١٥٠- باب موالید الأئمّة علیهم السلام
در این باب و باب بعدی احادیثی گردآوری شده که به قول «هاشم معروف الحسنی» صفاتی که این روایات به امام نسبت میدهند، شأن امام را از آنچه که هست بالاتر نمیبرد و اگر امام فاقد آنها باشد از شان و مقامش کاسته نمیشود. آیات قرآن و روایات صحیح و اصول اسلام نیز اینگونه روایات را تأیید نمیکند. اگر کسی در احوال رُوات این اخبار تحقیق کند. در مییابدکه کذّاب و از تشیّع صحیح منحرف بودهاند[٧٩٧].
در این باب، هشت روایت ذکر شده که مجلسی هر دو سند حدیث اوّل و حدیث ٢ و ٣ و ٥ و ٦ را ضعیف و حدیث ٤ را مجهول و حدیث ٧ را صحیح و ٨ را مرسل شمرده است. آقای بهبودی هیچ یک از احادیث این باب را صحیح ندانسته است.
در روایت اوّل و سوّم، «محمّد بن سلیمان الدّیلمی» که وی و پدرش را همۀ علمای رجال از جمله نجاشی و شیخ طوسی و علامۀ حلّی و ابن داود، تضعیف کردهاند[٧٩٨] و «یونس بن ظبیان» که از مشهورترین جاعلین حدیث و فردی کذّاب بوده و مورد لعن حضرت رضا ÷ واقع شده است[٧٩٩]، میگویند: نطفۀ امام چنین ریخته میشود که پیش از مجامعتِ امامِ قبلی با همسرش، فرشتهای میآید و شربتی رقیقتر از آب و ملایمتر از خامه و شیرینتر از عسل و سردتر از برف و سفیدتر از شیر میآورد و به امام مینوشاند! کلینی توجّه نداشته که در حدیث هشتم این باب ادّعا کرده که امام جُنُب نمیشود! میپرسیم: اگر امام جنب نمیشود پس چگونه فرزند میآورد و خوردن شربت مذکور چه فایدهای دارد؟
سپس میگویند: مَلَکی میآید و هنگامی که طفل در رحم مادر است بر بازوی راستش آیۀ ١١٥ سورۀ انعام را مینویسد!! کلینی خود سرگردان است و عاقبت معلوم نمیشود که مَلَک این آیه را کجا مینویسد، زیرا حدیث اوّل و سوّم میگویند بر بازوی راست و حدیث دوّم و ششم میگویند میان دو چشم و حدیث چهارم میگوید میان دو شانه!! سرگردانی دیگر آن است که حدیث نخست میگوید روح در حدود چهار ماهگیِ نطفۀ امام، انشاء میشود ولی در حدیث دوّم و سوّم میگویند نطفۀ امام پس از چهل روز میشنود!!
همچنین حدیث اوّل میگوید آیۀ مذکور در شکم مادر بر بازوی راست امام نوشته میشود امّا حدیث سوّم میگوید نوشتن آیه بر بازوی امام پس از ولادت انجام میگیرد!
کلینی در ابواب گذشته از جمله باب ٦١ مدّعی بود که امام فرشته را نمیبیند و فقط صدایش را میشنود ولی در این باب میگوید فرشته شربت میآورد! میپرسیم: آیا صدا شربت میآورد؟ از این نوع اکاذیب در این باب فراوان است. از اینرو میپرسیم: چرا پیغمبر اسلام ص این ادّعاها را بیان نفرمود؟ چرا در قرآن این امتیازات برای رسول اکرم ص و سایر انبیاء ذکر نشده بلکه ضدّ آن را فرموده:
﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾ [إبراهیم: ١١]
«پیامبرانشان به آنان گفتند: ما جُز بشری همسان شما نیستیم».
و فرموده:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾ [الکهف: ١١٠]
«(ای پیامبر) بگو: جُز این نیست که من بشری همسان شمایم که به من وحی میشود که معبود شما معبودی است یگانه».
بنابراین، تنها استثنای انبیاء وحی است. همچنین خدای متعال فرموده:
﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ﴾ [الإنسان: ٢]
«همانا ما انسان را از نطفهای آمیخته آفریدیم».
پس چگونه میگویید که أئمّه جنب نمیشوند؟ این ادّعا مخالف است با روایاتی که شیعه در ابواب فقه از غسل کردن پیامبر ص پس از مقاربت با همسرانش نقل کرده است[٨٠٠] و مخالف است با روایاتی که از علی ÷ نقل شده که فرمود: من مردی کثیر الوذی و المذی بودم و حُکم این مسأله را به واسطۀ مقداد از پیامبر پرسیدم[٨٠١].
خدا فرموده:
﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡٔٗا﴾ [النّحل: ٧٨]
«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که هیچ نمیدانستید».
پس چگونه أئمّه که به ایشان وحی نمیشود به محض ولادت سخن میگفتند و آیۀ قرآن را تلاوت میکردند و همۀ علوم را میدانستند و... خصوصاً که آیه، أئمّه را استثناء نفرموده است.
در احادیث این باب ادّعا شده که أئمّه ناظر اعمال بندگاناند. دربارۀ این ادّعا رجوع کنید به آنچه در باب ٨٧ گفتهایم. حدیث هشتم این باب نیز قبلاً بررسی شده است (ص ٥٣٣).
[٧٩٧]- الموضوعات في الآثار والأخبار ص ٢٤٦ و ٢٤٧.
[٧٩٨]- برای آشنایی با او رجوع کنید به کتاب حاضر صفحه ١٠٣.
[٧٩٩]- برای آشنایی با او ر. ک. زيارت و زيارت نامه ص ١٢٨و١٢٩.
[٨٠٠]- ر. ک. «صحیح الکافی» ج ١ ص ١٨١ حدیث ٦٣٠ – وسائل الشیعة ج ١ (باب طهارة سؤر الجنب) ص ١٦٩ حدیث٦، (باب جواز مرور الجنب والحائض فی المساجد) ص ٤٨٨ حدیث ١٦- مستدرک الوسائل، ج ١ (باب جواز قراءة الجنب والحائض والنّفساء القرآن) ص ٦٨ حدیث ٢ و ٣، (باب کیّفیّة غسل الجنابة) ص ٦٩ حدیث ٤، (باب استحباب الصّبّ علی الرّأس) ص ٧٠ حدیث ١، (باب عدم وجوب إعلام الغیر بخلل فی الغسل) حدیث ١ و نظایر اینها.
[٨٠١]- ر. ک. کتاب حاضر صفحه ٥٦.