عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول - بت شکن- جلد اول

فهرست کتاب

٧٥- باب أنّ الأئمّة علیهم السلام هم العلامات الّتی ذکرها الله عزّوجلّ فی کتابه

٧٥- باب أنّ الأئمّة علیهم السلام هم العلامات الّتی ذکرها الله عزّوجلّ فی کتابه

در این باب سه حدیث آمده که هر دو «محمّدباقر» هیچ یک را صحیح ندانسته‌اند و مجلسی به ضعف هر سه تصریح کرده است. این باب را باید باب «مُعَلَّی بن محمّد» نامید زیرا هر سه حدیث را او نقل کرده است!

هر سه روایت واضح‌البُطلان و مصداق کامل تفسیر به رأی و بدون دلیل است و به امام صادق و امام رضا افتراء بسته‌اند که این دو بزرگوار گفته‌اند در سورۀ «نحل»، منظور از «علامات»، أئمّه واز «نجم» رسول خدا ص است!! در حالی که در سورۀ مبارکۀ «نحل» پس از آنکه در آیۀ دوّم می‌فرماید:

﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ [النّحل: ٢]

«جُز من معبودی به حقّ نیست، پس از [مخالفت با] من پروا کنید».

از آیۀسوّم به بعد، نِعَمات گوناگون إلهی را بر می‌شمارد و پس از ذکر آفرینش آسمان‌ها و زمین و خلقت انسان و چارپایان و تسخیر دریاها برای بشر، می‌فرماید:

﴿وَأَلۡقَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمۡ وَأَنۡهَٰرٗا وَسُبُلٗا لَّعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٥ وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ يَهۡتَدُونَ ١٦ أَفَمَن يَخۡلُقُ كَمَن لَّا يَخۡلُقُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ١٧ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآ [النّحل: ١٥-١٨]

«و خداوند در زمین کوه‌های استوار افکند تا شما را نلرزاند و رودها و راه‌ها قرار داد، باشد که شما راه [خویش] بیابید و در زمین علاماتی نهاد و با ستاره [نیز] ایشان راه می‌یابند. آیا آن‌که می‌آفریند همسان کسی است که نمی‌آفریند؟ آیا یاد نمی‌کنید (و پند نمى‌گیرید)؟! و چنانچه نعمت‌های خدا را بر شمارید، شمارش آنها را نمی‌توانید».

سورۀ شریفۀ «نحل» خطاب به بت‌پرستان مکّه است ودر آن‌وقت نه بحثی از امامت بوده و نه کسی امام می‌شناخته ولی رُوات تفرقه‌افکن چنین دروغی بافته‌اند.

دیگر آنکه لفظ «علامات» قبل از «نجم» آمده، در حالی که به لحاظ هادی‌بودن، پیامبر بر أئمّه تقدّم دارد و هدایت أئمّه به وسیلۀ پیامبر بوده است و اگر این الفاظ به معنای لغوی خود نبودند لاأقلّ قرآن، کلمۀ «نجم» را قبل از «علامات» ذکر می‌کرد.

علاوه بر این، چرا در این آیات همۀ الفاظ به معنای لغوی آن است مگر دو لفظ «علامات» و «نجم» که به أئمّه و پیامبر اشاره دارد؟! وانگهی این کار چه فایده‌ای دارد که از أئمّه و پیامبر به این صورت یاد شود؟ آیا اگر صریح‌تر و آشکارتر از آنان یاد می‌شد، برای هدایت مردم و اتمام حجّت بر آنان مفیدتر نبود؟ آیا اگر غیرشیعیان روز قیامت بگویند: ما دلیلی نداشتیم که لفظ «علامات» و «نجم» را به غیرمعنای لغوی آن بفهمیم و ادّعای «معلّی» و امثال او نیز قابل اعتماد نبود، حرف نادرستی زده‌اند؟! آیا اینگونه تعبیرکردن آیات قرآن جُز باطنی‌گری است؟

نمی‌دانم آیا کلینی بُطلان این روایات را می‌فهمیده یا نه؟ اگر می‌فهمیده، چرا آنها را در کتابش آورده و به اشاعۀ آنها کمک کرده و اگر نمی‌فهمیده، چرا بر سر منابر و در مجامع دینی این اندازه از او تمجید می‌شود و کتابش را بهترین کتاب حدیث معرّفی می‌کنند؟!!!