راجع به آنان، به حکم خداوند از بالای هفت آسمان حکم کردی
رسول خدا صنزد آنان آمد و به مدت بیست و پنج شبانهروز آنان را محاصره کرد. وقتی که از محاصره به تنگ آمدند و خیلی سختی و رنج دیدند، به آنان گفته شد: به حکم رسول الله صتن دهید. آنان با «ابولبابه بن عبدالمنذر» مشورت کردند که حکم رسول الله چیست. او هم اشاره کرد که یهودیان بنی قریظه باید سرشان بریده شود. سپس یهودیان بنی قریظه گفتند: ما به حکم سعد بن معاذ تن میدهیم. رسول خدا صدنبال سعد بن معاذ فرستاد. وی را در حالی که روی الاغی بود، آوردند. بر روی الاغ پلاس ضخیمی از پوست درخت خرما بود و قومش دَور و بَر او را گرفته بودند. به او گفتند: ای ابوعمر، ما هم پیمانان و دوستانت و اهل چیرگی و کسانی که خودت میدانی، هستیم [و رحمی به ما بکن]. سعد بن معاذ به آنان هیچ توجهی نکرد و به آنان ننگریست تا اینکه نزدیکشان رفت و به قومش نگاه کرد و گفت: مرا آوردهاند که به خاطر خدا، از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نترسم و نظر واقعی خودم را راجع به شما بگویم. ابوسعید گفت: وقتی آفتاب طلوع کرد، پیامبر صفرمود: «قُومُوا إِلَى سَيِّدِكُمْ فَأَنْزِلُوهُ»:«برخیزید و به سوی سرورتان بروید و او را پایین آورید». عمر گفت: سید و بزرگ ما فقط خداست. پیامبر صفرمود: «او را پایین آورید». آنگاه مسلمانان وی را پایین آوردند. رسول الله صفرمود: «راجع به اینان (یهودیان بنی قریظه) حکم کن. سعد گفت: من راجع به آنان این حکم را میکنم که جنگجویانشان کشته شوند، فرزندانشان اسیر شوند، و اموال و داراریهایشان میان مسلمانان تقسیم شود. آنگاه پیامبر صفرمود: «لَقَدْ حَكَمْتَ فِيهِمْ بِحُكْمِ اللَّهِ وحکم رسوله ج»: راجع به آنان، به حکم خدا و پیامبر حکم کردی». آن گاه این فرموده خداوند متعال راجع به یهودیان بنی قریظه نازل شد: ﴿وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِمۡ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ فَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ وَتَأۡسِرُونَ فَرِيقٗا ٢٦ وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا ٢٧﴾[الأحزاب: ۲۶-۲۷]. «و خداوند گروهى از اهل کتاب (یهود بنى قریظه) را که از آنان (مشرکان عرب) حمایت کردند از قلعههاى محکمشان پایین کشید و در دلهایشان رعب افکند؛ (و کارشان به جایى رسید که) گروهى را به قتل مىرساندید و گروهى را اسیر مىکردید. و زمینها و خانهها و اموالشان را در اختیار شما گذاشت، و (همچنین) زمینى را که هرگز در آن گام ننهاده بودید؛ و خداوند بر هر چیز تواناست!».
حکم سعد خیلی عادلانه و منصفانه بود، چون یهودیان بنی قریظه علاوه بر آن خیانت شنیعی که مرتکب شدند، جهت نابودی مسلمانان هزار و پانصد شمشیر، دو هزار نیزه، سیصد لباس جنگی، و پانصد زره و سلاح و چوگان را جمعآوری کرده بودند که مسلمانان پس از فتح سرزمینشان، به آنها دسترسی پیدا کردند.
رسول خدا صدستور داد که یهودیان بنی قریظه در خانه دختر حارث، زنی از طایفه بنی نجار بازداشت شوند و گودالهایی در اطراف مدینه برای آنان حفر شود. سپس دستور داد که اینان دسته دسته کنار گودالها برده شوند و در آن گودالها، گردنهایشان زده شود. یکی از کسانی که بازداشت بود به رئیسشان کعب بن اسد گفت: به نظر تو چه کاری در حق ما میکنئد؟ گفت: هیچ جا تعقل نمیورزید، آیا ندیدی که هر کس از شما رفت، دیگر برنمیگردد؟ به خدا، ما را میکُشند. آنان که در حدود ششصد تا هفتصد نفر بودند، گردنشان زده شد.