٤٣- باب العرش و الکرسی
این باب دارای هفت حدیث است که مجلسی حدیث دوم و چهارم را صحیح و حدیث سوّم را مجهول همطراز صحیح و حدیث پنجم را موثّق همطراز صحیح شمرده امّا استاد بهبودی هیچ یک از احادیث این باب را صحیح ندانستهاست.
* حدیث ١- علاوه بر اینکه سند آن به قول مجلسی مرفوع است، راوی دوّم آن یعنی «برقی» نیز قابل اعتماد نیست. در این حدیث جوابی که حضرت امیر ÷ به سؤال اوّل جاثَلیق داده قانعکننده نیست. عقیدۀ ما این است که این جواب را دیگر از قول آن حضرت ساختهاند وگرنه شأن آن بزرگوار أجلّ است که جوابی غیرقانعکننده بدهد.
١٣٦* حدیث ٢- مجلسی آن را صحیح دانسته. ولی راویان آن، اخباری برخلاف قرآن و عقل نیز نقل کردهاند، لذا به چنین راویانی نمیتوان اعتماد کرد. یکی از این رُوات، «صفوان بن یحیی» است که او را پیش از حدیث سوّم معرّفی میکنیم. متن حدیث نیز عاری از اشکال نیست. مثلاً میگوید: حاملین عرش حاملین علم خدا هستند. در حالی که علم خدا از ذات خدا جدا نیست که قابل حمل باشد و اگر علم خدا حمل شود در واقع ذات خدا حمل شده است. نعوذ بالله.
علاوه بر این، جواب امام ارتباط چندانی با معنای آیۀ ١٧ سورۀ «الحاقّه» ندارد و اشکال «ابوقُرّه»را حلّ نمیکند. خصوصاً که آیۀ مذکور مربوط به قیامت است و احوال رستاخیز را بیان میکند و نه امری دائمی را، حتّی در آیه لفظ «یَومَئِذٍ = در آن روز» استعمال شده است. از این رو گفتن اینکه «عرش» همان علم یا قدرت الهی است، صحیح نخواهد بود. زیرا جای این سؤال است که در دیگر أیّام چه کسی علم خدا را حمل میکند؟! البتّه متن اشکالات دیگری دارد که برای احتراز از تطویل کلام، به همین مقدار اکتفا کردیم. العاقل تکفیه الإشارة.
١٣٧٨٤اینک میپردازیم به معرّفی راوی اوّل حدیث که صَفوان بن یحیی نام دارد. او را گرچه توثیق کردهاند ولی فاسدالعقیده بوده است. در باب ٥١ کافی حدیث اوّل از اوست که بر جبریبودن او دلالت دارد. نخستین حدیث باب ٧١ کافی نیز از اوست که بطلان آن بعداً بیان خواهد شد[٣٩٥]. دیگر از خرافات او حدیثی است که در اینجا ذکر میکنیم «عن صفوان بن یحیی عن ابن مسکان عن أبيعبدالله ÷ قال: مَن زارَ قبر أبي عبدالله ÷ عارفاً بحقّه غفر الله له ما تقدّم مِنْ ذنبه وما تأخّر»[٣٩٦]. «صفوان بن یحیی مدّعی است که امام صادق فرمود: کسی که حق سیّدالشّهداء را بشناسد و قبر آن حضرت را زیارت کند، گناهان گذشته و آیندهاش آمرزیده میشود!!»
واقعاً اگر آمرزشیافتن بدین آسانی است دیگر چه نیازی داریم که به اوامر قرآن عمل و یا از نواهی آن اجتناب کنیم؟!
١٣٨* حدیث ٣- یکی از رُوات آن «رِبعِیّ بن عبدالله» است. او را توثیق کردهاند ولی از روایاتش معلوم میشود که با قرآن بازی کرده است، از جمله در حدیث ششم باب ١٦٥ کافی روایت کرده که امام باقر ÷ در مورد آیۀ
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَكَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِم﴾ [المائدة: ٦٦ ]
«اگر اهل کتاب، تورات و انجیل و آنچه را که از سوی پروردگارشان بر ایشان نازل شده، به پا دارند و عمل کنند هر آینه از بالا و پایین [آسمان و زمین] از نعمتهای الهی بخورند و برخوردار شوند».
فرموده که مقصود از آن ولایت است![٣٩٧]
حالا چرا ولایت در آیه نیامده و یا کجای آیه «ولایت» را میرساند معلوم نیست؟! در حالی که امام که در پیروی از پیامبر، مقام اول را دارد قطعاً در اینجا هم از آن حضرت پیروی خواهد کرد. زیرا رسول خدا ص مأمور بود بگوید:
﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِي﴾ [یوسف: ١٠٨]
«بگو: این است راه و رسم من ـ و هر که مرا پیروی کند ـ که [مردم] را به سوی خدا دعوت میکنم تا با بصیرت [ایمان آورند]».
