پاداش از جنس عمل است
وقتی علی سدر شب هجرت بر بستر پیامبر صخوابید تا خود را فدای او کند، پس پاداش این است که خداوند ـ ﻷـ بسترش را به وسیله فاطمه خوش و شیرین و پاک گرداند تا فاطمه او را راضی و خشنود گرداند.
ابن کثیر در «البدایة والنهایة» آورده که شیاطین قریش همگی در دارالندوه گرد هم آمدند و سخنان و نظرات میان آنان و میان ابلیس که در شکل شیخی از نجد برایشان آشکار شده بود، رد و بدل شد و در نهایت بر گفته ابوجهل بن هشام، اتفاقنظر داشتند.
ابوجهل معتقد بود که از هر قبیله جوانی تنومند و صاحب نسب و بلند مرتبه و شجاع را برداریم و سپس به هر جوان شمشیری برنده بدهیم. سپس به طرف محمد بروند و همه با هم در یک آن او را بزنند و وی را به قتل برسانند تا از دست وی راحت و آسوده شویم؛ چون اگر این کار را بکنند خون محمد میان تمام قبیلهها پخش میشود و بنی مناف نمیتواند با همه قبیلهها بجنگند، در نتیجه راضی میشوند که از ما دیه بگیرند و ما هم دیهاش را به آنان میدهیم.
جماعت بر این اتفاق کردند و بر همین رأی از همدیگر جدا شدند. آنگاه جبرئیل نزد رسول خدا صآمد و به او گفت: امشب بر بسترت که قبلاً بر آن میخوابیدی، مخواب.
راوی گوید: وقتی شب تاریک شد، مشرکان دم در پیامبر صجمع شدند و در کمین بودند تا بخوابد و آنگاه بر او هجوم ببرند. وقتی رسول خدا صمکان آنان را دید، به علی بن ابیطالب گفت: «نم على فراشي، وتسبح ببردي هذا الحضرمي الأخضر، فنم فیه، فإنه لن یخلص إلیك شيء تکره منهم» «بر بسترم بخواب و این عبا(جبه) سبز حضرمى را به خود بپیچ و در آن بخواب. از آنان هیچ گزند و آسیبی به تو نمیرسد». رسول الله صموقع خواب در آن عبا میخوابید.
سپس رسول خدا صاز خانه خارج شد و این آیات را تلاوت میکرد:
﴿يسٓ ١ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ ٢ إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٣ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٤ تَنزِيلَ ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ ٥ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ ٦ لَقَدۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَىٰٓ أَكۡثَرِهِمۡ فَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ ٧ إِنَّا جَعَلۡنَا فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ أَغۡلَٰلٗا فَهِيَ إِلَى ٱلۡأَذۡقَانِ فَهُم مُّقۡمَحُونَ ٨ وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَيۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ ٩﴾ [یس: ۱-۹].
«یس. سوگند به قرآن حکیم. که تو قطعا از رسولان (خداوند) هستى، بر راهى راست (قرار دارى)؛ این قرآنى است که از سوى خداوند عزیز و رحیم نازل شده است. تا قومى را بیم دهى که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند! فرمان (الهى) درباره بیشتر آنها تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمىآورند! ما در گردنهاى آنان غلهایى قرار دادیم که تا چانهها ادامه دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است! و در پیش روى آنان سدى قرار دادیم، و در پشت سرشان سدى؛ و چشمانشان را پوشاندهایم، لذا نمىبینند».
هیچ یک از آنان نماند مگر اینکه خاک را بر سرش نهاده بود. سپس پیامبر صراه خود را در بر گرفت. کسی که همراه مشرکان نبود نزد آنان آمد و گفت: اینجا منتظر چی هستید؟ گفتند: محمد. گفت: خدا شما را زیانمند کرد، به خدا محمد از همین جا خارج شد سپس هیچ یک از شما را به جا نگذاشت مگر اینکه خاک را بر سرش پاشید و به دنبال کارش رفت، آیا شما این را ندیدید؟ راوی گوید: پس هر یک از آنان دست را بر سرش نهاد دید که بر آن خاک هست. سپس از گوشه در نگریستند و دیدند که علی بر بستر خوابیده و گلیم رسول خدا صرا به خود پیچیده است. گفتند: به خدا، این محمد است که در گلیم خود خوابیده است. پس همچنان بر این حالت ماندند تا اینکه صبح شد. آنگاه علی از بستر برخاست. مشرکان گفتند: آن مردی که خبر را به ما داد، به ما راست گفت.
آن دلیر، حیدر [۱۹۲]از دعوت پیامبرش پاسبانی کرد و در سختترین شبی که بر دعوت سپری شده بود، در بسترش خوابید. مردی در بستر پیامبر صمیخوابد و میداند که پشت دَر افرادی هستند که فقط سر شخص خوابیده بر بستر را میخواهند. پس وقتی آن شب به خاطر پیامبر خدا صآن بستر، علی را نگران و پریشان حال کرد، خداوند به وسیله فاطمه، دختر پیامبرش، بستر علی را مبارک و خوش و شیرین گردانید: و پیامبر صدخترش و نیز جای فراخی را به علی داد و علی زره شمشیرشکن و سنگینش را به عنوان هدیه به فاطمه داد. پس فاطمه به همراه یک عدد چادر مخمل، یک عدد ناز بالش از پوست چرمی که کنارهاش پوست درخت خرما بود، یک عدد مشک آب، یک عدد غربال، یک عدد لیوان، یک عدد سنگ آسیاب و دو کاسه به همسری علی در آمد. فاطمه نزد علی رفت و بستری غیر از پوست قوچ نداشت که هر دو در شب روی آن میخوابیدند و در روز شتر آبکش را بر روی آن علف میدادند. و فاطمه خدمتکار خودش بود.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده که رسول الله صبه فاطمه گفت: «أَلا تَرْضَيْنَ أَنْ تَكُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ الأُمَّةِ أَوْ نِسَاءَ الْمُسْلِمِينَ»: «آیا راضی نمیشوی که سرور و بزرگ زنان این امت یا زنان جهانیان شوی؟».
همچنین در صحیح بخاری و صحیح مسلم از مسور بن مخرمه روایت شده که رسول خدا صفرمودند: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى ، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى»: «فاطمه، پاره تن من است، هر کس او را برنجاند، مرا رنجانیده است».
از انسسروایت شده است که رسول الله صفرمودند: «إِنَّ الْجَنَّةَ لَتَشْتَاقُ إِلَى ثَلاَثَةٍ عَلِىٍّ وَعَمَّارٍ وَسَلْمَانَ» [۱۹۳]: «بهشت مشتاق دیدار سه نفر است: علی، عمار و سلمان». و این چه خوب پاداشی است [۱۹۴].
[۱۹۲] نام علی بن ابیطالب است، وی گوید:
أنا الذی سمتنی أمی حیدرة
کلیث غابات کریه المنظرة
«من کسیام که مادرم مرا حیدر نام نهاد همانند شیر جنگلها و زشت چهره».
[۱۹۳] ترمذی و حاکم آن را از انس روایت کردهاند و آلبانی در «صحیح الجامع»، به شماره ۱۵۹۸ آن را حسن دانستهاست.
[۱۹۴] اصحاب الرسول ص، اثر نگارنده، ۱/۲۲۸-۲۳۰.