عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول - بت شکن- جلد اول

فهرست کتاب

گزارش بسیار جالب باستان شناسی شوروی در باره کشتی حضرت نوح

گزارش بسیار جالب باستان شناسی شوروی در باره کشتی حضرت نوح

مجلّۀ رسمی و پر تیراژ «اتفاد نیزوبِ» شوروی که به طور ماهانه منتشر می‌شود گزارش عجیب زیر را که هم از نظر باستانی بسیار ارزنده و جالب است و هم از نظر دینی عالی‌ترین دلیل بر عظمت قرآن و عقاید دینیِ ماست، درج نموده است و به دنبال آن عدّه‌ای از نویسندگان انگلیسی، مصری، پاکستانی و.... آن مقاله را از روسی به انگلسیی و عربی و اردو ترجمه نموده و در مجلّه‌ها و روزنامه‌های محلّیِ خود نقل کرده‌اند. اینک ما خلاصۀ آن‌را با توضیح دربارۀ ارزش علمی و دینی آن از نظر خوانندگان ارجمند می‌گذرانیم، مجلّۀ نامبرده در شمارۀ تشرین دوّم ١٩٥٣ م. می‌نویسد:

هنگامی که باستان‌شناسان روسی در منطقه‌ای که وادی قاف[٩٨٣] مشغول حفّاری و جستجوی آثار باستانی بودند در أعماق زمین به چند پاره تخته‌ای قطور و پوسیده‌ای برخوردند که معلوم شد این تخته‌ها قطعات جدا شده از کشتی نوح بوده[٩٨٤] و بر اثر تحوّلات دریایی و زمینی در طول حدود ٥٠٠٠ سال همچنان در دل زمین باقی مانده است. برخورد با این تخته‌ها نظر محقّقین باستان‌شناس را آنچنان به خود جلب نمود که دو سال دیگر به کنجکاوی و تعقیب عملیّات حفّاری خود پرداخته و بالأخره در همان منطقه به یک قطعه تختۀ دیگری برخوردند که به صورت لوحی طبق کلیشۀ زیر چندین سطر کوتاه از کهن‌ترین و ناشناخته‌ترین خطوط بر روی آن منقوش بود. امّا بسیار شگفت‌آور بود که این تختۀ لوح بدون اینکه پوسیده یا محجّر شده باشد آنچنان سالم و دست نخورده باقی مانده که هم‌اکنون در موزۀ آثار باستانی مسکو در معرض دید توریست‌ها و تماشاگران خارجی و داخلی است[٩٨٥].

١٧٣بر اثر این اکتشاف، ادارۀ کلّ باستان‌شناسی شوروی برای تحقیق از چگونگی این لوح و خواندن آن، هیئتی مرکّب از هفت نفر از مهمترین باستان‌شناسان و اساتیدِ خط‌ّ‌شناس و زبان‌دان روسی و چینی مامور تحقیق و بررسی نموده که نام آنها بدینگونه است:

١- پرفسور سولی نوف، استاد زبان‌های قدیمی و باستانی در دانشگاه مسکو.

٢- ایفاهان خینو دانشمند و استاد زبانشناسی در دانشکدۀ لولوهان چین.

٣- میشانن لوفارنگ مدیر کلّ آثار باستانی شوروی.

٤- تانمول گورف استاد لغات در دانشگاه کیفزود.

٥- پرفسور دی راکن استاد باستان شناسی در آکادمی علوم لنین.

٦- ایم أحمدکولا مدیر تحقیقات و اکتشافات عمومی شوروی.

٧- میچرکولتوف رئیس دانشکدۀ استالین.

این هیئت پس از هفت ماه تحقیق و مطالعه و مقایسۀ حروف آن با سایر خطوط و کلمات قدیم متّفقاً گزارش زیر را در اختیار باستان‌شناسی شوروی گذاشت:

١- این لوح مخطوط چوبی از جنس همان پاره تخته‌های مربوط به کاوش‌های قبلی و کلاًّ متعلّق به کشتی نوح بوده است، منتهی لوح مزبور مثل سایر تخته‌ها آن قدر پوسیده نشده و طوری سالم مانده که خواندن خط‌های آن به آسانی امکان‌پذیر می‌باشد.

٢- حروف و کلمات این عبارات به لغت سامانی یا سامی است که در حقیقت امّ‌اللّغات (= ریشۀ لغات) و به سام بن نوح منسوب می‌باشد.

