زهد و پارسایی زینب در مقابل دنیا و زینتهای فانی آن
امالمؤمنین زینب لبه مال یا چیزی از کالاهای فانی دنیا توجه نمیکرد، بلکه با دستش کار میکرد؛ دباغی میکرد، کفشدوزی میکرد و آنچه را که میساخت، میفروخت و آن را در راه خدا به صدقه میداد. از جمله آنچه به کرامت و بزرگواری زینب نزد خدا و مستجاب بودن دعایش، و زهد و پارسائیاش در مال هر اندازه باشد، اشاره میکند، چیزی است که شاهد عینی این چیزها نقل میکند ... اینک به سخنان برزه بنت رافع گوش فرا میدهیم که در این خصوص به ما خبر میدهد، وی میگوید: وقتی اموال و وسایل غنیمت را میبخشیدند، عمر بن خطاب سمقداری وسایل را برای زینب بنت جحشلفرستاد. وقتی این وسایل را نزدش بردند، گفت: خداوند، عمر را ببخشاید! غیر از من دیگر خواهرانم از من مستحقترند که این وسایل برایشان باشد. گفتند: اینها همهاش برای توست. گفت: سبحان الله! و از میان وسایل، لباسی را بر تنش کرد. سپس به من گفت: دستت را در این وسایل داخل کن و چیزی را از آن بردار و آن را به فلانی و فلانی ـ از خویشاوندانش و یتیمان ـ بده. همه وسایل را بخشید تا جایی که فقط آنچه زیر لباس بود، باقی ماند. آنگاه برزه بنت رافع به او گفت: خداوند تو را ببخشاید ای مادر مؤمنان! به خدا، ما هم در این وسایل، حقی داشتیم. زینب گفت: آنچه زیر لباس است، برای شما. پس زیر لباس، هشتاد و پنج درهم یافتیم. سپس زینب دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، پس از امسال بخشش و عطایای عمر نصیب من نشود! راوی گوید: آنگاه پس از مدتی وفات یافت [۱۲۷].
ابن سعد روایت کرده که وقتی اموال برای زینب برده شد، میگفت: خدایا، سال آینده این اموال را نصیب من نکن، چون آن فتنه و بلاست. سپس آن اموال را میان بستگانش و نیازمندان تقسیم کرد. این خبر به عمر سرسید، او گفت: این زنی است پرخیر و برکت. آنگاه بر درش ایستاد و سلام کرد و گفت: به من خبر رسیده که آن اموال را میان نیازمندان تقسیم کردی، سپس هزار درهم برایش فرستاد. زینب هم با آن مال زندگانی خود را به سر برد. ـ خداوند از وی راضی باد و او را راضی و خشنود گرداند! ـ [۱۲۸].
آنچه که به زهد و پارسائیاش در دنیا اضافه میشود، روایتی است که ابن سعد در طبقات خود آورده است. او گوید: زینب بنت جحشلهیچ درهم و دیناری را از خود به جا نگذاشت، او تمام آنچه را که در اختیارش بود، به صدقه میداد، و وی پناهگاه مستمندان و فقیران بود [۱۲۹].
این اشارهای عظیم از پیامبر محبوب صدر حق زینب است، پیامبری که از روی هوی و هوس سخن نمیگوید و این فضیلت و افتخاری بزرگ برای زینب است.
از عایشه دختر طلحه از عایشه امالمؤمنینلروایت شده است که میگوید، رسول الله صفرمود: «أَسْرَعُكُنَّ لَحَاقًا بِى أَطْوَلُكُنَّ يَدًا»: «از میان شما همسران من، آن کس که دستش از همه درازتر باشد، زودتر به من ملحق خواهد شد».
عایشه میگوید: همسران پیامبر صدستشان را اندازه میگرفتند که ببینند کدام یک، دستش درازتر است».
وی افزود: زینب، از همه ما دستش درازتر بود، چون با دست خود کار میکرد و دست رنجش را به صدقه میداد [۱۳۰].
از عایشه روایت شده است که پیامبر صبه همسرانش گفت: «یتبعني أطولکن یداً»:«آن کس که دستش از شما درازتر است» به دنبال من میآید. پس ما بعد از پیامبر ص، دستان خود را بر دیوار میکشیدیم تا ببینیم کدام یک از ما دستش درازتر است. مدام این کار را انجام میدادیم تا اینکه زینب وفات یافت. وی زنی کوتاهقد بود و دستش از ما درازتر نبود. آن موقع دانستیم که مراد پیامبر صاز آن عبارت، صدقه بود. چون زینب کارهای دستی میکرد؛ دباغی میکرد، کفشدوزی میکرد، و دسترنجش را صدقه میداد [۱۳۱].
[۱۲۷] الطبقات، اثر ابن سعد، ۸/۱۰۹-۱۱۰؛ صفة الصفوة، ۲/۴۸-۴۹؛ و السیر، ۲/۲۱۲. [۱۲۸] حیاة الصحابة، ۲/۲۳۶. [۱۲۹] نساء مبشرات بالجنة، ص ۱۶۶-۱۶۷. با اندکی تصرف. [۱۳۰] مسلم به شماره ۲۴۵۲ آن را روایت کرده است. [۱۳۱] ابن سعد در «الطبقات»، ۸/۱۰۸ آن را روایت کرده، و سند آن قوی است. حاکم در «المستدرک»، ۴/۲۵ آن را صحیح دانسته و ذهبی هم با او موافقت کرده است.