از این رو اگر امام باقر ÷ چنین سخنی فرموده بود لااقل دلیل دلالت آیه بر ولایت را نیز بیان میفرمود.
* حدیث ٤ و ٥- مجلسی حدیث چهارم را صحیح و پنجم را موثّق همطراز صحیح شمرده است.
* حدیث ٦- را مجلسی مجهول گفته است. علاوه بر این، «محمد بن فضیل» نیز از غُلات و ضعیف است. ما او را در سطور آینده معرّفی میکنیم. امّا متن حدیث نیز خالی از اشکال نیست زیرا بنا به این حدیث سه تن از ائمه از حاملین عرش هستند. میپرسیم: اگر مقصود از «عرش» علم است ـ صرفنظر از اشکالات وارده بر این مدعا ـ چرا فقط سه تن از ائمّه از حاملان آن هستند؟ مگر بقیّۀ ائمّه حامل علم نیستند؟ کلینی که این روایت را آورده، چرا احادیث چهارگانه باب ١٠٢ و حدیث پنجم باب ٩١ و حدیث دوم باب ١١٦ را نقل میکند که بنا به مفاد آنها ائمّه به لحاظ علم با یکدیگر یکساناند؟ اگر به لحاظ علم مساویاند پس همگی حاملین عرش (= علم) میباشند و اگر فقط سه تن از ائمّه حامل عرش (= علم) هستند پس چرا روایات کلینی میگوید آنها به لحاظ علم برابرند؟ اینک میپردازیم به معرّفی راوی دوم این حدیث:
١٣٩ابوجعفر محمّد بن فُضَیل کثیر الصّیرفی الأزدی از اصحاب امام کاظم و امام رضا س محسوب میشود. نجاشی او را توثیق نکرده و شیخ طوسی و علامۀ حلّی و ابن داوود او را تضعیف کرده و متّهم به غُلُوّ دانستهاند. آیت الله خوئی فرموده: او توثیق نشده و به روایت او اعتماد نمیشود. مخفی نماند که ده حدیث از أحادث باب مفتضح ١٦٥ کافی از او نقل شده است. حدیث ششم باب ١٠٦ کافی که غلوآمیز است از مرویات اوست.٨٥وی در خبر هشتم و دهم باب ٦٣ کافی مدّعی است که امام باقر و امام صادق س فرمودهاند: زمین بدون حجّت و امام باقی نمیماند و اهل خود را فرو میبرد! میپرسیم: در زمانی که پیامبر و امام در کار نبود ـ فیالمثل ده یا پنج سال پیش از تولّد پیامبر اکرم ـ زمین چگونه باقی ماند و اهل خود را فرو نبرد؟! چنانکه خداوند نیز در قرآن کریم فرموده، زمین مدّتی بدون حجّت بوده است:
﴿قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ﴾ [المائدة: ١٩]
«فرستادة ما پس از دوران فترت فرستادگان، به نزد شما آمده [و حقایق دین را] برایتان بیان میکند».
١٤٠دیگر از قصّههای این مرد، خبر پنجم باب ١٦٦ کافی است که میگوید: امام باقر فرموده: در آسمان هفتاد صف از ملائکه هستند که اهل زمین نمیتوانند آنها را شمارش کنند. آنان دینشان را ولایت میدانند! میپرسیم: چرا فقط هفتاد صف؟ پس سایر ملائکه بر چه دین و آیینی هستند؟ آیا در ملکوت هم تفرقه و فرقهپرستی است. آیا آنجا هم با ولایت و بیولایت داریم؟! هر که دین خود را از اینگونه افراد غالی و کذّاب گرفته باشد، طبعاً باید این خرافات را تحویل بگیرد!
* حدیث ٧- به قول مجلسی ضعیف است. اکثر رُواتش خوشنام نیستند. امّا از قول امام نقل کرده که خدا دین و علم خود را بر آب حمل کرد، پیش از آنکه زمین و آسمان و جن و انس موجود باشند! از این کذّابان میپرسیم: آیا آب علم و دین دارد؟
[٣٩٥]- ر. ک. صفحه ٣٢٧.
[٣٩٦]- وسائل الشیعة، ج ١٠، کتاب الحجّ، ص ٣٢٦، حدیث ٢٢.
[٣٩٧]- هر دو «محمّد باقر» این حدیث را صحیح ندانستهاند.