٣- معنای این حروف و کلمات بدین شرح است: ای خدای من، و ای یاور من، به رحمت و کرامت مرا یاری نما، و به پاس خاطر این نفوس مقدّسه: محمّد، ایلیا (علی)، شبر (حسن) شبیر (حسین)، فاطمه، آنان که همه بزرگان و گرامی‌اند و جهان به برکت آنها بر پاست، به احترام نام آنها مرا یاری کن، تنها تویی که می‌توانی مرا به راه راست هدایت کنی.

بعداً دانشمند انگلیسی «این ایف ماکس» استاد زبان‌های باستانی در دانشکدۀ منچستر ترجمۀ روسی این کلمات را به زبان انگلیسی برگردانید و عیناً در این مجلّه‌ها و روزنامه‌ها نقل و منتشر گردیده است:

١- مجلّۀ هفتگی «ویکلی میرور» لندن شمارۀ مربوط به ٢٨ دسامبر١٩٥٣م.

٢- مجلّۀ «إستار» انگلیسی، لندن، مربوط به کانون دوّم ١٩٥٤م.

٣- روزنامۀ «سن لایت» منتشره از منچستر، شمارۀ مربوط به کانون دوّم ١٩٥٤م.

٤- روزنامۀ «ویکلی میرر» تاریخ یکم شباط ١٩٥٤م.

٥- روزنامۀ «الهُدی» قاهرۀ مصر، تاریخ ٣٠ مارس ١٩٥٣م[٩٨٦].

سپس دانشمند و محدّث عالی‌مقام پاکستانی حکیم سید محمود گیلانی که یک موقع مدیر روزنامۀ «اهل الحدیث» پاکستان و نخست از اهل تسنّن بود و بعداً از روی تحقیق به آیین تشیّع گراییده، آن گزارش را به زبان اردو و در کتابی به نام «ایلیا مرکز نجات أدیان العالم» ترجمه و نقل کرده است. (کتاب «ایلیا.....» به زبان اردو ضمن ٤٥ صفحه به عنوان چهل و دوّمین نشرّیۀ دارالمعارف اسلامیّۀ لاهور پاکستان به سال ١٣٨١ ه‍. به چاپ رسیده است).

آنگاه مجلّۀ «بذره» نجف «در شماره‌های شـوّال و ذو القعـده ١٣٨٥ ه‍.. سال اوّل صفحۀ ٧٨ الی ٨١ زیر عنوان نام‌های مبارکی که حضرت نوح ÷ بدان توسّل جست از اردو به عربی ترجمه و نقل کرده است.

اکنون لازم می‌نماید به طور فشرده توجّه خوانندگان ارجمند را به نکاتی چند معطوف نماییم تا بیشتر به ارزش علمی و تاریخی این اکتشاف باستانی معتقد شوند:

١- آنکه اکتشاف این تخته‌ها و لوح یکی از دلائل بر اصالت و واقعیّت داستان‌های قرآن مجید و احادیث دینی که مشروحاً حاکی از قضیّۀ کشتی نوح ÷ و ماجرای غرق شدن آن است همچنان‌که مورّخان اسلامی و غیراسلامی نیز نوشته‌اند.

٢- آنکه معتقدات شیعه دربارۀ اهل بیت از روی تمایلات و أغراض شخصی رهبران شیعی و مؤلّفین نیست بلکه بر مبنای یک سلسله حقائق علمی و واقعیّت‌های تاریخی است که شیعه خود را ناگزیر از تسلیم در پابند شدن به آن دیده و در نتیجه پیروی اهل بیت را انتخاب کرده است.

بدیهی است استمداد نوح پیامبر از خاندان رسالت و نقش نام‌های آن بر کشتی چندین هزار سال قبل از نزول قرآن و پیدایش اسلام و انشعاب مسلمانان به فرقه‌های مختلف و متضادّ شیعی و سنّی بوده و جُز از روی الهام از مبدأ أعلی و اشارۀ غیبی به هیچ چیز نمی‌توان آن را تفسیر کرد. درست است که حضرت نوح نام‌های مقدّس «محمّد علی حسن حسین و فاطمه» را به عنوان دعا و به عنوان تبرّک نقش بر لوح نمود امّا در حقیقت این یک پیشگویی عجیب از دوران‌های خیلی دور و دراز دربارۀ پیدایش خاندان وحی و رسالت بوده است که با فاصلۀ حدود ٥٠٠٠ سال پس از طوفان قدم به عرصۀ گیتی گذاشتند.

