٥٦- باب اختلاف الحجّة على عباده
این باب دارای یک حدیث است که هر دو «محمّدباقر» آن را صحیح ندانستهاند و مجلسی به ضعف آن تصریح کرده است.
* حدیث ١- سند آن به واسطۀ «محمّد بن أبی عبدالله» و «سهل بن زیاد» کذّاب غالی و «دُرُست بن أبی منصور» که مردی نادرست و واقفی بوده[٤٨٠] در نهایت ضعف است. راوی قبل از «ابن أبی منصور» نیز مجهول است. با «سهل بن زیاد» در صفحات قبل آشنا شدهایم[٤٨١]، لذا در اینجا آخرین راوی را اجمالاً معرّفی میکنیم:
١٧٢١١٣١١٤ابوالحسین محمّد بن جعفر أبیعبدالله عون الأسدی الکوفی در کتاب شریف «زیارت و زیارتنامه» (ص ٩٨) معرّفی شده است. وی احادیثش را از ضعفا نقل میکند و برخلاف شیعه به جبر و تشبیه معتقد بوده و ابویعلی حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة العلوی کتابی در ردّ بر او تألیف کرده است[٤٨٢]. در اینجا نمونهای از مرویّات او را میآوریم: وی مدّعی است که حضرت کاظم ÷ فرمود: «مسخشدگان سیزده عدد میباشند: فیل و خرس و خرگوش و عقرب و سوسمار و عنکبوت و دُعموص و ماهی جرّی (= ماهی اسبیله یا اسبیلی) و خفّاش و میمون و خوک و ستارۀ زهره و سهیل. از آن حضرت سؤال شد: سبب مسخشدن آنها چه بوده است؟ امام فرمود: فیل مردی زورگو و لواطکار بود که از کسی دست بر نمیداشت، و امّا خرس مردی ملوط بود که مردان را به خود میخواند، و امّا خرگوش زنی ناپاک بود که [برای پاکی] از حیض و جنابت و سایر نجاسات، غسل نمیکرد، و امّا عقرب مردی غیبتکننده و عیبجو بود که هیچ کس از [زبانش] در امان نبود، و امّا سوسمار عربی بادیه نشین بود که در راه به حجّاج دستبرد میزد و امّا عنکبوت زنی بود که شوهرش را جادو کرد و امّا دعموص مردی سخن چین بود که میان دوستان اختلاف میافکند و اما جرّی (= ماهی اسبیله) دلّال محبّت بود که مردان را به همسران خویش فرا میخواند و امّا خفّاش دزدی بود که از درختان نخل، خرما میدزدید و امّا میمونها بنیاسرائیل بودند که سنّت شنبه را زیر پا نهادند و خوکان مسیحیانی هستند که پس از نزول مائدۀ [آسمانی] به شدّت آن را تکذیب کردند و امّا ستارۀ سهیل مردی عُشریّهگیر، در یمن بود و امّا ستارۀ زهره زنی موسوم به ناهید بود و او همان است که مردم میگویند هاروت و ماروت فریفتۀ او شدند»[٤٨٣].
آری، چنین کسی تنها روایت این باب را نقل کرده است! متن حدیث نیز از اشکال عقلی و شرعی عاری نیست. زیرا میگوید بندگان در شش چیز دخالتی ندارند: در معرفت و جهالت و در خشم و خشنودی و در خواب و بیداری! در این صورت بندگان اگر به دنبال معرفت نروند و جاهل بمانند، مسئولیّتی ندارند و این مخالف بسیاری از آیات قرآن است که انسان را مسؤول شمرده و میفرماید:
﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾ [الحجر: ٩٢]
«پس سوگند به پروردگارت که هر آینه از همگی ایشان سؤال خواهیم کرد».
و فرموده:
﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا﴾ [الإسراء: ٣٦]
«همانا گوش و چشم و دل، هر یک از اینها مورد سؤال واقع میشوند».
و فرموده:
﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ﴾ [الصّافّات: ٢٤]
«پس ایشان را بازدارید که از آنان سؤال خواهد شد».
دیگر آنکه اگر انسان در خشم خود هیچ دخالتی ندارد، چرا قرآن کریم از مؤمنین انتظار دارد که خشم خود را مهار کنند و از چنین کسانی تمجید فرموده است (آلعمران: ١٣٤).
