عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول - بت شکن- جلد اول

فهرست کتاب

١٧- باب النّوادر

١٧- باب النّوادر

این باب مشتمل بر پانزده حدیث است که آقای بهبودی حدیث نهم و دهم را صحیح دانسته و مجلسی فقط روایت سوّم را صحیح شمرده است.

متن شش حدیث نخست این باب، بسیار خوب است. در روایت ششم می‌فرماید: «إنّ رُواة الکتاب کثیر وإنَّ رُعاته قلیل وکم من مُستَنصح لِلحدیث مُستَغِشّ لِلکتاب= همانا روایت‌کنندگان کتاب (= قرآن) بسیار و رعایت‌کنندگان آن کم‌اند و چه بسیار کسانی که خیرخواه و دوستدار حدیث‌اند و خائن به کتاب (= قرآن)». نگارنده گوید: این حدیث شرح اوضاع زمانۀ ماست که علماء غالباً می‌کوشند قرآن را به نفع حدیث تأویل و توجیه کنند! و آنچنانکه در برابر حدیث خضوع می‌کنند، در برابر قرآن کریم خاضع نیستند!!

* حدیث ٨- مرسل و فاقد اعتبار است. متن آن نیز کلامی از حضرت باقر ÷ دربارۀ آیۀ ٢٤ سورۀ عبس نقل کرده که تناسبی با آیۀ مذکور و آیات پس از آن ندارد و معنای مذکور سبب قطع ارتباط و تناسب معنوی آیه با آیات بعدی و مخالفت با سیاق آیات می‌شود و بعید است که امام چنین سخنی فرموده باشد.

* حدیث ٩- از لحاظ متن خوب است. البتّه خود کلینی به حدیث نهم عمل نکرده و إلّا می‌بایست بسیاری از احادیث کتابش را روایت نمی‌کرد؛ فی المثل حدیث اول باب ٣٨ را که حتّی بافنده‌ای چون مجلسی از فهم آن اظهار عجز کرده است[٢٥٦].

* حدیث ١٠- وجود «ابن فضّال» در سند این حدیث موجب عدم اعتبار حدیث است. ما خاندان «فضّال» را که از بزرگان «واقفیّه» محسوب می‌شوند، قبلاً معرّفی کرده‌ایم[٢٥٧]، امّا در اینجا نیز چند حدیث دیگر از اباطیل آنان را ذکر می‌کنیم تا انحرافشان بیشتر معلوم شود و خوانندگان بدانند که منقولات اینها غالباً مانند روایت ١٥ روضۀ کافی ناموجّه است[٢٥٨].

یکی از افراد این خاندان موسوم به «حسن بن علیّ بن فضّال» روایتی نقل کرده که جز برای تجرّی مردم بر گناه به کار نمی‌آید و ما در اینجا ترجمۀ آن را می‌آوریم:

راوی می‌گوید: به امام باقر ÷ گفتم: همانا ما همسایه‌ای داریم که همۀ محارم را مرتکب شده و حتّی نماز هم نمی‌خواند تا چه رسد به دیگر محرّمات! فرمود: سبحان‌الله، گناه بزرگی است، آیا شما را از بدتر از آن باخبر نسازم؟ گفتم: چرا، فرمود: مخالف ما از او بدتر است، همانا بنده‌ای نیست که اهل بیت نزدش یاد شوند و او رقّت آورد، جز اینکه فرشتگان پشتش را نوازش کنند و تمامی گناهانش آمرزیده شود جز اینکه گناهی که موجب خروج از ایمان باشد، مرتکب شود. و همانا شفاعت پذیرفته می‌شود مگر دربارۀ ناصبی (= مخالف ما) و همانا مؤمن برای همسایه‌اش که هیچ کردار نیکی ندارد، شفاعت می‌کند و می‌گوید: پروردگارا، همسایه‌ام مرا آزار نمی‌کرد و شفاعتش پذیرفته شود و خداوند ـ تبارک و تعالی ـ می‌فرماید: من پروردگار تو و سزاوارترم که به جای تو او را پاداش دهم با اینکه هیچ کردار نیکی ندارد! و همانا کمترین تعداد شفاعت‌شوندگان یک مؤمن سی‌نفر است و در این هنگام است که اهل دوزخ می‌گویند:

﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ ١٠٠ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ [الشّعراء: ١٠١][٢٥٩]

«ما نه شفاعتگری داریم و نه دوستی صمیم».

٩٣علاوه بر این، «ابن فضّال» به تحریف قرآن نیز معتقد بوده و روایت کرده که امام رضا ÷ آیۀ ٤٠ سورۀ توبه را چنین قرائت فرمود: «فأنزل الله سکینته على رسوله وأیّده بجنود لم تروها»[٢٦٠] گفتم: آیا چنین است؟! فرمود: «هکذا نقرؤها وهکذا تنزیلها = چنین می‌خوانیم و این چنین نازل شده است»[٢٦١]. حتّی مجلسی اعتراف کرده که این حدیث دلالت دارد بر اینکه مصحف أئمّه در برخی از کلمات با مصحفی که در اختیار مردم هست تفاوت و اختلاف دارد!