جالب آنکه برخورد به یک چنین أثر باستانی در یک کشور غیردینی و به دست یک عدّه افراد غیرمسلمان و بالأخره در محیطی اتّفاق افتاده که از نیم قرن پیش دین و عقیده به مبدأ و معاد و وحی و رسالت را کنار گذارده و تنها از دیدۀ محدود مادّیگری به جهان و آنچه در آن است می‌نگرند.

ناگفته معلوم است که ماجرای این لوح به نسبت ارزش و أهمّیّتی که از دید باستان‌شناسان دنیای روز دارد نیز ارزش دینی و مذهبی برای مسلمانان به ویژه شیعیان داشته و دارد.

تذکّر: مطالب این مقاله ترجمۀ «بذره» نجف و کتاب «قبس من القرآن» تالیف عبداللّطیف خطیب بغدادی، چاپ ١٣٨٩ ه‍. نجف می‌باشد. (انتهی)

چنانچه گفتیم مجلۀ «رنگین کمان نو» دربارۀ گزارش مذکور نوشت: خواندن این مقاله در مجلّۀ شریفۀ «مکتب اسلام».... مایۀ تعجّب گردید زیرا طبق نوشته‌های آقای «مهدی ایمانی» از اصفهان، کشف تخته‌های کشتی نوح که در مجلّۀ «اتفاد نیزوب» چاپ شده است مربوط به سال ١٩٥٣ ـ نوزده سال قبل ـ می‌باشد و تعجّب ما این بود که چه شده است مسألۀ به این مهمّی که نظر انگلیسی‌ها را جلب کرده است و در همان سال در چهار روزنامۀ انگلیسی و یک روزنامۀ مصری انتشار یافته است و با اینکه همسایۀ پاکستانی ما این مطالب را از انگلیسی به اردو در همان تاریخ ترجمه کرده‌اند ما ملت شیعۀ ایران تا سال گذشته بر آن واقف نشدیم از آن روز که وسائل ارتباطی سریع‌السّیر اختراع شده است به خصوص از زمان جنگ جهانی اوّل در هر گوشۀ دنیا هرخبری شده است اگر نگوییم بلافاصله باید قبول کنیم کمتر از ٢٤ ساعت در أقصی نقاط دنیا پخش می‌شود.

فرض کنیم وسائل ارتباطی رادیو، تلویزیون، تلگراف و این همه وسائل پخش خبر هم وجود نداشت در شماره‌های قبل همین مجلّه دربارۀ خبرسازی و خبرپراکنی، شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی، حسابی شده بود که اگر یک نفر به دو نفر در مدّت ربع ساعت خبری را بدهد و آن دو نفر به اضافۀ این گویندۀ خبر که جمعاً سه نفر می‌شوند، هریک در مدّت ربع ساعت دوّم خبر را به دو نفر دیگر بدهند جمعاً نُه نفر آن خبر را شنیده‌اند که اگر در ربع ساعت سوّم به خبرچینی ادامه دهند و هریک از نُه نفر به دو نفر دیگر آن خبر را بدهند بیست و هفت نفر مطّلع می‌شوند و اگر به همین ترتیب خبر پراکنی ادامه یابد حدّاکثر در مدّت پنج ساعت تمام مردم کرۀ زمین که بالغ بر سه میلیارد نفر است بر آن مطلب اطّلاع حاصل می‌کنند. ادّعا نیست قلم بردارید، هر ساعت از چهار ربع ساعت تشکیل می‌شود، عدد ٢٧ را در ٣ ضرب کنید تعداد نفرات می‌شود ٨١ نفر، این تعداد را در عدد ٣ ضرب کنید الی آخر تا ببینید در انتهای ربع ساعت بیستم که پنج ساعت می‌شود از سه میلیارد تجاوز می‌گردد.

تعجّب ما از این جهت است که مسأله‌ای به اهمّیّت کشف کشتی نوح که در تمام مذاهب یهودی، مسیحی و مسلمان از آن بحث شده است و به خصوص مسألۀ مربوط به نوشتۀ روی تختۀ کشتی که باستان‌شناسان روسی آن را خوانده‌اند و برای شیعیان تا این حدّ أهمّیّت دارد، نوزده سال طول کشیده است تا به ما رسیده است!

