درنگی کوتاه
میتوانیم زیر سایههای آن کلمات زیبا و نیک چند لحظهای توقف کنیم. کلمات نورانی که خدیجه ابراز کرد. کلماتی ناشی از ثبات و یقینی که موضعگیری او را مشخص کرد. گویی خدیجه خواست بگوید: ای ابوالقاسم! ای کاملترین و راستگوترین مردمان! اگر بر نفس پاک و والایت میترسی که مبادا نتوانی رسالت جاودانی که خداوند به وسیله آن، تو را گرامی و مکرم نموده تحمل کنی، نگران مباش، هیچ ضعف و سستی هرگز به تو نخواهد رسید.
ای ابوالقاسم! راجع به انجام وظایف تبلیغ امر الهی و رساندن رسالت خدایی هرگز ناتوان نخواهی ماند، چون خداوند متعال است که تو را برای آن برگزیده و تو را مخصوص آن کار قرار داده است، و او میداند که رسالت و پیام خود را چگونه به مردم برساند.
به راستی تو ای ابوالقاسم! خداوند تو را بهترین انسان روی کره زمین خلق نموده و بهترین و والاترین فضائل و خصلتها و اخلاق را در سرشت تو قرار داده، پس هرگز تو را خوار نمیکند و قلب بزرگ و سالم تو به سبب دچار شدن به چیزی که تو را نگران کند و بر خود بترسی، هرگز اندوهگین نخواهد شد؛ زیرا تو دارای خصلتهای کامل خدادادی، و اخلاق نیک و پسندیده، و فضائل والا و پسندیده، و بهترین خو و خصلتهای والا، و برترین مکارم اخلاقی هستی که رستگاری و سربلندی و سرافرازی را برایت تضمین میکنند و پیروزی و نجات و صلاح را برایت محقق میسازند، و به خواستهات خواهی رسید، و رسالتت را ادا میکنی، و نامت جاودانه خواهد ماند. پس تو دارای خصلتهای ستوده و صفات و ویژگیهای والایی هستی که تو را برای همیشه جاودان میگرداند.
و در سایه سخن نخست خدیجه لکه به محمد صمیگفت: تو صله رحم و پیوند خویشاوندی را به جای میآوری توقف میکنیم؛ گویی خدیجه میخواست بگوید: تو ای ابوالقاسم! صله رحم و پیوند خویشاوندی را به جای میآوری و با افراد دور و نزدیک خوش رفتار و خوش برخورد هستی و بیگانگان را به سوی خود جلب میکنی؛ و کینهها را میشویی، و الفت و دوستی را میکاری. و این فضیلت و لطفی است که محبت و دوستی را میان خویشاوندان محکم و استوار میگرداند و قلبها را پر از صفا و صمیمیت و دوستی میگرداند. و این صله رحم اصلی از اصول اخلاقی است که جزو خو و خصلتهای توست.
و میتوانیم زیر سایه سخنان دومش که به محمد صمیگفت: تو راستگو هستی، توقف کنیم؛ خدیجه میخواست بگوید: تو راستگو و تصدیق شدهای، تو راستگو و امین هستی. پس راستگویی برای تو یک خصلت است و جزء لاینفک شخصیت توست؛ اگر چیزی بگویی، موجودات دور و بر تو و دنیا میگویند: ای ابوالقاسم ! راست گفتی و تصدیق میشوی. و قوم تو ـ علیرغم لجاجت و بدیشان ـ تو را «امین» صدا زدند و این لقب را علنی کردند و این خصلت شریف، یعنی خصلت راستگویی را برای تو قائل بودند و گواهی دادند و گفتند: دروغی را از تو ندیدهایم.
و زیر سایه سخنان سوم خدیجه که میگفت: یتیم را حمایت میکنی، توقف میکنیم؛ منظور خدیجه از این سخن این بود که: تو یتیم را حمایت میکنی، ضعیفی را که شبها و روزها او را از پای درآورد، حمایت و پشتبیانی میکنی. نفس بخشنده و قلب مهربانت راضی نیستند ضعیفی را ببینند که زندگی پشتش را شکانده، پس تو به وی نیکی میکنی به گونهای که از خلال آن، به روحش جان تازه میدهد و امیدها را در درونش زنده میکند.
