١٧٦- باب مولد أبی عبدالله جعفر بن محمّد علیه السلام
کلینی پس از ذکر تاریخ تولّد و وفات حضرت صادق ÷ و محلّ مرقد آن بزرگوار میگوید: کنیۀ مادر آن حضرت «اُمّ فَروَه» و دختر قاسم بن محمّد ابن ابی بکر بود و مادر آنبانو یعنی مادربزرگ مادری امام صادق، اسماء دختر عبدالرّحمان بن ابیبکر بود[٨٩٢].
این باب مشتمل است بر هشت روایت که مجلسی حدیث ١ و ٦ را مجهول و حدیث ٨ را موثّق و بقیّه را ضعیف شمرده است. آقای بهبودی نیز فقط حدیث ششم را صحیح دانسته است.
* حدیث ١- مجلسی میگوید: این حدیث دلالت بر مدح «سعید بن مُسَیِّب» دارد امّا اخبار بسیاری در رجال کشیّ و «الغارات» ثقفی در ذمّ او وارد شده و گویا ذمّ او أرجَح است.
* حدیث ٢- از این حدیث قبلاً سخن گفتهایم (ص١٦٨) و در اینجا تکرار نمیکنیم.
* حدیث ٣- عدّهای ضعیف و مجهول از قول «رُفَید» حدیثی نقل کردهاند. در کتب رجال، دو تن به نام رُفَید ذکر شدهاند که هر دو مجهول میباشند! گرچه ممقانی غالباً دربارۀ هرکه از أئمّه حدیثی روایت کند میگوید: ظاهراً او امامی است در حالی که در زمان ائمّه مذهب امامی و غیرامامی نبوده و این مذاهب بعداً به وجود آمده است. این جناب مجهولالحال معجزهای از عربی بادیهنشین نقل کرده است. چنانکه گفتیم در کتاب «کافی» از در و دیوار معجزه میبارد!! البتّه معجزهای که حتّی یک بادیهنشین اظهار کند اهمّیّتی ندارد و میتوان از آن صدها کتاب «عیون المعجزات» ساخت. امّا از رسول خدا ص معجزه میخواستند و آن حضرت میفرمود: معجزه به دست من نیست و من بشری مانند شمایم.
﴿وَيَقُولُونَ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۖ فَقُلۡ إِنَّمَا ٱلۡغَيۡبُ لِلَّهِ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ﴾ [یونس: ٢٠]
«و میگویند: چرا بر او نشانه و معجزهای نازل نمیشود؟ پس بگو: همانا غیب از آن خداست پس منتظر باشید که همانا من نیز از منتظرانام».
و چنین نبود که دائماً معجزهای ارائه کند. (به کتاب حاضر، فصل «علم غیب و معجزه و کرامت در قرآن» مراجعه شود).
* حدیث ٤- سند آن در نهایت ضعف است. عدّهای کذّاب میگویند: امام صادق ÷ فرمود: خزائن زمین و کلیدهای آن در دست ماست. در صورتی که خدای متعال به رسول خود فرموده:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ﴾ [الأنعام: ٥٠]
«بگو: به شما نمیگویم که خزائن خداوند نزد من است».
و خزائن را از آنِ خدا شمرده و فرموده:
﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ﴾ [الحجر: ٢١]
«و هیچ چیز نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ما [و در اختیار ما]ست و آن را جُز به اندازهای معلوم نازل نمیکنم».
همچنین مراجعه شود به صفحۀ ٤٤٥.
هاشم معروف الحسنی دربارۀ اینحدیث میگوید: «در نقل اینروایت چهار تن از متّهمین به دروغگویی و غلوّ، دخالت و مشارکت دارند. خَیبَریّ بن علیّ الطّحان.... و عمر بن عبدالعزیز که مخلّط و دروغگو بود و به قول فضل بن شاذان اخبار عجیب و نادرست و مورد انکار نقل میکرد و مفضّل بن عُمَر و یونس بن ظَبیان که [به دروغگویی] معروفاند و کافی است از آنچه که امام صادق ÷ در ذمّ آن دو و احتراز از آنها فرموده، آگاه باشیم و [بدانیم] که امام، یونس را هزار بار لعن کرده است»[٨٩٣].
در اینجا ابوسعید الخَیبریّ بن علی الطّحاّن را معرّفی میکنیم. غضائری و مؤلّف مجمعالرّجال او را ضعیفالحدیث و فاسدالعقیده و غالی و از همنشینان «یونس بن ظبیان» شمردهاند که از او بسیار روایت میکند. کتابی نوشته که قابل اعتنا نیست. مرحوم نجاشی و علاّمۀ حلی نیز او را به همین صفات نکوهیده مذمّت کرده و میگویند: در مذهب او غلوّ و ارتفاع هست. یکی از دروغهای او این است که از قول «حسین ابن ثُوَیر بن ابیفاخِتَه» از «أصبَغ بن نُباتَه» حدیث نقل میکند در حالی که بهقول آقای بهبودی أصبَغ در زمان امیرالمؤمنین ÷ پیرمرد بود. پس چگونه حسین بن ثُوَیر که از اصحاب حضرات صادِقَین است از او حدیث أخذ میکند؟!