٢٦٨ممکن است فکر شود روس‌ها لامذهب هستند و منکر وجود خدا و پیغمبران و دین و مذهب، این کشف را کرده‌اند ولی سر و صدایش را درنیاورده‌اند که ملّت روس از بی‌دینی دست بر ندارند. ولی با توجّه به اینکه در مقاله، آقای «مهدی ایمانی» نوشته‌اند مطلب را در مجلّۀ رسمی و پر تیراژ «اتفادنیزوب» نوزده سال پیش درج کرده‌اند از این فکر منصرف می‌شویم به خصوص با توجّه به اینکه همان روزها این خبر از دیوارهای آهنین کشیده شده گِرد روسیّۀ شوروی به خارج درز کرده است و در چند مجلّه و روزنامۀ انگلیسی درج شده است و بعد به پاکستان رفته و به زبان اردو انتشار یافته است، به این نتیجه می‌رسیم و از خود سؤال می‌کنیم چه شده است که نوزده سال ما ملّت شیعۀ ایران از آن بی‌خبر ماندیم و چه شد این موضوع مهمّ با این همه مراکز دینی و مذهبی که داریم برای اوّلین مرتبه بعد از نوزده سال در اصفهان نظر آقای «مهدی ایمانی» را جلب کرده است و ترجمۀ مقالۀ خود را به قم فرستاده‌اند و در مجلّۀ «مکتب اسلام» درج شده است.

در هر حال چون موضوع مهمّ بود در صدد تحقیق برآمدیم. از نظر اینکه این کشف مربوط به باستان‌شناسی است به ادارۀ باستان‌شناسی مراجعه و تحقیق کردیم آیا دربارۀ این کشف مهمّ اطّلاعی دارید؟ آیا در کتاب‌های منتشره در این مدت نوزده سال در این باره مطلبی منتشر شده است؟ بعد از بررسی دقیق گفتند اصلاً چنین مطلبی وجود ندارد. بالأخره تصمیم گرفتیم به منبع و منشأ اصلی مراجعه و از آنجا کسب اطّلاع کنیم بدان جهت به وابستۀ مطبوعاتی سفارت اتّحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ایران مراجعه کردیم و خواستیم در این باره تحقیق کنند و به ما جواب دهند، مدّتی طول کشید تا جوابی برای ما فرستادند که عیناً در اینجا نقل می‌شود:

در پاسخ نامۀ جنابعالی اشعار می‌دارد که:

١- در موزۀ مسکو «تخته‌ای از چوب متعلّق به کشتی نوح» وجود ندارد.

٢- باستان‌شناسی شوروی به هیچ وجه به کار در زمینۀ جستجوی بقایای «کشتی نوح» اشتغال ندارند.

٣- در شوروی مجلّه‌ای به نام «اتفادنیزوب» هرگز چاپ نشده و نیز چاپ نمی‌شود. با احترام: آسیرایژکین، وابستۀ مطبوعاتی سفارت اتّحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ایران.

٢٦٩این بود اطّلاعاتی که در مورد کشف تخته‌های کشتی نوح برای ما نوشته‌اند. از مجلّۀ شریفۀ «مکتب اسلام» که مقالۀ آقای «مهدی ایمانی» را چاپ کرده‌اند تقاضا می‌شود در صورت امکان دسترسی به ایشان که چنین مطالبی را ترجمه‌ کرده‌اند و برای آن مجلّۀ گرامی فرستاده‌اند سؤال بفرمایند و درخواست کنند، اسناد و مدارکی که به آنها اشاره کرده‌‌اند برای آن مجلّۀ شریفه بفرستند و ضمناً تحقیق بفرمایند و توجّه داشته باشند آیا این قبیل انتشارات برای آن نیست که بین فرقه‌های مختلف مسلمانان مانند گذشته تفرقه و نفاق کماکان حکمفرما باشد؟

در خاتمه یادآوری یک نکته به نظر نگارنده ضروری است. همان طور که نویسندگان محترم مجلّۀ «مکتب اسلام» اطّلاع دارند دشمنان دین مبین، اخبار و احادیث و روایات جعل کردند که به نام «اسرائیلیّات» معروف‌اند. منظورشان هم این بود که با جعل این اخبار و احادیث و روایات، مردم مسلمان را از قرآن که وحی پروردگار بر محمّد مصطفی ص است منحرف سازند. آیا ساختن و پرداختن چنین خبری که تاریخ‌های آن مقارن با تأسیس دولت یهود در فلسطین می‌باشد، از جملۀ آن اخبار نیست؟

ناگفته نماند قبل از آن که این جواب به دست ما برسد از خواندن مقاله و توضیحاتی که در آن داده شده است با وجود مهارتی که در تنظیم آن بکار برده‌اند مَعَ ذلِک متوجّه شده بودیم در اصل مقاله اشتباهات جغرافیایی شده است. از آن جمله «موصل» که در خاک عراق است با کوه‌های آرارات که بین ترکستان روس و ایران و وادی قاف که [بنا به ادّعای مقاله] در مسکو است سازش داده شده است در حالی که این نقاط فرسنگ‌ها از هم دور هستند و بعد هم پوسیدن چوب در طول پنجاه قرن و نبودن خطّ و کتابت در زمان نوح و خیلی جزئیّات دیگر..... با این حال به مبدأ خبر که روسیّۀ شوروی باشد، رجوع کردیم.

