١٤٣- باب فی من دان الله عزّوجل بغیر إمام من الله جل جلاله
در این باب پنج خبر آمده که مجلسی حدیث ١ و ٢ و ٤ را صحیح و ٣ و ٥ را ضعیف شمرده، آقای بهبودی نیز حدیث ١ و ٢ را صحیح دانسته است. حدیث ٢ همان حدیث هشتم باب ٦٥ است که در اینجا تکرار شده است.
در یکی از احادیث این باب گفته شده: هرکس دین خود را تحت تأثیر هوی و هوس خویش و یا از امامی که اهل هدایت نیست، بگیرد گمراه شود و اعمالش هدر خواهد بود. منظور، کسی است که امام عادلِ عالم به حقایق دین و أحکام شریعت را رها کرده و به دنبال امام جاهل ستمگر برود. این سخن صحیح و غیرقابل انکار است. امّا متأسّفانه این باب مصداق «کَلِمةُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا الباطل» است! زیرا در همین روایات از قول احمقی مانند «هشام بن سالم» که مدّعی است قرآن هفده هزار آیه داشته است و از قول گروهی کذّاب، ادّعا شده فرد یا افراد ظالم و بدکار که امام إلهی داشته باشند، نجات مییابند و فرد یا افراد نیکوکار و متّقی که امام إلهی ندارند نجات نمییابند! آیا بهتر از این میتوان شیعیان را نسبت به گناه بیمبالات ساخت؟! علاوه بر این، اگر امامت إلهیّه تا این اندازه در نجات و سعادت مردم مؤثّر است چرا خدا در قرآن به آن اشاره نفرموده و در عوض فرموده:
﴿مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا﴾
[النّساء: ١٢٣]
«هرکس کاریبد انجام دهد بدان کیفر بیند و جُز خدا دوست و یاوری نخواهد یافت».
در حدیث دوّم میگوید: «من أصبح من هذه الأمّة لا إمام له من الله ﻷظاهراً عادلاً، أصبح ضالاًّ تائهاً وإن مات على هذه الحال مات میتة کفر ونفاق = کسی که از این امت باشد و امامی آشکار و عادل از جانب خداوند ـ عزّوجّل ـ نداشته باشد، گمراه و سرگردان است و اگر بر این حالت بمیرد، بر کفر و نفاق مرده است»!! پس مردم پساز حضرت عسکری چه کنند که امامشان غائب شده و ظاهر نیست؟! ولی ما میگوییم: امامی که خدا بر ما حجّت قرار داده و هیچ گاه غائب نمیشود و پیوسته ظاهر است و أئمّۀ اهل بیت نیز آن را تصدیق کردهاند، قرآن مجیدِ کریم است ـ و لِلّهِ الحَمد ـ شما اگر این امام الهی را قبول دارید آن را حَکَم قرار دهید و تعصّب و فرقهگرایی و اخبار غیرقابل اعتماد را کنار بگذارید و رفع اختلاف کنید.