نوشته ظالمانه و قطعنامه عمومی
امام محمد بن یوسف صالحی شامی میگوید: اسود و زهری و موسی بن عقبه و ابن اسحاق میگویند: قریش وقتی که دیدند اصحاب پیامبر صبه منطقه دیگری رفتهاند و در آنجا به امنیت و راحتی رسیدهاند، و نجاشی اجازه نداده که کسی از قریش به سوی او بیاید، و از آن طرف، عمر هم مسلمان شده که مرد شجاع و قدرتمندی بود و اصحاب رسول الله صبه وسیله او و حمزه از شکنجه و اذیت و آزار قریش در امان ماندند و عمر و حمزه همراه رسول الله صو اصحابش بودند و دین اسلام به تدریج میان قبائل مختلف منتشر شد؛ از این رو همگی بر کشتن رسول الله صمتفق القول شدند و گفتند: محمد پسران و زنان ما را گمراه و منحرف کرده است، به قوم پیامبر صگفتند: از ما دیه مضاعف بگیرید و اجازه دهید مردی از غیر قریش او را بکشد و اینگونه خیال خود را راحت کنید. بنیهاشم از این کار امتناع کردند و فرزندان عبدالمطلب بن عبدمناف نیز از این تصمیم حمایت کردند.
وقتی که قریش دانستند که رسول الله صتوسط قومش (یعنی بنیهاشم) مورد حمایت قرار گرفته، از این رو مشرکان قریش متفق شدند که آنان را از مکه به شِعب ابوطالب تبعید کنند و همگی متفق شدند که قطعنامهای را بنویسند که با بنیهاشم و بنیمطلب قطع رابطه شود، از آنان زن گرفته نشود و به آنان زن داده نشود، با آنان خرید و فروش نشود، از آنان صلحی پذیرفته نشود، و به آنان رحم نشود تا اینکه رسول الله صرا برای قتل تحویل قریش دهند.
وقتی که برای این کار جمع شدند، عهدنامهای را نوشتند و سپس همگی بر آن، پیمان و عهد مؤکد بستند بر اینکه مفاد آن را رعایت کنند، سپس نامه را در داخل کعبه به خاطر تأکید بر اجرای مفاد آن آویزان کردند. و بازارها را از آنان قطع نمودند و هرگونه مواد خوراکی و نان و کالایی را که میدیدند، بلافاصله به سوی آن میشتافتند و آن را به دیگران میفروختند. وقتی که قریش این کار را کردند، بنیهاشم و بنی مطلب را به ابوطالب ملحق کردند و همه افراد بنیهاشم و بنیمطلب مؤمن و کافرشان، همراه ابوطالب به شِعب او درآمدند. و ابولهب از میان بنیهاشم بیرون آمد و به صف قریش پیوست و آنان را پشتیبانی و یاری کرد.
محاصره شدت یافت و همه مواد و کالاها از آنان قطع شد. مشرکان هر نوع مواد خوراکی و کالایی را که وارد مکه میشد، بلافاصله به سوی آن میشتافتند و آن را میخریدند. این محاصره اقتصادی کماکان ادامه داشت تا جایی که به نهایت سختی و مشقت رسیدند و به خوردن برگها و پوستها پناه بردند. حتی از آن طرف شِعب، صدای زنان و کودکان شنیده میشد که از گرسنگی آه و ناله میکردند و چیزی به آنان نمیرسید مگر به صورت مخفیانه. آنان برای خرید مایحتاج زندگیشان فقط در ماههای حرام از شِعب خارج میشدند. و از کاروانهای شتر که از خارج مکه، وارد مکه میشد اجناس و کالاها و مواد خوراکی میخریدند، اما اهل مکه به قیمت کالاها میافزودند تا بنیهاشم و بنیمطلب نتوانند خرید کنند.
حکیم بن حزام گاهگاهی گندم را برای عمهاش، خدیجه لمیبرد. یک بار ابوجهل به او برخورد کرد و یقهاش را گرفت تا او را از این کار منع کند، آنگاه ابوالبختری میان آنان میانجیگری کرد و حکیم بن حزام را کمک کرد تا گندم را برای عمهاش ببرد.
ابوطالب نسبت به رسول الله صنگران و مضطرب بود، وقتی که مردم به بستر خوابشان میرفتند، رسول الله صرا امر میکرد که در بستر او بخوابد تا اینکه افرادی که قصد سوء به جان رسول الله صداشتند از این امر مطلع شدند، آن وقت یکی از پسران یا برادران یا عموزادههایش را امر میکرد که در بستر رسول الله صبخوابد و رسول الله صرا امر میکرد که در بستر یکی از آنان بخوابد.
رسول الله صو مسلمانان در ایام حج از شِعب خارج میشدند و با مردم برخورد میکردند و آنان را به اسلام دعوت میکردند.
ابن کثیر :میگوید: سپس افرادی از قریش سعی کردند که آن قطعنامه را نقض کنند، برای این کار هشام بن عمرو بن ربیعه بن حارث بن حبیب بن جذیمه بن مالک بن حسل بن عامر بن لؤی برخاست و نزد مطعم بن عدی و جماعتی از قریش رفت و آنان هم خواستهاش را اجابت نمودند.
رسول الله صبه قوم خویش خبر داد که خداوند موریانه را برای آن قطعنامه فرستاده و موریانه هم آن را خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته است. این طور هم بود. سپس بنیهاشم و بنیمطلب به مکه برگشتند و علیرغم مخالفت ابوجهل عمرو بن هشام، صلح میان قریش و بنیهاشم و بنی مطلب برقرار شد [۵۷].
مادر ما، خدیجه طاهرهلهمچنان همراه رسول الله صماند و او را تقویت و یاری میکرد و در تحمل اذیت و آزار پیامبر صاز جانب قومش با کمال میل و رضایت با او مشارکت مینمود تا اینکه تقدیر خداوند به قطعنامه ظالمانه و تلخی که به مانند شمشیر بران بر گردنهای محاصرهشدگان و مؤمنان به رسالت محمد صآخته بود، پایان داد.
محاصره تمام شد و امالمؤمنین، خدیجه طاهرهلبا موفقیت و پیروزی ـ که ثمره صبر و پایداریاش بر پیروی از رسول الله صبود و خدیجه آن را در زندگی به عنوان همسری امانتدار در سایه وفا و ایمان راستین و صبر نیکو پیاده کرده بود ـ از این محاصره خارج شد. به خاطر پایداری مسلمانان بر این سختی و مشقت طاقتفرسا و سرسامآور بود که خداوند، آنان را از صاحبان مقام والا در آخرت، و سروران و بزرگان زمین در دنیا قرار داد. و این، جزای صبرکنندگان و پاداش سپاسگزاران است.
«خداوند آنان را در بهشت جاوید به خاطر صبری که پیشه کردند، پاداش داد و این از طرف خدا، بهترین پاداش است» [۵۸].
[۵۷] الفصول فی اختصار سیرة الرسولص، اثر حافظ ابن کثیر، ص ۹۰-۹۱، تحقیق وتعلیق محمد العید خطراوی و محیی الدین مستو. [۵۸] نساء مبشرات بالجنة، ص ۲۶.