ما منکر داستان نوح نیستیم زیرا واقعیّتی است و روی همین اصل در همین مجلّۀ «رنگین کمان» در شماره‌های قبل آن را به مسابقه گذاشتیم و بهترین جواب‌های رسیده را درج کردیم. امّا ساختن این چنین مطالبی برای ما مایۀ إعجاب بود و در همان موقع که این مقاله را در مجلّۀ شریفۀ «مکتب اسلام» خواندیم با اینکه اطّلاع رسمی به دست ما نرسیده بود، در چند شمارۀ قبل به آن اشاره کردیم و غرض از ساختن و پرداختن چنین اخباری را مشخص ساختیم.

باور کنید وقتی متوجّه می‌شویم و با رقم و عدد حساب می‌کنیم که در جهان یک صد میلیون عرب مسلمان و حدود چهارصد میلیون غیرعرب هستند که همگی الله  را قبول دارند و محمّد ص را فرستادۀ او می‌دانند و ایمان دارند قرآن وحی إلهی است این سؤال پیش می‌آید که اگر این جماعت کثیر زیر لوای لا إله إلا الله به راه خدا و برای خدا اتّفاق داشتند، آیا ممکن بود در برابر قومی کوچک و سرگردان که تعدادشان بعد از سال‌ها پیگیری به حدود سه میلیون نفر می‌رسد، شکست بخورند و به زانو در آیند؟ اگر تفرقه و نفاق نبود، اگر مسلمانان واقعی اغوا نمی‌شدند و بر پایۀ فروع و خبرها و حدیث‌های جعلی به تحریک دشمنان اسلام در ترکستان روس و ایران و وادی قاف خود را نمی‌کوبیدند، آیا امکان داشت ملّت‌های مسلمان قرن‌ها اسیر سر پنجۀ استعمار دُوَل مسیحی باشند و اینک که اوضاع جهان تغییر کرده است برای باز گرفتن سرزمین‌های خود به دولت‌های کمونیست که منکر وجود خدا هستند و با دارندگان مذاهب، از جمله مسلمانان دشمنی دارند، متوسّل گردند؟ برادران همکیش مسلمان، هموطن‌های عزیز ایرانی، آیا صحیح است ما بر سر مسائل جزئی به جان هم اُفتیم و دشمنان اسلام و معاندین مملکت خود را شاد کنیم؟ آیا صحیح است بر سر استنباط‌های نادرست و برداشت‌های نابجا، قدرت و نیروی خلاّقه و فعّالۀ خود را هدر دهیم و بر سر کلمات و جملات و جعلیّات با هم کینه‌توزی و عداوت کنیم؟.... الخ (انتهی)

نگارنده گوید: برای اینکه فریب اخبار مجعول را نخوریم و اسیر خرافات نشویم، آشنایی با قرآن کریم بهترین وسیلۀ نجات است. در این خبر آمده که «جهان به برکت پنج تن برپاست» در حالی که هر فرد آشنا با قرآن می‌داند که محال است حضرت نوح ÷ چنین اعتقادی داشته باشد زیرا خدای متعال به رسول اکرم ص فرموده:

﴿قُلۡ مَا كُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِ وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ [الأحقاف: ٩]

«بگو نو در آمد فرستادگان [خدا] نیستم و نمی‌دانم با من و با شما چه خواهد شد، جُز از آنچه به من وحی می‌شود، پیروی نمی‌کنم و جُز هشدار دهنده‌ای آشکار نیستم».

و همچنانکه قرآن دربارۀ حضرت عیسی ÷ ـ که هیچ کس مدّعی نیست جهان برای او و به برکت او بر پا شده است ـ می‌فرماید: آن حضرت پیامبری است در شمار سایر پیامبران:

﴿مَّا ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ [المائدة: ٧٥]

«مسیح پسر مریم فرستاده‌ای بیش نیست که پیش از او نیز فرستادگانی [آمدند و] گذشتند».

