ با تصرف. [۲۴۹] بیهقی در «شعب الإیمان» آن را روایت کرده، و آلبانی در «صحیح الجامع»، به شماره ۳۴۷ آن را صحیح دانسته است.