سعادتی وصفناپذیر
ام الفضل ابتدا میترسید از اینکه عباس بر دین آباء و اجداد خود بماند، اما وقتی دید که شوهرش اسلام آورد و در جنگها و موقعیتهای حساس همراه رسول خدا صحضور داشت، دلش پر از سعادت و خوشی و شادمانی شد. گذشته از آن، وقتی قدر و منزلت و جایگاه شوهرش در قلب پیامبر صرا میشنید، بسیار شادمان میشد و احساس خوشبختی میکرد.
این پیامبر صاست که در حضور یارانش، جایگاه عمویش، عباس را اعلام میکند.
از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت شده است که مردی از انصار به پدر عباس که در زمان جاهلیت وفات یافته بود، دشنام داد. عباس یک سیلی به او زد. قوم مرد انصاری آمدند و گفتند: به خدا قسم، به او یک سیلی میزنیم همانطور که او، یک سیلی به آن مرد زده است. و خودشان را برای این کار آماده کردند.
این خبر به رسول الله صرسید. آن حضرت بالای منبر رفت و فرمود: «ای مردم! کدام فرد، در نزد خدا گرامیتر است؟» گفتند: تو. فرمود: «عباس از من است و من از عباس هستم. مردگان ما را ناسزا نگوئید تا زندگانمان، مورد اذیت و آزار قرار نگیرند».
آن قوم آمدند و گفتند: پناه میبریم به خدا از خشم و عصبانیتت ای رسول خدا ص [۳۵۲].
از ابن عباس روایت شده است که پیامبر صعبایی را روی عباس و پسرش گذاشت سپس فرمود: «پروردگارا، عباس و پسرش را مورد مغفرت تامه خود قرار ده، هیچ گناهی را از آنان مگذار مگر اینکه آنها را مورد بخشایش قرار دهی و پسرش را صالح گردان» [۳۵۳].
از عبدالمطلب بن ربیعه روایت شده است که میگوید: عباس بر رسول الله صوارد شد و گفت: ای رسول خدا، ما وقتی بیرون میرویم، میبینیم که قریش با هم حرف میزنند، به محض اینکه ما را ببینند، ساکت میشوند و هیچ نمیگویند. رسول الله صخشمگین شد، سپس فرمود: «به خدا قسم، ایمان، وارد قلب هیچکس نمیشود تا اینکه شما را به خاطر خدا و به خاطر خویشاوندی با من، دوست بدارد» [۳۵۴].
از سعید بن مسیب از سعد روایت شده است که میگوید: ما، در آبیاری درختان خرما همراه پیامبر صبودیم. آنگاه عباس به سوی ما آمد. پیامبر صفرمود: «این عباس، عموی پیامبر شما، سخاوتمندترین فرد قریش است و از همه آنان بیشتر صله رحم را به جای میآورد» [۳۵۵].
از مطلب بن ربیعه روایت شده است که رسول خدا صفرمودند: «چه شده که افرادی مرا در خصوص عباس میرنجانند. عموی انسان همزاد پدر او است. هرکس عباس را آزار دهد، مرا آزار داده است» [۳۵۶].
[۳۵۲] احمد در مسند خود، ۱/۳۰۰ با سندی حسن آن را روایت کرده است. همچنین ابن سعد در «الطبقات»، ۴/۲۴ آن را روایت کرده، و حاکم در «المستدرك»، ۳/۳۲۹ آن را صحیح دانسته، و ذهبی با او موافقت کرده است. [۳۵۳] ابویعلی در مسند خود آن را روایت کرده است. ارناؤوط میگوید: اسناد آن، خوب است. (السیر، ۲/۸۹). [۳۵۴] احمد در مسند خود، ۱/۲۰۷؛ و ترمذی در سنن خود، به شماره ۳۷۵۸ آن را روایت کردهاند، و ترمذی میگوید: این، حدیثی حسن صحیح است. [۳۵۵] حاکم در «المستدرك»، ۳/۳۲۸ آن را روایت کرده و آن را صحیح دانسته، و ذهبی با او موافقت کرده است. [۳۵۶] ترمذی در مبحث «المناقب»، به شماره ۳۷۵۸ آن را روایت کرده، و میگوید: این حدیثی حسن صحیح است.