دربارۀ حضرت ختمی مرتبت نیز فرموده:

﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ [آل عمران: ١٤٤]

«محمّد فرستاده‌ای بیش نیست که پیش از او نیز فرستادگانی [آمدند و] گذشتند».

و به آن حضرت ص فرموده:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ [الأنعام: ٩٠]

«آن (پیامبران) کسانی هستند که خداوند ایشان را هدایت فرموده پس تو از هدایتشان پیروی کن».

پس پیامبری که باید از هدایت و طریق إلهی انبیاء سابق از جمله حضرت نوح ÷ پیروی کند، چگونه ممکن است عالَم برای او بر پا شود. پیامبری که برخی از پیامبران را نمی‌شناسد (النّساء: ١٦٤، غافر: ٧٨).

چگونه ممکن است عالَم برای او برپا شود. قرآن که خطاب به همۀ انسان‌ها فرموده:

﴿خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا [البقرة: ٢٩]

«آنچه در زمین است [خداوند] برای شما آفرید».

چگونه از مطلب فوق هیچ یادی ننموده است؟ چرا قرآن که از پیامبر اکرم ص تمجید فرموده به این موضوع مهمّ هیچ اشاره‌ای نفرموده است؟ پیامبری که بنا به نقل کافی که موافق قرآن نیز هست (حدیث ٥ باب ١١٤) تا قبل از بعثت نمی‌دانست کتاب آسمانی و ایمان چیست (الشّوری: ٥٢) چگونه ممکن است عالَم برای او بر پا شده باشد.

دیگر آنکه قرآن می‌فرماید: حضرت نوح ÷ به پیروانش فرمود:

﴿ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ [هود: ٤١]

«در این [کشتی] سوار شوید که رفتن و لنگر انداختنش [در مقصد] به نام خداست همانا پروردگارم آمرزگار و مهربان است».

حضرت نوح ÷ قطعاً می‌دانست که خدا برای بندگانش کافی است (الزّمر: ٣٦) و قطعاً لازم نمی‌دید که نام غیرخدا را بر کشتی بنویسد همچنانکه دربارۀ پسرش نیز نجات او را فقط از خدا خواست و نام غیرخدا را به میان نیاورد و خدا را به کسی قسم نداد.

دیگر آنکه در این گزارش برای حضرات علی و حسنین ـ عَلَیهِمُ السَّلام ـ سه لفظ آمده که نویسنده آنها را به علی و حسن و حسین ترجمه کرده، امّا چرا برای محمّد و فاطمه لفظی از زبان مذکور، ذکر نکرده است؟ علاوه بر این، جالب است که در انجیل از رسول خدا ص با نام «احمد» که می‌توان گفت نام دوّم آن حضرت بوده ـ یاد شده امّا در کشتی نوح با نام «محمّد» معرّفی شده است!

بالاخره اینکه چرا خدا در قرآن، جُز نام پیامبر ص، نام سایرین را نیاورده است. بهتر نبود به جای اینکه نام این بزرگواران بر کشتی نوح مکتوب شود، در قرآن ذکر می‌شد تا مردم آسانتر، ایشان را بشناسند؟

سخنی با خوانندگان کتاب: بارها چه در خارج زندان و چه در زندان با این مشکل مواجه شده‌ام که تا از روایتی انتقاد می‌کردم، می‌پرسیدند: مگر در کتب أهل سنّت چنین و چنان نیست؟ چرا از آنها چیزی نمی‌گویی؟ در حالی که ـ لاأقلّ عُلماء ـ به خوبی می‌دانند که من زادۀ قُم و پرورده حوزۀ علمیّۀ قم و نجف‌ام. امّا با این حال دائماً سعی دارند مرا در برابر عوام، سنّی و مدافع اهل سنّت جلوه دهند!!

به همین سبب در این روزها که با لقای حقّ، فاصلۀ چندانی ندارم، به منظور إتمام حجّت ـ لاأقلّ با اهل انصاف ـ تصریح و تأکید بلکه اصرار می‌کنم و خداوند متعال را گواه می‌گیرم که اینجانب تعصبّی نسبت به فِرَق اهل سنّت ندارم، بلکه من نیز مانند منصفین اهل سنّت به هیچ وجه تمامی احادیث صحیحین را صحیح نمی‌دانم و با برادر جلیل‌القدر جناب «مصطفی حسینی طباطبائی» ـ أیّده الله تعالی ـ که در کتاب شریف خیانت در گزارش تاریخ (چاپ أوّل، ج ١ ص ٥٨-٥٩) آراء برخی از علماء را در مورد عدم صحّت تعدادی از احادیث صحیحین آورده است، کاملاً موافقم و به هیچ یک از مذاهب اهل سنّت مقیّد نیستم.

