١٦٧- باب فی معرفتهم أولیاءهم والتفّویض إلیهم
در این باب سه خبر آمده که مجلسی حدیث اوّل را ضعیف و خبر سوّم را مجهول همطراز حسن و حدیث دوّم را مورد اختلاف دانسته و آقای بهبودی نیز هیچ یک را صحیح نشمرده است.
* حدیث ١ و ٢- در حدیث اوّل «صالح بن سَهل» مشرکِ جاعل حدیث (ر. ک. ص٣٧٧) همان دروغ را که در روایت نهم باب ١٦٦ ملاحظه شد، برای حضرت علی ÷ بافته است! در حدیث دوّم «حسین بن سعید» غالی و «عمّار بن مروان» مهمل، میگویند: امام فرموده: ما هر که را ببینیم میدانیم که او منافق است یا مؤمن!
هر دو خبر عیوب حدیث نخست باب ٩١ را دارند و مطالبی که در باب مذکور گفته شد بُطلان این احادیث را اثبات میکند. امّا در اینجا نیز برای چندمین بار یادآور میشویم که انبیاء از باطن مردم خبر نداشتند. چنانکه پیامبر اکرم ص به کسانی که برای حضور نیافتن در جهاد إذن میخواستند و خود را معذور میشمردند، إذن داد، چون نمیدانست که دروغ میگویند. از اینرو خدا به رسول خود فرمود:
﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ﴾ [التّوبة: ٤٣]
«خدایت ببخشاید، چرا پیش از اینکه کسانی که [در معذور بودن از شرکت در جهاد] راست گفتهاند، بر تو معلوم شوند، [و پیش از آنکه] دروغگویان را بشناسی، رخصت دادی [از جهاد کناره بگیرند]».
در قرآن «عالِم السّرّ والخفیّات» فقط خداست، از اینرو فرموده:
﴿قُلۡ إِن تُخۡفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمۡ أَوۡ تُبۡدُوهُ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُ﴾ [آل عمران: ٢٩]
«بگو: اگر آنچه را که در سینههایتان است، نهان دارید یا آشکار سازید خدا میداند».
و غیرخدا چنین علمی ندارد. حضرت نوح ÷ در جواب کسانی که میگفتند: پیروان تو فرومایگاناند، میفرمود:
﴿وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾ [الشّعراء: ١١٢]
«چه دانم که چه میکردهاند».
یعنی از باطن و اعمال مخفی ایشان اطّلاعی نداشت. خدا به رسول خود عتاب فرموده که چرا روگردانیدی از کوری که خدمت تو آمده بود؟ تو نمیدانی شاید او طالب تزکیه و هدایت باشد:
﴿وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰٓ﴾ [عبس: ٣]
«تو چه دانی شاید که او [خود را] پاک سازد».
و دهها آیۀ دیگر از قبیل [البقرة: ٢٠٤، النّساء: ١٠٥، التّوبة: ١٠١] و نیز رجوع کنید به آنچه در باب «علم غیب و معجزه و کرامت در قرآن» (ص ١٢٣) گفته شد.
* حدیث ٣- کلینی قبلاً بخشی از این حدیث را به عنوان حدیث چهارم باب ٨٦ آورده است. روایت حاضر که مشابه حدیث سوّم باب ٧٨ و حدیث دوّم باب ١١٠ است میگوید: حضرت صادق ÷ به آیۀ ٧٥ و ٧٦ سورۀ مکّی «حِجر» استناد کرده است. در این مورد رجوع کنید به آنچه در باب ٨٦ گفتهایم. همچنین در این حدیث از قول امام استدلال کرده به آیۀ ٣٩ سورۀ صاد. در اینجا از اینکه آیه را با تحریف نقل کرده است (ر. ک. ص٧٩٢) صرف نظر میکنیم. دربارۀ آیۀ مذکور قبلاً توضیحاتی آوردهایم (ر. ک. ص٢٥٣ به بعد) که در اینجا تکرار نمیکنیم. اما یادآور میشویم بنا به این حدیث امام در یک مسأله به سه نفر، سه جواب مختلف داده و برای توجیه عملش به آیۀ ٣٩ سورۀ صاد استدلال وخود را با حضرت سلیمان ÷ قیاس کرده که ما هرطور خواستیم جواب میدهیم چنانکه سلیمان ÷ هرکه (از جنّیان) را میخواست آزاد میکرد یا نمیکرد و یا به هر کس هرچه میخواست میداد یا نمیداد!! میپرسیم: آیا شما قیاس را قبول دارید آن هم قیاس مع الفارق؟! آیا میتوان گفت: چون سلیمان هر کس را میخواست آزاد میکرد یا نمیکرد و یا مالی میداد یا نمیداد پس ما هم حکم خدا را هر طور بخواهیم بیان میکنیم؟ در حال که امام بر خلاف رُوات کذّاب از آیات
﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾
﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾
﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾[المائدة: ٤٤ و ٤٥ و ٤٧]
«و هرکه بدانچه خداوند فرو فرستاه است حکم نکند پس آنان کافر و ظالم و فاسقاند».
مطّلع است و نهتنها چنینکاری نمیکند بلکه حتّیالمقدور مجاهدت میکند بر مسلمین إتمام حجّت شود و حکم خدا چنانکه هست به مردم برسد.
به راستی چرا کلینی احادیث مخالف قرآن را در کتاب خود جمع کرده است؟ شاید کسی بگوید: کلینی کمسواد و از عوام بوده و قوّۀ تمییز نداشته، میگوییم: دانشمندان بعدی چرا اینقدر از کتاب او تعریف و تمجید کردهاند؟ آیا غرض سوئی در کار بوده است؟!