در روز حُنین
وقتی پیامبر صبه غزوه حُنین رفت، ام عمارهلهمراه آن حضرت رفت تا مسیر خود را در بذل و بخشش و فداکاری ادامه دهد.
طلایهداران بیشمار به سمت دره روی آوردند ـ و ام عماره بیخبر بود از آنچه که در آن نهفته بود ـ و آن، درهای خالی و سرازیر بود، سواران در آن فرود میآمدند هرچه داخل آن میشدند، گویی به سوی گودال میرفتند.
وقتی گروههای خسته مسلمانان در پایین دره جمع شدند، ناگهان دشمنان از کمینگاههای بلند، آنان را تیرباران کردند. هوا هنوز تاریک بود و تاریکی قبل از طلوع فجر، باعث شد مسلمانان عقبنشینی کنند.
موج آشفتگی و داد و فریاد همهجا را در بر گرفت و این صفهای محکم را در هم شکست.
رسول خدا صبه طرف راست رفت و این فرار مسلمانان او را رنجاند و فرمود: «أین أیها الناس؟ هلموا إليّ، أنا رسول الله، أنا محمد بن عبدالله»: «ای مردم! کجا؟ به سوی من بیایید، من رسول خدا هستم، من محمد بن عبدالله هستم».
هیچ پاسخی به او ندادند، و شتران به همدیگر تنه میزدند و همراه صاحبانشان به عقب برمیگشتند [۲۶۶].
رسول خدا صبه عمویش عباس ـ که صدای رسایی داشت ـ دستور داد که صحابه را صدا بزند.
عباس گوید: با صدای بلند گفتم: کجایند اصحاب درخت طلح [۲۶۷]؟ عباس گوید: به خدا قسم، وقتی صدایم را شنیدند، گفتند: گوش به فرمانیم گوش به فرمانیم [۲۶۸].
خداوند، عباس را هدایت کرد که صاحبان عقاید و مردان فداکار و ایثارگر را هنگام آن مصیبتها صدا زند. تنها آنان بودند که پیام و برنامه خدا به وسیله آنان به مردم میرسد و سختیها و گرفتاریها به وسیله آنان از بین میرود.
اما کسانی که بر دنیا حریصاند و به سوی غنائم میشتابند، کاری از دستشان برنمیآید [۲۶۹].
ام عماره لهمراه با ثابتقدمان در این موقعیت حساس و دشوار ثابتقدم ماند. موقعیتی که فقط صاحبان عقاید راسخ میتوانند در آن ثابتقدم بمانند. بلکه او توانست یکی از اسبسواران مشرکان را به قتل برساند تا به سفر جهادیاش همراه رسول خدا صخاتمه دهد.
[۲۶۶] ابن هشام در «السیرة»، ۲/۲۸۹ آن را آورده، و آلبانی در تخریج کتاب «فقه السیرة»، ص ۴۳۴ آن را صحیح دانسته است. [۲۶۷] منظور اصحاب بیعت الرضوان است که زیر درخت طلح با پیامبر صبیعت کردند (مترجم). [۲۶۸] صحیح مسلم، ۲/۱۰۰. [۲۶۹] فقه السیرة، اثر غزالی مصری، ص ۴۳۳-۴۳۵. با تصرف بسیار.