عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول - بت شکن- جلد اول

فهرست کتاب

١٢٠- باب الأمور الّتی توجب حجّة الإمام علیه السلام

١٢٠- باب الأمور الّتی توجب حجّة الإمام علیه السلام

این باب مشتمل است بر هفت حدیث که مجلسی حدیث ١ و ٤ و ٥ را صحیح و حدیث ٢ و ٣ را حسن و ٦ را مجهول و ٧ را ضعیف شمرده و آقای بهبودی نیز جُز حدیث اوّل و دوّم، باقی احادیث را صحیح ندانسته‌ است.

کلینی در این باب قصد دارد اموری را بیان کند که «حجّةالله» بودن امام را ثابت کند. باید گفت: اگر امام منصوب خداست، همان کلام خدا که امام را نصب فرموده، بیاور و به احادیث که به قول شما «ظنيّ الصّدور» می‌باشند، نیازی نیست!

* حدیث ١ و ٦- راوی آن «أحمد بن محمّد برقی» است که با او قبلاً آشنا شده‌ایم (ص ١٠٠). در این حدیث فراموش کرده که امام حسین و حضرت کاظم فرزند اکبر نبوده‌اند. گرچه در حدیثی مجهول (= حدیث ششم همین باب) از قول هشام بن سالم جوالیقی» آورده‌اند که فرزند اکبر در صورتی امام است که در خلقتش عیبی نباشد[٧٠٣]. «هِشام بن سالم» راوی حدیث ٨٤ باب مفتضح ١٦٥ کافی و همان احمقی است که روایت کرده قرآن دارای هفده هزار آیه بوده است!! وی بنا به نقل کلینی معتقد بود خدای متعال دارای صورت (کافی باب ٣٤ حدیث ٥) و تا ناف مجوّف و بقیۀ اندامش توپُر است!! (کافی باب ٣٣ حدیث ٣). در مورد سلاح پیامبر نیز در باب ٩٦ سخن گفته‌ایم. بدانجا مراجعه شود.

* حدیث ٢ و ٥- راوی حدیث دوّم «یزید شَعِر» است که واقفی و قائل به عدم وفات حضرت کاظم بوده و بعداً در عداد دلیل‌تراشان برای حجّت ‌الله بودنِ امام درآمده است. نجاشی او را توثیق نکرده است. در حدیث دوّم می‌گوید: نشان حجّت‌بودنِ امام این است که جواب مسائل حلال و حرام را بدهد و در حدیث پنجم می‌گوید: دادن جواب مسائل، دلیل امام‌بودن نیست!! مجلسی ناچار شده من عندی ببافد که منظور آن است دادن جواب مسائل برای عوام حجّت نیست و برای خواصّ حجت است! می‌گوییم: این توجیه را خودتان بافته‌اید و دلیلی بر آن از خود روایت نیاورده‌اید.

* حدیث ٣- در این حدیث می‌گوید که امام مسلمانان باید پاکدامن و حلال‌خور و فاضل (= عالم به حلال و حرام) باشد که سخن درستی است.

* حدیث ٤- می‌گوید: کسی امام است که بازی نکند در حالی که امام حسن و امام حسین ـ علیهما السّلام ـ در کودکی بازی می‌کردند. علاوه بر این، کودکی که بازی نکند، سالم نیست و نمی‌توان بازی‌نکردن را حُسن کودک به شمار آورد.

* حدیث ٧- می‌گوید: امام کسی است که از وقایع فردا خبر می‌دهد!! این کلام مخالف قرآن است که فرموده:

﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗا [لقمان: ٣٤]

«و هیچ نفسی نمی‌داند که فردا چه می‌کند».

و به رسول خدا فرموده: تا بگوید:

﴿وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡ [الأحقاف: ٩]

«و نمی‌دانم که با من و با شما چه خواهند کرد».

و آیات دیگر. همچنین در این حدیث می‌گوید: سخن هیچ انسان یا پرنده و حیوانی بر امام پوشیده نیست!! این خبر مخالف قرآن و حقایق تاریخ است. رسول خدا ص زبان یهودیان را نمی‌دانست (البقرة: ١٠٤ و النّساء: ٤٦) تا چه رسد به زبان مرغان و سایر حیوانات[٧٠٤]! (این روایات را مقایسه کنید با روایت هشتم باب ٦٦ کافی). مخفی نماند که این حدیث ضعیف را شیخ مفید در «الإرشاد» (ج ٢، ص ٢٢٤ و ٢٢٥) آورده امّا آخرین جملۀ آن را حذف کرده است. به راستی استناد به اینگونه احادیث چه فایده‌ای دارد؟

[٧٠٣]- این‌گونه امور را که شناخت امام الهی و هدایت اُمّت و ممانعت از حیرت و ضلالت مردم منوط به اطّلاع از آن است باید توسّط شارع به عموم مسلمین اعلام شود تا این‌همه فِرَق گوناگون از قبیل واقفی و فطحی و بتری و..... به وجود نیاید. نه آنکه اظهار آن را بر عهدۀ احمقی چون «هشام بن سالم» و یا «أبویحیی الواسِطی» بگذارند که به قول غضائری احادیث منکر نیز روایت می‌کند.

[٧٠٤]- در این موضوع رجوع کنید به کتاب حاضر، ص ١٢٠ و ٥٦٣.