عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول - بت شکن- جلد اول

فهرست کتاب

١٤٨- باب حالات الأئمّة علیهم السلام فی السّنّ

١٤٨- باب حالات الأئمّة علیهم السلام فی السّنّ

کلینی در این باب هشت حدیث گِرد آورده که البتّه برخی از آنها تکراری است. مجلسی حدیث ١ را همطراز صحیح و حدیث ٢ را صحیح و حدیث ٣ را مرسل و ٤ و ٥ و ٧ را ضعیف و ٦ را مجهول و ٨ را حسن شمرده است. بهبودی فقط حدیث ٢ و ٨ را صحیح دانسته است.

چنانکه قبلاً نیز گفته‌ایم: یکی از مشکلات شیعیان پس از حضرت رضا ÷ نابالغ بودن حضرت جواد و حضرت هادی بود. لذا روایات این باب را ترتیب داده‌اند تا مشکل نابالغ بودنِ امام را برای عوام توجیه کنند[٧٩٤].

در روایت اوّل و سوّم مطالبی دربارۀ حضرت عیسی و حضرت یحیی و حضرت سلیمان ـ صلوات الله علیهم ـ گفته تا بتواند آنها را با حضرت جواد و حضرت هادی قیاس کند! ما دربارۀ این موضوع در ابواب قبل (ص ٧٠٢) سخن گفته‌ایم و در اینجا تکرار نمی‌کنیم. در روایت اوّل گفته است: هنگام حیات پیامبر اکرم ص، حضرت علی ÷ حجّت خدا بر مردم و اطاعتش واجب بود ولی در زمان حیات رسول خدا ص ساکت بود و سخن نمی‌گفت. می‌پرسیم: مردم از حجّت ساکت و خاموش چگونه اطاعت کنند؟! علاوه بر این، چنانکه قبلاً نیز گفته‌ایم: در روایت اوّل، رسالت حضرت عیسی ÷ را در هفت سالگی و در روایت دوم در کمتر از سه سالگی دانسته است! در تعجّب‌ام که کلینی چگونه بدون هیچ توضیحی این دو روایت را به عنوان قول معصوم در کنار هم نوشته است؟

در حدیث هفتم می‌گوید: خدا دربارۀ «امامت» نیز مانند «نبوّت» احتجاج فرموده است! می‌پرسیم: خدا در کجای کتابش دربارۀ امامت حجّت آورده است؟ لطفاً آیۀ مذکور را به ما معرّفی کنید زیرا آنچه که از قرآن ارائه می‌کنید همگی دربارۀ نبوّت است و ربطی به امامت ندارد. علاوه بر این، چنانکه قبلاً نیز گفته‌ایم سخن ما در امکانِ نبوّتِ نابالغ نیست بلکه در وقوع و تحقّق امامت امام نابالغ إلهی است که تاکنون جُز ادّعا و چند حدیث ضعیف چیزی ندیده‌ایم.

در حدیث هشتم «علیّ بن حسّان»[٧٩٥] مدّعی است که امام جواد فرموده: حضرت علی ÷ در نُه سالگی به پیامبر ایمان آورد. من نیز نُه ساله‌ام! می‌گوییم: این قیاس کاملاً خطاست زیرا حضرت علی ÷ در نُه سالگی امامت امّت را بر عهده نگرفت در حالی که کسی در مسلمان و مؤمن بودن حضرت جواد سخنی ندارد بلکه سخن در امامت اوست. به نظر ما امام باید مانند ماموم تحصیل کند و نمی‌توان امامی را که به وی وحی نمی‌شود با نبّی قیاس کرد و همچنین نمی‌توان حُکم حضرت یحیی ÷ را که استثناء است، بدون دلیل شرعی بر سایرین جاری دانست. اگر خدا می‌خواست غیر از آن حضرت را، در طفولیّت بر مؤمنین زعامت دهد، در قرآن بیان می‌فرمود.

[٧٩٤]- روایاتی که در آنها معجزاتی برای این دو بزرگوار تراشیده‌اند نیز به همین منظور جعل شده است.

[٧٩٥]- وی در صفحه ٤٠٧ همین کتاب معرّفی شده است.