٢٧٠نکتۀ دیگر آنکه عدّه‌ای از علمای شیعه از جمله آیت الله «محمدحسن مظفّر» و «هاشم معروف الحسنی» و «صادق نجمی» و سایرین، از جوامع روایی اهل سنّت، انتقاد کرده‌اند در حالی که صحاح ستّه در میان مردم ما رواج ندارد و کسی تحت تاثیر کتب مذکور نیست بلکه مردم شیفته و فریفتۀ امثال کلینی و صدوق هستند! اگر در محیط ما، اشکالات و ایرادات صحیحین را بگویم مانند آن است که در لیبی یا در حرمین یا در مصر و.... اشکالات و معایب «کافی» و «تهذیب» را بگویم در حالی که مردم بلاد مذکور کاری به این کتب ندارند. تکلیف شرعی این حقیر در امر به معروف و نهی از منکر، بنا به قاعدۀ اهمّ و مهمّ آن است که به جای توجیه و تأویل و إخفای خرافاتی که در مذهب تشیّع رواج یافته، مردم را از حقائق آگاه ساخته و ایرادات کتب کلینی و امثال او را بیان نموده و از اهل بیت در برابر خرافیّون ـ که خود را دوستدار اهل بیت معرّفی می‌کنند ـ دفاع کنم، تا إن شاء الله تعالی و بإذنه و توفیقه، مشمول این آیۀ شریفه نباشم که فرموده:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ [البقرة: ١٥٩]

«همانا کسانی که آنچه را که ما از نشانه‌ها و دلائل روشن و رهنمودی که فرو فرستاده‌ایم، پس از آنکه آن را برای مردم در کتاب بیان کردیم، کتمان می‌کنند، خداوند آنان را لعنت می‌کند و لعنت کنندگان نیز ایشان را لعنت می‌کنند».

نکتۀ دیگری که انصاف به ذکر آن، حکم می‌کند آن است که غالباً به منظور دفاع از «کافی» می‌گویند اشتمال یک کتاب بر چند خبر مجعول یا مجهول و ضعیف یا مرسل موجب بی‌اعتباری کلّ کتاب نمی‌تواند باشد، صحیحین نیز با اینکه از آنها تعریف و تمجید بسیار می‌شود، فاقد أخبار ناصحیح نیستند أمّا کسی کلّ آنها را بی‌اعتبار نمی‌داند. باید توجّه داشت که فرق بسیار است میان کتابی مشتمل بر چهار یا سه هزار حدیث که صد و ده حدیث (یعنی حدود سه درصد) آن ضعیف باشد[٩٨٧] و کتابی با حدود شانزده یا پانزده هزار حدیث که حدود ٩٠٠٠ حدیث (یعنی حدود ٥٦ یا ٦٠ درصد) آن ناصحیح باشد[٩٨٨].

تذکّر دیگر آن است که غالباً اگر از کلینی یا صدوق و.... انتقاد شود، برای مرعوب کردن مخاطب، می‌گویند: کلینی دانشمندی بزرگ و شاگرد بزرگانی از قبیل «علیّ بن ابراهیم قمّی» و «محمّد بن حسن صفّار» مؤلّف «بصائر الدّرجات» و «محمّد بن یحیی العطّار» و.... و.... بوده است. سپس اقوال علمای مشهور را ـ که در قرون بعد می‌زیسته‌اند ـ دربارۀ او ردیف می‌کنند تا کلینی را عالمی بزرگ و بصیر جلوه دهند!!

اولاً: بزرگانی که به عنوان مشایخ و اساتید او نام می‌برند، ما در این کتاب معرّفی کرده‌ایم[٩٨٩] خوانندۀ محترم خود می‌تواند دربارۀ این بزرگان(؟!!) قضاوت کند.