بعید نیست که چون «ابن فضّال» واقفی و از مخالفین حضرت رضا ÷ بوده با جعل اینگونه روایات قصد داشته مسلمین را از اطراف آن حضرت پراکنده سازد. حضرت رضا ÷ خود نیز تصریح کرده است که مخالفین، روایاتی علیه ما جعل کرده‌اند[٢٦٢].

آری، چنین کسی روایت دهم این باب را نقل کرده‌ است. از این رو نمی‌توانیم مطمئن باشیم که آیا واقعاً حضرت صادق ÷ به ذیل آیۀ ٤٣ سورۀ نحل و یا آیۀ ٧ سورۀ أنبیاء استشهاد فرموده است، زیرا با توجّه به صدر هر دو آیه معلوم است که مقصود از ﴿أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ اهل کتاب غیرمسلمان (= پیروان تورات و انجیل) است. گرچه می‌دانم که ممکن است گفته شود: امام صرفاً به جهت تشابه و تناسب موضوع با آیۀ مذکور، بدان اشاره فرموده و منظور آن حضرت تفسیر و توضیح آیه نبوده است. البتّه این توجیه نیز احتمالی بیش نیست که موجب اطمینان نمی‌تواند بود.

متن روایات یازدهم و دوازدهم و چهارم بسیار خوب است.

* حدیث ١٣- را مجلسی ضعیف شمرده. راوی می‌گوید: شنیدم که حضرت صادق ÷ می‌فرمود: مقام و منزلت مردم را بدان مقدار که از ما روایت می‌کنند، بشناسید. می‌پرسیم: آیا مثلاً «سهل بن زیاد» که بسیار روایت می‌کند مقامش از «محمد بن نافع» بیشتر است؟

* حدیث ١٥- سند روایت با وجود «مُعَلَّی بن محمّد» ضعیف است و همچنین وجود «وَشّاء» و «حسین بن محمّد الأشعری» که در صفحات قبل با آنها آشنا شده‌ایم[٢٦٣]، به نظر ما، بر میزان مشکوک ‌بودن روایت می‌افزاید. متن آن نیز مانند اغلب روایات جناب «أشعری» نامستقیم و ناموجّه است. می‌گوید: «عثمان الأعمی» به امام باقر ÷ عرض کرد: حسن بصری معتقد است کسانی که علم را کتمان کنند بوی بد شکمشان دوزخیان را رنج و آزار می‌دهد، امام در مخالفت با سخن وی فرمود: بنابراین، مؤمن آل فرعون هلاک شده است! از زمان بعثت حضرت نوح ÷ علم پنهان بوده است! حسن بصری به راست برود، به چپ برود [به هر طرف که برود، بداند] که سوگند به خدا، علم جُز در اینجا [= نزد ما] یافت نمی‌شود!!

به نظر ما جُز دشمن این کلام را به امام نسبت نمی‌دهد، چون به طور ضمنی و غیرمستقیم امام را با قرآن ناآشنا جلوه می‌دهد. زیرا قرآن می‌فرماید: مؤمن آل فرعون «ایمانش» را مکتوم می‌داشت [غافر: ٢٨] و هیچ ارتباطی به قول حسن بصری ندارد. زیرا وی می‌گوید: کتمان علم نابجاست و قول او موافق قرآن است [البقرة: ١٥٩و ١٧٤] امّا امام در ردّ رأی او به کتمان ایمان اشاره می‌کند! دیگر آنکه می‌گوید: از زمان نوح ÷ علم مکتوم بوده است! آیا انبیاء و پیروان واقعی ایشان، علم را اظهار نمی‌کردند؟ پس هدف از بعثت آنها چه بوده است؟

[٢٥٦]- مرآة العقول، دارالکتب الإسلامیّة (طهران)، ج ٢، ص ٢٤.

[٢٥٧]- ر. ک، ص ١١٦ به بعد همین کتاب.

[٢٥٨]- روایت ١٥ روضه کافی را در صفحه ١١٠ کتاب حاضر آورده‌ایم.

[٢٥٩]- حدیث ٧٢ روضه کافی است که هر دو «محمّدباقر» آن را صحیح ندانسته‌اند.

[٢٦٠]- آیه‌ی کریمه در قرآن کریم: ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا. [مُصحح]

[٢٦١]- حدیث ٥٧١ روضه کافی است که هر دو «محمّدباقر» آن را صحیح ندانسته‌اند.

[٢٦٢]- ر. ک، زيارت‌ و زيارتنامه، ص ١٥٤ و ١٥٥.

[٢٦٣]- وشّاء را در صفحه ١٤٧ به بعد و حسین بن محمّد در صفحه ١٦٠ به بعد معرّفی کرده‌ایم.