١١٤- باب الرّوح التی یسدِّد الله بها الأئمّة علیهم السلام
در این باب شش حدیث مذکور است که مجلسی حدیث ٢ و ٥ را مجهول و ٤ را حسن و ٦ را مرسل و ١ و ٣ را صحیح شمرده است! آقای بهبودی هیچ یک را صحیح ندانسته است.
در حدیث اوّل و دوّم و پنجم امام استناد فرموده به آیۀ:
﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ أَوۡ يُرۡسِلَ رَسُولٗا فَيُوحِيَ بِإِذۡنِهِۦ مَا يَشَآءُۚ إِنَّهُۥ عَلِيٌّ حَكِيمٞ ٥١ وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَا﴾ [الشّوری: ٥١-٥٢]
«هیچ بشری را نسزد که خدای متعال با او سخن بگوید مگر با وحی یا از پس پرده یا فرستادهای گسیل دارد تا به فرمان خدا آنچه [او] خواهد [به پیامبر] وحی کند. همانا او والا و حکیم است. و این چنین به فرمان خویش قرآنی را به سوی تو وحی کردیم. تو نمیدانستی که کتاب و ایمان چیست لیکن ما آنرا نوری مقرّر داشتیم که بدان هر که از بندگانمان را که بخواهیم، راه مینماییم».
روحیکه وحیشدنی است جُز قرآن نیست. در ذیل آیه نیز میفرماید ما آن (= روح) را نوری قرار دادیم که مردم را با آن هدایت میکنیم. و این همان قرآن است که به پیامبر وحی شده و مربوط به أئمّه نیست. امیرالمؤمنین نیز فرموده وحی با پیامبر خاتمه یافت. (نهجالبلاغه، خطبۀ ١٣٣).
معلوم شد که اوّلاً: روح در این آیه به معنای فرشته نیست بلکه منظور از آن قرآن کریم است و طبعاً امام این موضوع را بهتر از دیگران میداند. چنانکه در حدیث ششم همین باب نیز امام ÷ به آیۀ دوّم سورۀ «نحل» استناد کرده و فرموده: «روح» جبرئیل نیست. با مقایسۀ این آیه با آیۀ ٥٢ سورۀ «شوری» معلوم میشود روحی که «مِن أمر الله» باشد و بر بندۀ مورد نظر خدا (= نبی) فرود آید و به وی وحی شود و ملائکه ـ که تحت امر جبرئیلاند ـ آن را بیاورند، فرشته نیست بلکه قرآن است.
ثانیاً: دروغ دیگر این روایات آن است که میگوید: مَلَک مذکور، از جبرئیل و میکائیل ـ عَلَیهِمَا السَّلام ـ بزرگتر است! در حالی که قرآن فرشتهای بزرگتر از جبرئیل که بر پیامبر نازل شود، معرّفی نفرموده است[٦٩٢]. حتّی «مجلسی» خرافی گفته: بنابر اینکه جبرئیل از سایر ملائکه بزرگتر است، پس این موجود باید از ملائکه نباشد!!
دیگر آنکه در روایت پنجم چون از امام سؤال میشود: آیا نزد شما کتابی است که آن را میخوانید و از آن مطالب را میآموزید؟ برخلاف احادیث باب ٩٨ امام به جفر و جامعه و مصحف فاطمه و..... اشارهای نکرد و جوابی نداد.
با توجّه به آنچه گفتیم کذب روایاتی که میگوید: «روح» مذکور در آیۀ ٥٢ سورۀ «شوری» همراه أئمّه است، معلوم میشود. زیرا چنانکه گفتیم روح مذکور، فرشته نیست بلکه قرآن است. و به فرض آنکه «روح» را به معنای فرشتۀ وحی یعنی جبریل بگیریم، به أئمّه که به اجماع علمای ما به ایشان وحی نمیرسد، مربوط نخواهد بود.
در حدیث سوّم و چهارم به آیۀ:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾
[الإسراء: ٨٥]
«از تو دربارة روح میپرسند بگو: روح از امر پروردگار من است، و شما را جُز اندکی از دانش ندادهاند».
استدلال کرده و چنانکه مجلسی نیز در «مرآة العقول» آورده، دربارۀ مقصود از «روح» در این آیه، در «مجمعالبیان» اقوال گوناگون آمده است: قویترین قول که «طبرسی» بر اقوال دیگر مقدّم داشته، آن است که مقصود از «روح» همان است که در آیۀ ١٤ سورۀ مؤمنون نیز به آن اشاره شده است و قوام کالبد انسان به آن است. در این صورت بطلان روایات کلینی آشکار است.
قول دوّم آن است که مقصود از «روح» جبریل یا ملَکی از ملائک است. در این صورت این ملَک نه در رسول است و نه در امام بلکه همان طور که قبلاً گفتهایم ملَک مذکور بر پیامبر نازل میشده نه آنکه در آن حضرت و یا در اوصیای وی باشد. پس هر روایتی که بگوید: آن روح در ماست، به وضوح باطل است. زیرا لازم میآید که نبیّ و امام، روحی بیش از سایر مردم داشته باشند و این مخالف است با آیاتی که انبیاء را بشری مثل سایرین و همنوع مردم معرّفی فرموده است. وانگهی فرشتۀ مذکور بر أئمّه که به ایشان وحی نمیرسد، نازل نمیشود. علاوه بر این، قرآن کریم به فرشتهای بزرگتر از جبریل به هیچ وجه اشاره نکرده است و دلیلی نداریم که چنان موجودی بر پیامبر نازل میشده است.
قول سوّم آن است که مقصود از «روح» وحی و قرآن باشد که در این صورت نیز بطلان روایات کلینی واضح است. زیرا وحی و قرآن به أئمّه مربوط نمیشود. معلوم است که رُوات نفهمیدهاند که چه ببافند فقط قصدشان تخریب دین و بازی با قرآن بوده و کلینی نیز بیآنکه بیندیشد مرویّات آنها را در کتابش گرد آورده است!
[٦٩٢]- ر. ک. مجمعالبیان، تفسیر آیات ١٩ و ٢٠ و ٢١ سوره مبارکه «تکویر».