البتّه حدیثی که «درست بن أبیمنصور» و «سهل بن زیاد» کذّاب، راوی آن باشند، از این بهتر نمیشود. شگفتا که «کلینی» اینگونه روایات را جمع کرده است و مجتهدین ما شب و روز از او و کتابش تعریف و تمجید میکنند!
نکتۀ دیگر آنکه این حدیث ارتباطی با عنوان باب ندارد. ملاحظه کنید که کلینی یک حدیث بیاعتبار نقل میکند که به باب مذکور مربوط نیست.
از محدّث، پیش و بیش از هر چیز، نقل احادیث صحیح و غیرخرافی انتظار میرود و إلّا اگر حدیثی ناصحیح در باب مربوط به خود، ذکر شود ارزشی نخواهد یافت و اگر حدیثی صحیح در غیر باب مربوط، ذکر شود، از ارزش آن کاسته نمیشود. اگر حدیثی صحیح نقل به معنی شود ـ گرچه ثبت عین الفاظ به مراتب بهتر است ـ مفیدتر از حدیث خرافی و ضعیف است که الفاظ آن با دقّت ثبت شود و مایۀ گمراهی مردم گردد.
[٤٨٠]- وی راوی حدیث شیردادن ابوطالب است!
[٤٨١]- ر. ک. صفحه ٧٨ کتاب حاضر.
[٤٨٢]- معرفة الحدیث، محمّدباقر بهبودی، ص ١٩٧.
[٤٨٣]- این حدیث را شیخ صدوق در کتاب «علل الشّرائع» نقل کرده است. جالب است بدانیم حدیث صفحه ٣٥١ کتاب حاضر نیز از مرویّات شیخ صدوق در کتاب مذکور است. آن حدیث میگوید: زنی که شوهرش را جادوکرد به خفاش مسخ گردید، امّا اینحدیث مدّعی است که به عنکبوت مسخ گردید و خفّاش، عربی خرمادزد بوده است!، آیا شیخ صدوق به اینتفاوتها توجّه نداشته است؟ آیا چنین کسی سزاوار آن همه تمجیدها و تبجیلها که در کتابها و محافل مذهبی درباره او گفته میشود، هست؟! متن عربی حدیث چنین است: «عن عليّ بن احمد عن محمّد بن أبي عبدالله عن محمّد بن أحمد العلوي، عن عليّ بن الحسین العلوي، عن عليّ بن جعفر، عن أخیه موسی بن جعفر ÷ قال: الـمُسُوخ ثلاثة عشر: الفیل، والدّب، والأرنب والعقرب، والضّبّ، والعنکبوت، والدّعموص، والجرّي، والوطواط، والقرد والخنزیر، والزهرة، وسهیل. فسُئِلَ یَا ابن رسول الله! ما کان سبب مسخ هؤلاء؟ فقال: أمّا الفیل فکان رجلاً جبّاراً لوطیّاً لا یدع رطباً ولا یابساً، وأما الدّبّ فکان رجلاً مؤنثاً یدعو الرّجال إلى نفسه، وأمّا الأرنب فکانت امرأة قذرة لا تغتسل من حیض و لاجنابة و لا غیر ذلك، وأمّا العقرب فکان رجلاً همّازاً لا یسلم منه أحد، وأما الضّبّ فکان رجلاً أعرابیّاً یسرق الحاج بمحجته، وأمّا العنکبوت فکانت امرأة سحرت زوجها، وأما الدّعموص فکان رجلاً نمّاماً یقطع بین الأحبّة، وأمّا الجرّیّ فکان رجلاً دیّوثاً یجلب الرّجال على حلائه، وأمّا الوطواط فکان رجلاً سارقاً یسرق الرّطب علی رؤوس النّخل، وأمّا القردة فالیهود اعتدوا في السّبت وأمّا الخنازیر فالنّصاری حین سألوا المائدة فکانوا بعد نزولها أشدّ ما کانوا تکذیباً وأمّا سهیل فکان رجلاً عشّاراً بالیمن وأمّا الزّهرة فإنّها کانت امرأة تسمی ناهید وهي الّتي یقول النّاس: افتتن بها هاروت وماروت. (وسائل الشّیعة، ج ١٦، کتاب الأطعمة والأشربة، ص ٣٨٤، حدیث ١٤).