١٣٥- باب فی النّهی عن الاسم
چنانکه در حدیث پنجم باب ١٣٣ ملاحظه میشود نام پسر حضرت عسکری ÷ به صورت «م ح م د» ذکر شده است. سبب آن احادیثی است که کلینی در این باب نقل کرده است. این احادیث میگویند: بردن نام امام داوزدهم جایز نیست.
در باب ٦٥ کافی ادّعا شده هر که امام زمان خود را نشناسد، دین و ایمانش ناقص بوده و خدا را چنانکه باید، عبادت نکرده و اگر بدین حال بمیرد، بر کفر مرده است و بهرهای از اعمالش نمیبرد. امّا در این باب سعی میکنند امام برای مردم شناخته نشود و میگویند: حتّی اسم اورا تلفّظ نکنید. پس مردم چگونه اورا بشناسند و از او بهرهمند شوند؟!
در این باب چهار حدیث آمده است که مجلسی حدیث ١ را مجهول و ٣ را موثّق و ٤ را صحیح شمرده و دربارۀ حدیث دوّم اظهار نظر نکرده است. آقای بهبودی هیچ یک از روایات این باب را صحیح ندانسته است.
٢٤٨اوّلین حدیث این باب همان حدیث سیزدهم باب ١٣٢ است که کلینی بار دیگر در اینجا ذکر کرده است. دربارۀ حدیث دوّم نیز رجوع کنید به مطالب باب ١٣٤. حدیث سوّم در نهایت ضعف است زیرا صرف نظر از «ابن فضّال» که واقفی و مخالف امام رضا ÷ بوده، «جعفر بن محمّد الأسدی» نیز چنانکه میدانیم[٧٦٩] بر خلاف شیعه به جبر و تشبیه معتقد بوده و قابل اعتماد نیست. وی احادیثش را از ضعفایی مانند محمّد بن اسماعیل برمکی و سهل بن زیاد و قاسم بن الرّبیع و موسی بن عمران النّخعی و.... نقل میکند و این خود موجب طعن راوی است. اگر گفته شود که مقصود از راوی سوّم، «جعفر بن محمّد مالک» است که در این صورت نیز وی به قول نجاشی و فضائری از ضعفاست.
درحدیث چهارم میگوید: امام صادق ÷ فرموده: نام او را جُز کافر نمیبرد! میگوییم: پس رُوات احادیثی که نام امام دوازدهم را ذکر کردهاند کافراند! (از قبیل روایت اوّل و پنجم و نهم که در کتاب «شاهراه اتّحاد» در فصل «نظری به احادیث نصّ و ارزیابی آنها» آمده است). اضافه بر این میگوییم: خدای تعالی کفر و ایمان را در کتابش ذکر کرده و فرموده:
﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا﴾ [النساء: ١٣٦]
«هر که به خدا و فرشتگانش و کتب آسمانیش و فرستادگانش و روز رستاخیز کفر ورزد، به گمراهی دوری در افتاده است».
آیا امام و یا ذکر نام او از اصول دین است که با عدم ذکر آن و یا ذکر آن کسی کافر شود؟! آیا بیان کفر و ایمان بر عهدۀ خدای تعالی است یا راویان کلینی؟
[٧٦٩]- ر. ک. کتاب حاضر صفحه ٣٧٤.