و معنای سخنان دلنشین چهارم خدیجه که میگفت: برای بینوایان و مستمندان طلب معاش میکنی، این است:
همانا تو ای ابوقاسم! با بخشش و ایثار خود به بینوایان و بیچیزان کمک و فایده میرسانی. به راستی خداوند سخاوت و بخشندگی را در سرشت و نهاد تو قرار داده است. تو بخشندهترین مردمان هستی. بلکه تو از باد رحمت هم بیشتر خیر و فایده میرسانی.
امام قسطلانی :در کتاب گرانقدرش، «المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة»میگوید: بخشش و سخاوت پیامبر صتماما به خاطر خدا و به خاطر کسب رضایت خدا بود. او گاهی مال را به فقیر یا نیازمندی میبخشید، گاهی در راه خدا انفاق میکرد، و گاهی به خاطر به دست آوردن دل کسانی که با اسلام آوردنشان، اسلام قوی میشد، خرج میکرد. پس پیامبر صبه گونهای بخشش میکرد که پادشاهانی مثل کسری و قیصر از آن ناتوان میماندند. و خود همانند فقیران زندگی میکرد؛ یک ماه و دو ماه بر او سپری میشد و در منزلش آتشی روشن نمیشد و چه بسا از شدت گرسنگی سنگ را بر شکمش میبست [۳۷].
و زیر سایه پنجمین سخن خدیجه که به محمد صمیگفت: مهماننوازی میکنی، توقف میکنیم؛ خدیجه میخواست بگوید: همانا تو ای ابوالقاسم! خداوند هرگز تو را خوار نمیکند، چون مهماننوازی و اکرام مهمان از بزرگترین فضائل انسانی است که تأثیر بزرگی در جذب قلبها و به دست آوردن دلها و رام کردن نفسها، به ویژه در محیطی که محمد صدر آن بزرگ شده بود، دارد. این محیط، حریص بر متطلبات معیشت و وسائل زندگی به خاطر وجود صحراها و کوهها و درهها و بیابانها بود.
منظور خدیجه از عبارت ششمش که میگفت: و پیروان و طرفداران حق را یاری میکنی، این است: تو ای ابوالقاسم! همانا یکی از خصوصیات و ویژگیهای تو این است که پیروان و طرفداران حق را یاری میکنی. این فطرتی است که خداوند تو را بر آن سرشته است و خُلق و خصلتی است که در نهاد تو قرار داده است. یاری دادن پیروان و طرفداران حق، بهترین فضیلت و نیکترین اخلاق، و جامعترین موارد و مصادر خیر و نیکی است.
عائشه دختر عبدالرحمن راجع به این موضعگیری زیبای خدیجه میگوید: آیا زن دیگری غیر از خدیجه میتوانست چنین جو باصفایی برای تأمل و اندیشیدن رسول الله صفراهم کند؟ و آیا زن دیگری غیر از او آن قدر بخشش و ایثار در حق پیامبر صدارد که او را برای ابلاغ رسالت آسمانی آماده گرداند؟
آیا همسر دیگری غیر از خدیجه هست که دعوت و ندای تاریخی پیامبر صاز غار حراء را به مانند او از ته دل و با مهربانی بینظیر و عطوفتی شدید و ایمانی راسخ بپذیرد بدون اینکه کمترین تردیدی در او راه یابد، یا خللی به یقینش راه یابد در اینکه خداوند ـ أـ هرگز رسول الله صرا خوار نمیکند؟
آیا در توان زن شریف و ثروتمند و با رفاه دیگری غیر از خدیجه هست که با رضایت و به میل و رغبت خود از هرگونه راحتی و خوشی و آسایش بگذرد تا در سختترین اوقات رنج و سختی کنار پیامبر صباشد و او را در انواع اذیت و آزار و شکنجه احتمالی یاری رساند به خاطر راهی که به حقانیتش ایمان داشت؟ بلکه خدیجه تنها کسی بود که خداوند بر او منت نهاد که شریک زندگی مردی باشد که به پیامبری وعده داده شده، و اولین مسلمان باشد. و خداوند او را پناهگاه و آرامش دهنده و اطمینانخاطر و وزیر رسول الله صقرار داد [۳۸] [۳۹].
[۳۷] نگا: المواهب اللدنیة، ۲/۳۷۲. [۳۸] تراجم سیدات بیت النبوة، انتشارات دارالکتاب العربی، ص ۲۳۷. [۳۹] هذا العنصر. با تصرف از کتاب «نساء أهل البیت».