پسر تو اولین کسی است که خداوند برایش خندید و عرش پروردگار برایش جنبید
این پیامبر صاست که بر سعد داخل میشود و به او نزدیک میشود و فرمود: «جزاك الله خیراً من سید قوم، فقد أنجزت ما وعدته. ولیُنجزنَّك الله ما وعدك» [۳۲۶]: «خداوند جزای خیر به تو دهد ای بزرگ قوم! همانا به آنچه که وعده دادی، وفا کردی و قطعاً خداوند به آنچه که به تو وعده داده، وفا خواهد کرد».
این سعد است که عرش خداوند رحمان به خاطر مرگش میلرزد.
آن حضرت صفرمود: «اهْتَزَّ عَرْشُ الرَّحْمَنِ لِمَوْتِ سَعْدٍ بن معاذ» [۳۲۷]: «عرش خداوند رحمان به خاطر مرگ سعد بن معاذ لرزید».
از اسماء بنت یزید بن سکن روایت شده است که میگوید: وقتی سعد بن معاذ وفات یافت، مادرش بانگ برآورد. آنگاه پیامبر صفرمود: «أَلا يَرْقَأُ دَمْعُكِ ، وَيَذْهَبُ حُزْنُكِ ، فَإِنَّ ابْنَكِ أَوَّلُ مَنْ ضَحِكَ اللَّهُ لَهُ ، وَاهْتَزَّ لَهُ الْعَرْشُ؟» [۳۲۸]: «آیا اشک تو خشک نمیشود و غم و اندوه تو نمیرود به اینکه پسر تو اولین کسی است که خداوند برایش خندید و عرش پروردگار برایش لرزید؟».
از جابر سروایت شده است که میگوید: همراه رسول خدا صبه سوی سعد بن معاذ آنگاه که وفات یافت رفتیم. جابر گوید: وقتی رسول الله صبر او نماز جنازه خواند و جنازهاش در قبرش گذاشته شد و خاک بر روی قبرش ریخته شد، پیامبر صبه مدت طولانی تسبیح گفت. سپس تکبیر گفت و ما هم همراه وی تکبیر گفتیم. گفتند: ای رسول خدا صچرا تسبیح گفتی و سپس تکبیر گفتی؟ فرمود: «لَقَدْ تَضَايَقَ عَلَى هَذَا الْعَبْدِ الصَّالِحِ قَبْرُهُ حَتَّى فَرَّجَهُ اللَّهُ أ عَنْهُ» [۳۲۹]: «قبر این بنده صالح بر او تنگ شد تا اینکه خداوند این تنگی را از او دور کرد و قبرش باز شد».
از عبدالله بن عمر بروایت شده است که میگوید: رسول خدا صفرمودند: «هذا العبد الصالح الذي تحرك له العرش، وفتحت أبواب السماء، وشهده سبعون ألفاً من الملائکة لم ینزلوا إلى الأرض قبل ذلك، لقد ضُمَّ ضمَّةً ثم أُفرج عنه« [۳۳۰]: «این بنده صالحی که عرش پروردگار برایش لرزید و درهای آسمان برایش باز شدند و هفتاد هزار فرشته هنگام تشیع جنازهاش حضور داشتند که قبل از آن به زمین فرود نیامده بودند، قبرش مقداری تنگ شد و سپس این تنگی از او رفع شد و قبرش گشاد شد». منظورش سعد بود.
وقتی مادر سعد تمام این خیر و خوبیهائی که برای پسرش گفته شد را شنید نزدیک بود قلبش به خاطر شهادت پسرش پرواز کند... او مادری صبور و راضی به قضا و قدر خداوند بود. اینک او برای شهادت پسر دومش صبر و تحمل پیشه میکند تا از آن طریق به اجر و پاداش صبرکنندگان نائل آید.
آن حضرت فرمودهاند: «مَا مِنْكُنَّ مِنِ امْرَأَةٍ تُقَدِّمُ بَيْنَ يَدَيْهَا ثَلاَثَةً مِنْ وَلَدِهَا إِلاَّ كَانُوا لَهَا حِجَابًا مِنَ النَّارِ قَالَتِ امْرَأَةٌ وَاثْنَيْنِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ جوَاثْنَيْنِ» [۳۳۱]: «هیچ زنی از شما نیست که سه فرزندش را در راه خدا تقدیم میکند مگر اینکه اینان برای او حجاب و مانعی از آتش دوزخ میباشند. زنی گفت: برای دو فرزند هم، چنین است؟ فرمود: بله، برای دو فرزند هم، چنین است».
همچنین آن حضرت فرمودند: «بَخٍ بَخٍ لِخَمْسٍ مَا أَثْقَلَهُنَّ فِى الْمِيزَانِ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَاللَّهُ أَكْبَرُ وَالْوَلَدُ الصَّالِحُ يُتَوَفَّى للمرء الـمسلم فَيَحْتَسِبُهُ» [۳۳۲]: «بهبه! برای پنج چیز که در ترازوی نیکیها چهقدر سنگیناند. این پنج چیز عبارتند از: لا إله إلا الله، سبحان الله، الحمد لله، الله أکبر و فرزند صالحِ انسان مسلمانی که میمیرد و او صبر و تحمل پیشه میکند».
[۳۲۶] ارناووط میگوید: راویان آن، ثقهاند. ابن سعد در «الطبقات»، ۳/۲/۹ آن را روایت کرده است. [۳۲۷] بخاری و مسلم آن را از جابر روایت کردهاند و مسلم و احمد آن را از انس روایت کردهاند. [۳۲۸] هیثمی در مجمع الزوائد، ۹/۳۰۹ میگوید: طبرانی آن را روایت کرده و راویانش، راویان صحیحاند. و ذهبی در تلخیص خود با او موافقت کرده است. [۳۲۹] مسند احمد، ۳/۳۶۰-۳۷۷. حاکم در المستدرك، ۳/۲۰۶ به طور مختصر آن را صحیح دانسته و ذهبی با او موافقت کرده است. [۳۳۰] نسائی در مبحث «الجنائز»، باب: «ضمة القبر وضغطه»، ۴/۱۰۰؛ و ابن سعد در «الطبقات»، ۳/۲/۹ آن را روایت کردهاند. و آلبانی در صحیح الجامع، به شماره ۶۹۸۷ آن را صحیح دانسته است. [۳۳۱] بخاری و مسلم آن را از ابوسعید خدری روایت کردهاند؛ صحیح الجامع، شماره ۵۸۰۵. [۳۳۲] بزار از ثوبان، و احمد از ابوامامه آن را روایت کردهاند؛ صحیح الجامع، شماره ۲۸۱۷.