١٠٥- باب أن الأئمّة علیهم السلام یعلمون متی یموتون وأنّهم لا یموتون إلا باختیار منهم
این باب مشتمل بر هشت حدیث است که «بهبودی» هیچیک را صحیح ندانستهاست. مجلسی حدیث ١ و ٣ و ٤ را ضعیف و ٧ را ضعیف همطراز موثّق و ٢ را مجهول و ٥ را مرسل و ٦ و ٨ را حسن شمرده است.
احادیث این باب را ضعفا و کذّابین نقل کردهاند. ما دربارۀ احادیثی که مجلسی آنها را ضعیف و مجهول شمرده سخن نمیگوییم فقط یادآور میشویم که راوی حدیث ٦ که مجلسی آن را حسن و حدیث ٧ که مجلسی آن را موثّق گفته «وشّاء» است که در صفحۀ ١٤٧ معرّفی شده و راوی حدیث ٨ که مجلسی آن را حسن شمرده «علیّ بن الحَکَم» و «سَیف بن عَمیره» میباشند که قبلاً آن دو را معرّفی کردهایم[٦٨٦].
٢٢٩چنانکه گفتیم رُوات احادیث این باب عدّهای ضعیف وغالی و کذّاباند که کلینی اکاذیب آنها را در «کافی» ثبت کرده است. شگفتا این چه کتابی است که سعی مؤلّف آن جمعآوری اخباری بوده که اکثراً یا ضدّ قرآن است و یا غلوّ دربارۀ أئمّه است. گویی اینان آیۀ:
﴿لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ﴾ [النّساء: ١٧١ – المائدة: ٧٧]
«در دین خویش غلوّ نکنید».
را نشنیدهاند. علاوه بر این، رُوات کلینی جاهل و یا متجاهلاند که حضرت علی ÷ پس از ضربتخوردن، چون از موت خود اطّلاع یقینی نداشت، لذا به صورت مشروط فرموده: «إن أبقَ فأنا وليّ دمي وإن أفنَ فالفناء میعادي = اگر [زنده] باقی بمانم که خود ولیّ دمخویشم و اگر فانی شوم [و درگذرم] که مرگ وعدهگاه من است». (نهجالبلاغه، قسمت رسائل، شمارة ٢٣) و در جنگ صفّین نیز به صورت مشروط فرموده: «إن أظفرتَهم علینا فارزقنا الشّهادة = اگر ایشان را بر ما پیروزی بخشیدی پس شهادت را روزی ما فرما». (نهجالبلاغه، خطبة ١٧١) و خطاب به «عمرو بن عاص» نیز به صورت مشروط مینویسد: «فإن یُمَکِّنِّي الله منك ومن ابن أبي سفیان أجزکما بما قدّمتما، وإن تُعجزا وتبقِیا فما أمامَکما شَرٌّ لَکما = اگر خدا مرا بر تو و پسر أبوسفیان چیره سازد، تو و پسر أبوسفیان (= معاویه) را به سزای کاری که کردهاید برسانم و اگر مرا ناتوان سازید و خود باقی بمانید، آینده برای شما بدتر است». (نهجالبلاغه، نامة ٣٩)
البتّه دکّانداران مذهبی از قبیل مجلسی چنین بافتهاند که امام مامور نیست که به علم خویش عمل کند!! این ادّعا مخالف با قرآن است که پیامبر فرموده اگر علم غیب میداشتم از آن استفاده میکردم [الأعراف: ١٨٨] و اگر معجزات الهی به دست من میبود از آنها استفاده میکردم [الأنعام: ٥٨]. علاوه بر این میگوییم: اگر قرار است به علمی عمل نشود و علم مذکور فایدهای برای عالم نداشته باشد اعطای آن لغو است و خدای متعال از کار لغو و بیهوده منزّه و مبرّی است. پیامبر ص نیز در بارۀ علمی که به عالم نفعی نرساند فرموده: «اللهم إنّي أعوذ بك من علم لا ینفع = پروردگارا، از دانشی که سود نرساند به تو پناه میبرم»[٦٨٧].
