١٣٢- باب الإشارة والنّصّ علی أبی محمّد علیه السلام
دراین باب ١٣ حدیث آمده که حتّی یکی از آنها صحیح نیست!! مجلسی حدیث ٥ را ضعیف و بقیّه را مجهول ارزیابی کرده و حدیث هشتم را مجهول همطراز صحیح شمرده است. آقای بهبودی نیز حدیث مجهولِ هشتم را پذیرفته و به عنوان حدیث ١١٣ در «صحیح الکافی» آورده است.
از مطالب این باب معلوم میشود مشکلی که در زمان امام صادق بروز کرده بود بار دیگر واقع شد ودوباره امامتراشان ناچار شدند با مسألۀ «بدا» مشکل را برای عوام حلّ کنند! زیرا فرزند بزرگ حضرت هادی موسوم به «أبوجعفر محمّد»که امام بعدی پنداشته میشد، در زمان حیات پدرش درگذشت، ناگزیر گفتند «بدا» واقع شده و «أبومحمّد حسن» امام است! شیخ عبّاس قمی میگوید: «و أمّا سیّد محمّد مکنّی به ابو جعفر، پس او به جلالت قدر و نبالت شأن معروف است و بس است در شأن او که قابلیّت و صلاحیّت إمامت را داشت و فرزند بزرگ حضرت امام علی نقی ÷ بود و شیعه گمان میکردند که او بعد از پدر بزرگوارش امام خواهد بود و پیش از پدر از دنیا رفت»[٧٦٣].
احادیث این باب با هم سازگار نیستند. تعدادی از آنها حاکی از «بدا» دربارۀ حضرت عسکری است (حدیث ٤ و ٥ و ٨ و ٩ و ١٠) و برخی دیگر اشاره به «بدا» نکرده و ادّعا دارند که از ابتداء حضرت عسکری به عنوان امام معرّفی شد! (حدیث ٢ و ٧). اشکال دیگر آن است که حدیث هفتم «ابو محمّد حسن» را بزرگتر از «ابوجعفرمحمّد» قلمدادکرده، معلوم میشود که کلینی احوال ائمّه را به خوبی نمیدانسته است! و إلاّ میفهمید که این حدیث صحیح نیست.
در مورد احادیث ٤ و ٥ و ٨ و ١٠، به کتاب شریف شاهراه اتّحاد (ص ٢٥٥ به بعد) مراجعه شود.
* حدیث ١١- این حدیث اخبار باب بعدی را ابطال میکند زیرا حضرت هادی دربارۀ پسرش فرموده: «إلَیهِ یَنتهي عُرَی الإمامة وأحکامُها» یعنی سلسلۀ امامت و احکام آن با حضرت عسکری تمام میشود[٧٦٤].
* حدیث ١٣- بنا به این حدیث، «ابو هاشم داود بن قاسم الجعفری» ـ که در باب آینده معرّفی خواهد شد ـ ادّعا کرده که امام هادی از غیب خبر داده و دربارۀ امام پس از حضرت عسکری فرموده: شما شخص او را نمیبینید و بر شما حلال نیست که اسم او را ذکر کنید!!! باید پرسید: آیا حجّت خدا بر خلق چنین است که نه پیروانش او را ببینند و نه نامش را ببرند؟! آیا خدا چنین کسی را امام و راهنمای امّت اسلام فرموده است! أفَلاتَعقِلُونَ؟
اینروایت مشعشع را کلینی بار دیگر بهعنوان اوّلین حدیث باب١٣٥ ذکر کرده است.
تذکّر: شیخ مفید احادیث این باب را که همگی ضعیف و مجهولاند در الإرشاد ج ٢ ص ٣١٤ به بعد، آورده است.
[٧٦٣]- منتهی الآمال، ج ٢ ص ٣٨٧.
[٧٦٤]- ولی در کشور ما اگر کسی منکر صاحبالزّمان شود او را تکفیر نموده و حتّی ممکن است به عنوان مرتدّ اعدام کنند!