١٧٩- باب مولد أبی جعفر محمد بن علی الثّانی علیه السلام
کلینی در این باب پس از ذکر تاریخ تولّد و وفات حضرت جواد الأئمّه ÷ که داماد مأمون عبّاسی بود، دوازده خبر آورده که هر دو «محمّد باقر» هیچ یک را صحیح ندانستهاند. مجلسی فقط حدیث هفتم این باب را حسن همطراز صحیح دانسته و حدیث ٢ و ١١ را مجهول و حدیث ٤ را مرسل و بقیّه را ضعیف شمرده است!
شیخ مفید در «الإرشاد» (ج٢ ص٢٩٥) میگوید که بر من ثابت نشده که آنحضرت
مسموم شده باشد.
* حدیث ١- مردی ناشناس گفته است که من مشغول عبادت بودم که امام جواد ÷ مرا با طَیّالأرض به مسجد کوفه و مسجدالرّسول در مدینه و مسجد الحرام در مکّه برد و سپس به شام برگردانید!
باید گفت: رسول خدا ص که جانش در خطر بود، با زحمت بسیار به مدینه هجرت فرمود و با طیّالأرض خود را به مدینه نرساند، چگونه نوادهاش طَیّالأرض میکند و جز «محمّد بن حسّان» کذّاب از آن با خبر نشده است؟ «علیّ بن خالِد» که حالش نامعلوم است و به قول شما زیدی-مذهب بوده چرا با دیدن این معجزه، شیعۀ اثنی عشری نشد؟ از کجا بدانیم که «ابن حسّان» کذّاب که بسیار مورد علاقۀ ضعفاست، این دروغ را از قول او نبافته است؟
دیگر آنکه حدیث مدّعی است که امام فرد مذکور را از زندان نجات داد! میپرسیم: چگونه جدّ امام، حضرت کاظم در زندان ماند و خود را نجات نداد؟!
* حدیث ٢- یکی از غُلاۀ خرافی به نام «عبدالله بن رَزین» مدّعی است که میخواسته خاک تَهِ کفش حضرت جواد را بردارد، چند روز سعی کرده و موفّق نشده. لابدّ چون حضرت جواد علم غیب داشته از نیّتش با خبر شده و مانع کار او شده است!! امّا ما میگوییم: اگر امام جواد از نیّتش مطّلع بود، میبایست او را نهی کرده و با توحید آشنا میساخت و او را ارشاد میفرمود و لازم نبود که به کارهای عجیب از قبیل نماز خواندن با نعلین یا ورود با الاغ در حمّام و.... اقدام کند! (فتأمّل) ضمناً خالی کردن حمّام از اغیار، رسم ملوک و جبابره بوده نه رسم ائمّۀ بزرگوار دین.
* حدیث ٣- قسمتی از حدیث هفتم باب ١٤٨ است که کلینی در اینجا تکرار کرده است. بدانجا مراجعه شود.
* حدیث ٤- مُرسَل و فاقد اعتبار است.
* حدیث ٥ و ٦- سند حدیث پنجم در غایت ضعف. در سند حدیث ششم صرف نظر از ضعف «مُعَلّی بن محمّد»، «علیّ بن محمّد» یا «محمّد بن علیّ» الهاشِمیّ مجهولاند! هر دو حدیث دلالت بر علم غیب امام دارند که بُطلان آن در صفحات قبل بیان شده و نیازی به تکرار نیست.
تذکّر: شیخ مفید در جلد دوّم «الإرشاد» حدیث پنجم را در صفحۀ ٢٩٣ و حدیث ششم را در صفحۀ ٢٩١ آورده است. آیا اینگونه احادیثِ بیاعتبار جُز برای فریب عوام، فائدۀ دیگری هم دارد؟!
* حدیث ٧- در صفحۀ ١١٤ کتاب حاضر بررسی شده است؛ مراجعه شود. یادآوری میکنیم که مجلسی چنین حدیثی را همطراز صحیح شمرده است!!
* حدیث ٨- سندش ضعیف و فاقد اعتبار است.
* حدیث ٩- سندش بسیار ضعیف و بیاعتبار است. میگوید: امام کسی را که به او سخنی ناروا گفته بود نفرین کرد و نفرینش مستجاب شد. امّا پیامبر اکرم ص مشرکینی را که به جنگش آمده بودند و پیشانی مبارکش را مجروح ساخته و دندانش را شکستند، نفرین نکرد.
* حدیث ١٠- در کتاب حاضر (ص ١٢٢) بررسی شده است.
* حدیث ١١- مجهول و فاقد اعتبار است. دربارۀ این حدیث مراجعه کنید به آنچه که دربارۀ حدیث ششم باب ١٧٨ گفتهایم.
تذکّر: شیخ مفید چنین حدیثی را در «الإرشاد» (ج ٢ ص ٢٩٢) آورده است.
* حدیث ١٢- یکی از اقوالی است که دربارۀ وفات حضرت جواد ÷ گفته شده است.