ثانیاً: پس‌از مطالعۀ کتاب حاضر، خواننده خود می‌تواند دربارۀ میزان فهم و سوادِ کلینی یا صدوق و آشنایی آن دو با قرآن، قضاوت کند و سپس به مقدّمۀ جلد اوّل «کافی» (ص ٢٦ به بعد) و تعریف‌های اغراق‌آمیزی که آقای «حسینعلی محفوظ» از قول علما دربارۀ «کافی» و کلینی، گردآوری کرده، مراجعه کند تا بداند این تعریف‌ها و تمجیدها از مصادیق بارز «رُبَّ مَشهورٍ لا أصلَ لَهُ» است و با تعصّب فرقه‌ای گفته شده و متّکی به واقعیّت نیست و اصولاً علمای هر فرقه‌ای، از پیشینیان خود تعریف و تمجید فراوان کرده و دربارۀ آنان مبالغه می‌کنند و ذکر اینکه «مجلسی» خرافی و یا شاگردش «عبدالله أفندی» یا بحرالعلوم یا محقّق کرکی یا خوانساری متعصّب، مؤلف «روضات الجنّات»[٩٩٠] و نظایر اینان، از کلینی و کافی تعریف و تمجید فراوان کرده‌اند، مبیّن چیزی نیست مگر تعصّب فرقه‌ای و مشابه تعریف و تمجید بسیاری است که نویسندگان سایر مذاهب، از علمای خود می‌کنند. (فتأمّل)

حمد بی‌ حدّ و سپاس بی‌قیاس و شکر بیکران خدای رحمان رؤوف رحیم را که به این بندۀ ناچیز با این حال زار و نزار، توفیق و فرصت تهذیب و تکمیل این کتاب را عطا فرمود و به فضل و رحمت و کرمش امید دارم که تألیف این کتاب را از این حقیر، قبول فرماید و آن را موجب بیداری مردم و توجّه بیشتر به قرآن کریم و مایۀ تقریب قلوب مسلمین به یکدیگر قرار دهد. آمین یا ربّ العالمین، ﴿وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ.

خادم الشّریعة المطهّرة: سیّد ابوالفضل ابن الرّضا (برقعی)

[٩٨٣]- طبق تصریح قرآن لنگرگاه کشتی نوح بعد از طوفان کوه جودیّ بوده به ادّعای صاحب «مراصدالاطّلاع» و «منجد العلوم» این کوه در ٤٠ کیلومتری شمال شرقی جزیرۀ ابن عمر ـ شهر کوچکی است در سوریّه، مشرف بر نهر دجله و به سال ٩٦١ ه‍.. توسّط حسن بن عمر بن خطّاب ثعلبی بنیان گذاری شده ـ می‌باشد و بنا به نقل دیگران از جمله مؤلّف بزرگوار «تفسیر المیزان» لنگرگاه، در آرارات از جبال ارمنیّه بین ایران و ترکستان روس واقع در دیاربکر از نواحی موصل بوده که البتّه همۀ این نظرات با وادی قاف در مسکو محلّ اکتشاف تخته‌ها سازش دارد چه اگر این محلّ یا نزدیک به این محلّ نبوده امکان دارد با مرور زمان بر أثر امواج دریا و تحوّلاتی که در طول چندین هزار سال رخ داده آن تخته‌ها در منطقة مزبور و در اعماق زمین قرار گرفته باشد.

[٩٨٤]- چگونه معلوم که این تخته‌ها متعلّق به کشتی نوح بوده است؟

[٩٨٥]- چرا هیچ عکس و تصویری از این تختۀ سالم و دست نخورده ارائه نکرده‌اید؟

[٩٨٦]- چرا روزنامه «ویکلی میرر» یک ماه بعد از مجلّه «ویکلی میرور» خبر را چاپ کرده و یک ماه از انعکاس خبر خودداری ورزیده است؟ بهتر نبود خبر را بدین صورت تنظیم می‌کردند که ابتداء روزنامه «ویکلی میرر» خبر را چاپ کرد و یک هفته بعد مجلّه «ویکلی میرور» خبر مذکور را درج نمود؟ دیگر اینکه روزنامه مصری «الهُدی» قریب ٩ ماه زودتر از روزنامه‌های لندن خبر را چاپ کرده، أمّا مجلّه عرب زبان «بذره» نجف چهار سال پس از اینکه این مقاله در پاکستان از عربی به اردو ترجمه شده، خبر را منعکس نموده است!

[٩٨٧]- چنانکه «ابن حجر عسقلانی» درباره صحیح بخاری (به نقل از برخی علمای اهل سنت) گفته است.

[٩٨٨]- چنانکه از کتاب «مرآة العقول» مجلسی می‌توان دریافت.

[٩٨٩]- ر. ک. کتاب حاضر، ص ١٥٧ و نیز فهرست مطالب کتاب.

[٩٩٠]- نمونه‌ای از اقوال او را در کتاب حاضر صفحۀ ١٧٦ببینید.