عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول - بت شکن- جلد اول

فهرست کتاب

٧٩- باب أنّ من وصفه الله تعالى فی کتابه بالعلم هم الأئمّة علیهم السلام

٧٩- باب أنّ من وصفه الله تعالى فی کتابه بالعلم هم الأئمّة علیهم السلام

این باب دارای دو حدیث است که آقای بهبودی هیچ یک را صحیح ندانسته است. امّا مجلسی حدیث نخست را مجهول و حدیث دوّم را که یکی از رُوات آن «حسین بن سعید» غالی است، صحیح شمرده است!

حدیث اوّل را عبدالمؤمن بن القاسم الأنصاری روایت کرده که از حدیث سوّم باب ٥٢ معلوم می‌شود برخلاف شیعه، جبری مسلک بوده است و به دروغ عقیدۀ جبر را به امام صادق ÷ نسبت داده است! تعجّب است که کلینی حتّی از نقل مرویّات افراد مفتری نیز ابایی ندارد! ناقل دیگر این روایت عبدالله بن مُغیره نام دارد که فردی مجهول است و اگر او را مجهول ندانیم به قول «کشّی» از غُلاۀ واقفی مذهب بوده که بعداً ادّعای تشیّع کرده و معتقد است امام غیب می‌داند و از ضمیر انسان باخبر است[٦١٥]. ما قبلاً در صفحۀ ١٢٩ کتاب حاضر قول شیخ طبرسی را دربارۀ کسی که به عالم‌الغیب‌بودن پیغمبر و امام معتقد باشد، آورده‌ایم.

قرآن می‌فرماید:

﴿هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ

[الزّمر: ٩]

«آیا کسانی که می‌دانند با آنان که نمی‌دانند برابرند؟ همانا خردمند‌ان‌اند که متذکّر می‌شوند».

امّا در هر دو حدیث این باب به حضرت باقرالعلوم ÷ افتراء بسته‌اند که فرموده: «کسانی که می‌دانند» ماییم و «آنان که نمی‌دانند» دشمنان ما و «أولوا الألباب» شیعیان ما هستند! کلینی با این دو حدیث خواسته ثابت کند در قرآن هر جا کسی به علم متّصف شده، مراد أئمّه می‌باشند!!

امّا این ادّعا مخالف قرآن و توهین به أئمّه است. زیرا أوّلاً: سورۀ زمر در مکّه نازل شده و در آن‌وقت أئمّه نبودند تا خدا از ایشان به صفت علم یاد کند. ثانیاً: خدا بسیاری از کسانی را که امام نبوده‌اند «مُعَلَّم» و در نتیجه عالم دانسته است از جمله در آیۀ ١٥١ و ٢٣٩ سورۀ بقره. علاوه بر این بعضی از اهل کتاب و بنی‌اسرائیل را «عالم» محسوب نموده (آل عمران: ١٩ و ٦٦، النساء: ١٦٢، الشعراء: ١٩٧) و حتّی برخی از منکرین را عالم به برخی از آیات الهی شمرده و فرموده:

﴿وَإِذَا عَلِمَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا شَيۡ‍ًٔا ٱتَّخَذَهَا هُزُوًا [الجاثیة: ٩]

«و چون از آیات ما چیزی بداند، آن را به استهزاء می‌گیرد».

و هچنین در سوره‌های مکّی فرموده:

﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ ٤٣ [العنکبوت: ٤٣]

«و این مثل‌ها را براى مردم مى‌زنیم ولى جز علماء آنها را در نمى‌یابند».

و فرموده:

﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْ[فاطر: ٢٨]

«فقط علماء از خدا خشیت دارند».

آیا در مکّه و در زمانی که أئمّه ولادت نیافته بودند و کسی آنها را نمی‌شناخت هیچکس جز پیامبر و علی  س مثال‌های خدا را در نمی‌یافت و کسی از خدای متعال خشیت نداشت؟!

ملاحظه فرمایید که در قرآن صفت علم منحصر به أئمّه نیست.

در این دو حدیث ادّعا شده که ﴿أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ شیعیان ما هستند! می‌گوییم: در این صورت چرا کلینی روایت کرده که امام حسین ÷ فرموده: شیعیان ما «شبه مردم»‌اند؟ (= أشباه الناس)[٦١٦].

دیگر آنکه خدا در همین سورۀ زمر ـ که در مکّه نازل شده ـ در آیات ١٨ و ٢١ فرموده: ﴿أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ کسانی هستند که هر سخنی را می‌شنوند و بهترینش را پیروی می‌کنند و بارش باران و رویش گیاهان گوناگون که مدّتی شاداب‌اند و سپس زرد و خشک می‌شوند مایۀ تذکّر آنهاست. آیا فقط شیعیان این صفات را دارند؟ آیا در زمان که خدا این آیات را نازل فرموده، اصلاً شیعه وجود داشت و کسی آنها را می‌شناخت؟ آیا منظور از ﴿أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ در آیۀ ٥٤ سورۀ مکّی «غافر» نیز شیعیان بوده‌اند؟ خداوند در سورۀ آل عمران (آیۀ ١٩٠ به بعد) فرموده کسانی که در خلقت آسمان و زمین و آمد و شد شب و روز اندیشه می‌کنند ﴿أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ هستند. آیا از نظر رُوات کلینی کسی جُز شیعیان در آفرینش آسمان و زمین نمی‌اندیشد؟! آیا ممکن است امام چنین سخنی بگوید؟!

[٦١٥]- رجال کشّی، ص ٤٩٥.

[٦١٦]- روایت مذکور حدیث ٣٣٩ روضه کافی است که ما آن را در صفحه ٣٣٢ کتاب حاضر آورده‌ایم.