حدیث ١- میگوید: امامی که نداند [از خیر و شرّ و.....] چه برایش رخ میدهد و عاقبتش چه میشود، حجّت خدا بر بندگانش نیست!! در صورتی که قرآن به پیامبر ص فرموده:
﴿قُلۡ .... وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡ﴾ [الأحقاف: ٩]
«بگو.... نمیدانم با من و با شما چه خواهند کرد».
و خدا در قرآن فرموده:
﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ﴾
[لقمان: ٣٤]
«هیچکس نمیداند فردا چه میکند و هیچ کس نمیداند بهکدام سرزمین خواهد مرد».
آیا رسول خدا ص که به وی وحی میشود، نمیداند چه وقایعی در انتظار اوست ولی امامی که به وی وحی نمیرسد، میداند؟! این چه مذهبی است که غالیان به وجود آوردهاند؟! رجوع کنید به صفحۀ ٤٦٨ که دربارۀ این حدیث سخن گفتهایم.
٢٣٠* حدیث ٢- علیّ بن ابراهیم که به تحریف قرآن معتقد است! از قول شیخی درباری و مجهولالحال روایت کرده که امام کاظم ÷ گفته: در هفت عدد خرما به من سم خوراندهاند و من پس فردا میروم! میپرسیم: چرا امام عالمِ به ما کان و ما یکون طعام مسموم را خورده است. امام که میدانست خوراکش مسموم است نباید آن را میخورد و به مقصود قاتل خویش کمک میکرد! رجوع کنید به آنچه در صفحۀ ١٧٢ دربارۀ عدم تعاون بر اثم گفتهایم.
* حدیث ٣- در این حدیث راوی جاهل مدّعی شده که امام سجّاد ÷ فرمود: من در همان شبی که رسول خدا ص رحلت فرمود، وفات مییابم! مجلسی میگوید: این روایت مخالف تاریخ مشهور است زیرا حضرت سجّاد در محرّم وفات کرد در حالیکه بنا به مذهب شیعه رحلت رسولخدا ص در ماه صفر و بنا به مذهب اهل سنّـت در ربیعالأوّل بوده است. اخبار بسیاری وارد شده که پیامبر اکرم ص روز دوشنبه رحلت فرمود و اکثر [علمای ما] وفات حضرت سجّاد را روز شنبه دانستهاند. امّا عجبا که کلینی به این مسأله توجّهی نکرده است. آیا ایناست معنای الآثارالصّحیحة عن الصّادقین؟!
* حدیث ٤- در بارۀ این حدیث قبلاً در صفحۀ ١٦٨ سخن گفتهایم، مراجعه شود.
* حدیث ٥- میپرسیم: چرا خدا به گناه شیعیان خاطی که از امام خویش اطاعت نکردند، امام را به بلا مبتلا ساخت. دربارۀ این حدیث در صفحۀ ١١٣ سخن گفتهایم، مراجعه شود.
* حدیث ٦- معنای آن واضح نیست. دربارۀ این حدیث رجوع کنید به صفحۀ ١٥٣ کتاب حاضر.
* حدیث ٧- مشمول همان اشکالاتی است که در مورد سایر احادیث این باب گفتهایم. علاوه بر آن، میپرسیم: آیا حضرت علیّ بن الحسین ÷ فرشته بود که امام صدایش را بشنود؟ مگر حضرت سجّاد وفات نیافته بود؟ پس چگونه با پسرش سخن گفت؟ ملاحظه کنید رُوات کلینی نفهمیدهاند که چه ببافند!!
