این چنین حفصه مادر مؤمنان شد
عمر برای دختر جوانش که در سن هیجدهسالگی بیوه شد، متأسف و ناراحت شد. این مسأله عمر را دردمند میکرد که بیوهگی، جوانی حفصه را میرباید و زندگیاش را میمکد. و هر وقت داخل خانهاش میشد و دخترش را اندوهگین میدید، احساس درد و ناراحتی میکرد. پس از تفکر طولانی صلاح دید که شوهری را برایش انتخاب کند تا در کنارش آرام گیرد [۹۰].
پدرش او را به ابوبکر پیشنهاد کرد اما ابوبکر جوابی به او نداد. او را به عثمان پیشنهاد کرد، عثمان گفت: در نظر دارم این روزها ازدواج نکنم. پس عمر از آن دو دلخور شد و دلش شکست، و شکایت حالش را نزد پیامبر صبرد، پیامبر صفرمود: «یتزوج حفصة من هو خیر من عثمان؛ ویتزوج عثمان من هي خیر من حفصة»: «کسی بهتر از عثمان با حفصه ازدواج میکند و عثمان با کسی بهتر از حفصه ازدواج میکند». سپس پیامبر صاز حفصه خواستگاری کرد و عمر، حفصه را به ازدواج او درآورد [۹۱].
و رسول الله صدخترش، ام کلثوم را پس از وفات خواهرش رقیه به ازدواج عثمان درآورد.
وقتی که عمر، حفصه را به ازدواج پیامبر صدرآورد، ابوبکر او را دید و عذرخواهی کرد و گفت: از من دلخور نشو، چون رسول الله صاز حفصه یاد کرده بود و درست نبود که من رازش را افشا کنم و اگر پیامبر صاو را رها میکرد، قطعاً با او ازدواج میکردم [۹۲].
رسول الله صسال سوم هجری، قبل از جنگ اُحد با حفصه ازدواج کرد، و چهارصد درهم را به عنوان مهریه به او داد. و این ازدواج، بزرگترین اکرام و افتخار و منت و احسان برای حفصه و پدرش ـبـ بود.
[۹۰] صور من سیر الصحابیات، ص ۱۱۳. [۹۱] بخاری در مبحث «النکاح»، ۹/۱۵۲-۱۵۳؛ و ابن سعد در «الطبقات»، ۸/۸۲ آن را روایت کردهاند. [۹۲] حدیثی صحیح است. بخاری در مبحث «النکاح»، باب : «عرض الإنسان ابنته أو أخته علی أهل الخیر»، به شماره ۵۱۲۲ آن را روایت کرده است. و این قسمتی از حدیث قبلی است.