«خیبری» احادیثی در زیارت دارد که نمونهای از آنها روایتی است که در «کامل الزّیارات» و «وسائل الشّیعة» و کتب دیگر از او روایت شده که از قول امام رضا ÷ گفته: هر که قبر ابیعبدالله را زیارت کند مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده باشد!!![٨٩٤]
ملاحظه کنید که این حدیث، امام حسین را ـ نعوذ بالله ـ به جای خدای متعال و قبرش را به جای عرش إلهی گذاشته، آنهم خدایی که در عرش باشد نه در همه جا و گویی فقط نشسته تا انسان برود او را زیارت کند! جالب است که بدانید شیخ طوسی چنین حدیثی را در «تهذیب الأحکام» آورده است!!
باز در وسائل الشیعه و کتب دیگر حدیثی عجیب از او آمده که از قول امام کاظم گفته که کمترین ثواب برای زائر قبر حسین ÷ آن است که گناهان گذشته و آیندۀ او آمرزیده است!![٨٩٥]
آری، چنین احادیثی است که مردم را به گناه و نافرمانی خدا میکشاند.
* حدیث ٥ و ٦- حدیث پنج مجهول و ضعیف و از مرویّات «مُعَلّی بن محمّد» است. از مسائل جالب این است که در حدیث ٣ باب ١٧٥ «ابوبصیر» کور بوده ولی در اینروایت بیناست و همسایهاش بهاو میگوید: «وأنا کما تری = ومن چنانمکه میبینی»! دربارۀ حدیث پنجم رجوع کنید به آنچه دربارۀ حدیث سوّم باب ١٧٥ گفته شد.
با اینکه قرآن میگوید: جُز خدا کسی علم غیب ندارد ولی ابوبصیر مدّعی است که وقتی خواستم وارد خانۀ امام شوم و هنوز یک پایم در صحن خانه و پای دیگرم در راهرو بود، امام به صدای بلند گفت: ای أبابصیر، ما برای رفیقت به عهد خویش وفا کردیم. منظورش این است که امام از غیب میدانست که دوستش مرده و بهشتی شده است! و در حدیث ششم ـ که نمیدانم چرا آقای بهبودی آن را پذیرفته ـ «جعفر بن محمّد بن الأشعَث» که برادرزادۀ قاتل امام حسن مجتبی ÷ و از خواصّ دربار منصور دوانیقی، خلیفۀ عباسی است میگوید[٨٩٦]: امام صادق چون غیب میدانست به یکی از مأمورین خلیفه که با خود پولی به مدینه آورده بود تا به عنوان وجوهات به امام بدهد، فرمود: ای فلانی، از خدا پروا کن و آنچه میان او و خلیفه گذشته بود، به او باز گفت!!
آیا راوی حدیث به آیۀ قرآن که به پیامبر ص فرموده: ﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾ [النمل: ٦٥] «بگو: جُز خدا، کسی در آسمانها و زمین غیب نمیداند». و فرموده: ﴿قُل... وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾[الأنعام:٥٠ِ] «بگو.... و غیب نمیدانم» ایمان داشته؟ گویا این افراد خبر ضدّ قرآن را اگر در مدح امام باشد، قبول دارند! و إبایی ندارند که یکی از صفات إلهی به غیرخدا نسبت داده شود!!! فی المثل در این حدیث گفته است: «أخبَرَني بجمیع ما جرى بیني وبینك حتّى کأنّه کان ثالثنا = مرا به همۀ آنچه میان من و تو گذشته بود، خبر داد گویی که سوّمی ما بوده است»!! که این همان صفت خدای متعال است که فرموده:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْۖ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾
[المجادلة: ٧]
«آیا ندیدی [و ندانستهای] که خدا آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است میداند؟ نجوا [و سخن در خفا گفتن] هیچ سه تنی نیست مگر آنکه او چهارمین ایشان است و هیچ پنج تنی نیست مگر آنکه او شمشین آنهاست و شماری کمتر از این یا بیشتر از این نباشد جُز اینکه او با ایشان است، هرجا که باشند. آنگاه روز رستاخیز آنان را از آنچه [در دنیا] کردهاند، خبر میدهد، که خداوند به هر چیز داناست».
ای کاش آقای بهبودی قبل از آنکه حدیث ششم این باب را بپذیرد، در متن آن تأمّل میکرد؟
[٨٩٢]- بدین سبب چنانکه گفتیم (ص١٥٠): امام صادق فرموده: من دوبار به ابوبکر میرسم.
[٨٩٣]- الموضوعات في الآثار والأخبار ص٢٤٠و٢٤١.
[٨٩٤]- عن الْـخَیبَري عن الحسین بن محمد القمّي عن أبی الحسن الرّضا ÷ قال: من زار قبر أبي عبدالله ÷ بِشَطِّ الفُرات کَمَن زار الله فوق عرشه!! (وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٣١٩).
[٨٩٥]- وسائل الشیعة، ج ١٠، (أبواب المزار ومایناسبه، باب سی و هفتم) صفحه ٣١٩.
[٨٩٦]- شاید جاعلین حدیث، عمداً این حدیث را به نام او جعل کرده باشند.