٦٨- باب أنّ الأئمّة علیهم السلام هم الهداة
کلینی در این باب چهار روایت آورده که مجلسی حدیث اوّل را ضعیف همطراز موثّق(!!) و سوّم را ضعیف و چهارم را مجهول و دوّم را حسن دانسته و آقای بهبودی حدیث دوّم و چهارم این باب را پذیرفته و در «صحیح الکافی» ذکر کرده است.
* حدیث ١- «موسی بن بَکر» واقفی مذهب و منحرف است و توثیق نشده، «حسین بن سعید» ـ راوی حدیث ١ و ٤ـ از غُلاۀ است و روایات ناموافق با قرآن دارد. در اینحدیث میگوید: «کلّ إمام هادٍ لِلقرن الّذي هو فیهم = هر امامی هادی مردم در دورانی است که در میان آنها است». میپرسیم: پس اینک که قرنهاست نه پیغمبر و منذری و نه هادی و امامی در میان ماست، چگونه هدایت بیابیم؟ ملاحظه کنید چگونه با اسلام بازی میکنند؟
١٩٦* حدیث ٢- «علی بن ابراهیم» معتقد به تحریف قرآن از پدر مجهولالحالش و او از «ابن أبی عُمَیر» که مکتوباتش از بین رفت و بعدها از حافظه و بدون سند نقل میکرد، این حدیث را نقل کردهاند و آقای بهبودی چنین حدیثی را پذیرفته است!
* حدیث ٣- سند آن در نهایت ضعف و یکی از روات آن «سَعدان»، همان است که روایت ضدّ قرآن و شرک آمیز ١٦٧ روضۀ کافی را نقل کرده است.
* حدیث ٤- به قول مجلسی مجهول است.
در احادیث این باب با یکی از آیات قرآن بازی کردهاند که میفرماید:
﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦٓۗ إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٞۖ وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ﴾ [الرّعد: ٧]
«و کسانیکه کفر ورزیدهاند میگویند: چرا بر او معجزهای از پروردگارش نازل نشده، همانا تو بیمرسانی و هر قوم رهنمایی دارد».
ادّعا میکنند که امام فرموده: پیامبر «منذر» است و حضرت علی ÷ و سایر أئمّه «هادی» میباشند. میپرسیم: آیا پیغمبر هادی نیست؟ اگر پیغمبر «هادی» نباشد، چگونه علی «هادی» است؟ آیا حضرت علی در هنگام هدایت مردم آنها را انذار نمیکرد؟ علی ÷ کدام قوم را هدایت کرده که پیامبر ص هدایت نفرموده است؟ آیا انبیاء دیگر هادی نبودند و فقط «منذر» بودند پس چرا قرآن حضرت ابراهیم و حضرت موسی ـ علیهما السّلام ـ را «هادی» شمرده است؟ (مریم: ٤٣ و النّازعات: ١٩) و چرا پیامبر اکرم را هادی شمرده و فرموده:
﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ﴾ [الشّوری: ٥٢]
«همانا تو، هر آینه به راهی راست و استوار هدایت میکنی».
تردید نیست که حضرت علی ÷ و سایر پیشوایان اسلام «هادی» بودهاند امّا «هادی بودن» منحصر به ایشان نیست بلکه دیگران نیز میتوانند «هادی» باشند، چنانکه قرآن، مؤمن آل فرعون را نیز «هادی» شمرده است (غافر: ٢٩ و ٣٨) و وظیفۀ أمّت اسلام را دعوت به خیر و هدایت مردم دانسته است (آل عمران: ١٠٤) ولی رُوات کافی بهنام أئمّه، هدایت را انحصاری و اسلام را خراب کردهاند.