* حدیث ٨- به این حدیث که کلینی یک بار دیگر آن را به عنوان حدیث هفتم باب ١٧٣ تکرار کرده است، قبلاً در صفحۀ ٩٨ کتاب حاضر پرداختهایم، مراجعه شود. «سَیف بن عَمیرَه» که مورد لعن أئمّه قرار گرفت میگوید: امام حسین ÷ مخیّر شد بین اینکه یاری و پیروز شود و دولت یزید را سرنگون سازد یا اینکه شهید شده و خدا را ملاقات کند!! میپرسیم: اگر حضرت سیّدالشّهداء یزید را سرنگون میکرد و دولت عدل را اقامه میفرمود، آیا ماجور نبود و پروردگار متعال را ملاقات نمیکرد؟! معلوم میشود به نظر این رُوات کذّاب و جعّال، امام حسین ÷ برای نشر عدالت و رفع ظلم قیام نفرموده بلکه صرفاً برای کشتهشدن قیام کرد!
امّا کذب این ادّعا واضح است زیرا پدر آن حضرت هیچگاه برای کشتهشدن جهاد و مبارزه نکرد و دربارۀ معاویه فرمود: «سَأجهَدُ في أن اُطَهِّر الأرض مِن هذا الشّخص المعکوس والجسم المرکوس حتّى تَخرُجَ المَدرَةُ مِن بَینِ حَبِّ الحَصید = میکوشم زمین را از این شخص وارونه [کردار] و این کالبد کجاندیش، پاک سازم تا ریگ از دانه جدا شود». (نهجالبلاغه، نامة ٤٥) و نفرموده به قصد کشتهشدن با معاویه میجنگم، و قطعاً عمل پسربزرگوارش نیز با پدر تفاوت نخواهد داشت[٦٨٨].
سؤال: پیش از پرداختن به احادیث باب بعدی لازم است دربارۀ عنوانی که کلینی برای باب ١٠٥ برگزیده، بپرسیم: امامی که جُز به اختیار و انتخاب خویش نمیمیرد، میتواند جلوی مرگ خود را بگیرد و از دست قاتلین خویش، پیش از آنکه دستشان به او برسد، بگریزد و یا توطئۀ آنها را خنثی کند و لازم نیست از ترس اینکه مبادا او را بکشند غائب شود و شیعیان و دوستداران خود را از وجود خویش محروم بگذارد. پس چرا امام دوازدهم غائب شده است؟
امّا اگر گفته شود: علّت غیبت وی آن است که مردم واقعاً خواهان اطاعت از امام نبودهاند، میگوییم: چرا اکنون که ایران در دست آخوندهای دوستدار و منتظر و پیرو اوست و دائم «أرواحنا لِتُراب مَقدَمه الفداء» و«أرواح العالمین له الفداء»و«عجّل الله فرجه الشّریف» میگویند و روز تولّدش به حساب بیتالمال این مردم فقیر، خیابانها و کوچهها و ادارات را چراغانی و تزیین فراوان کرده و جشن میگیرند و پولهای هنگفت برای منطقۀ «جمکران» قم خرج میکنند، ظهور نمیکند؟! امروز مردم ایران از کسی که او را «نائب الإمام» میخوانند، از جان و دل اطاعت میکنند و جان در راه اجرای او امرش میگذراند، قطعاً اگر خود امام ظهور کند از او بیشتر اطاعت خواهند کرد. امّا میبینیم امام ظاهر نمیشود!! یا باید بگوییم: روایاتی که میگویند: امام برای مصونماندن از شرّ دشمنان عنود و عدم لیاقت و پذیرش مردم، غائب شده، کذب است یا اینکه بگوییم: امام میداند که متولّیان کشور کذّاباند و دلشان با زبانشان یکی نیست و اگر ظهور کند برخلاف اینهمه ادّعا، برای اینکه ریاست خود را از دست ندهند، با او همراهی نمیکنند!!
[٦٨٦]- سیف در صفحه ٩٨ و علی در صفحه ٢٨١ معرّفی شدهاند.
[٦٨٧]- سنن ابن ماجه، ج ١، ص ٩٢.
[٦٨٨]- برای آشنایی درست با قیام امام حسین ÷ رجوع کنید به کتاب شهید جاوید تألیف صالحی نجفآبادی. این کتاب از معدود کتبی است که به سیّدالشهّداء ظلم نکرده است.