خطبه های جمعه

فهرست کتاب

د- توازن میان روحگرایى و مادیگرى:

د- توازن میان روحگرایى و مادیگرى:

شگفت‌آور نیست اینکه مى‌بینیم بر جسته‌ترین نماد میانه‌ روى یا توازن در پیام اسلام، عبارت از: توازن میان روحگرایى و ما دیگرى- و به تعبیر دیگر- میان دین و دنیا است.

در تاریخ گروه‌ها و افرادی یافت مى‌شوند که تمام دغدغهء خاطرشان، اشباع جنبۀ مادى در انسان، و رونق بخشیدن به جنبۀ مادى زندگى مى‌باشد، بدون اینکه به دیگر جوانب کمترین اهتمامى بورزند:

﴿وَقَالُوٓاْ إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ٢٩[الأنعام: ۲۹].

«گفتند: زندگى همین زندگى دنیوى ماست و ما بر آنگیخته نخواهیم شد».

این گرایش افراط آمیز به ما دیگرى و به ارزش دنیا، باعث تن آسایى و تجاوزگرى، کشمکش و جنگ افروزى به خاطر امکانات دنیوى، غرور و تکبر به هنگام فراخى نعمت، و نومیدى و دل سردى به هنگام سختى و تنگنا خواهد شد.

این مسأله را مى‌توان در شرح ماجراى نابودى افراد و ملت‌هاى دنیا پرست و بى اعتنا به دین و آخرت و روح مانند: فرعون، قارون و...که خداوند در قرآن برایمان بیان فرموده است، به وضوح مشاهده کرد.

در برابر این گرایش و طرفداران آن، افراد و گروه‌هاى یافت مى‌شوند که باچشم حقارت و دشمنى به دنیا مى نگرند، در نتیجه خود را از نعمت و زینت دنیا محروم مى‌سازند، نیروها و توانمندی‌هاى خود را، در زمینۀ آباد سازى دنیا و توسعه و ترقى زندگى و کشف آنچه خداوند در دنیا به ودیعت نهاده است، معطل مى‌گذارند.

نمونۀ این گرایش و این نحوهء تفکر، اندیشهء برهمایى هند و مانوى فارس مى‌باشند، و نیز در نظام رهبانیت که مسیحیان آن را اختراع کردند و از طریق آن گروهاى فراوانى را از زندگى، و استفاده از امکانات و نعمت‌هاى آن و تلاش تولیدى در دنیا باز داشتند، به صورت آشکار دیده مى‌شود.

در میان آنان، فهم رایج از دین و دیندارى راستین اینگونه شد که: پذیرش دین عبارتست از خدا حافظى و قهر باجهان، و اشتغال دایم به مراسم عبادى، و دین دار حقیقى کسى است که عاطل و باطل بوده و به کار و زندگى نمى چسپد، در محرومیت زندگى مى‌کند و بهره‌اى از عمر نمى‌برد، با جامعه قطع رابطه مى‌کند و همسرى اختیار نمى‌کند، مدام در حال انجام مراسم عبادى بوده و از آن دست نمى‌کشد و خسته نمى‌گردد، شب‌ها را بیدار و روزها را روزه‌دار است، دستش در دنیا تهى، بهره‌اش از زندگى نان جو، لباس زنده و وصله‌دار و خانه‌اش بیابان‌ها و دشت‌ها است! و بالاخره تقوایش تقواى پرهیز است نه تقواى ستیز!

در میان این دوگرایش، اسلام پاى به میدان نهاد، نداى توازن و تعادل سرداد و به اصلاح اندیشه و برداشت مردم از حقیقت انسان و حقیقت زندگى پرداخت.

مطابق آموزه‌هاى اسلامى، انسان آفریده‌اى است داراى طبیعت دوگانه: میل به غرایز مادی و میل تدین، قرآنکریم به این طبیعت دو گانۀ انسان چنین اشاره دارد:

﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨[الشمس: ۷-۸].

«سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد سپس بدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد».

آفرینش انسان در چنین ساختارى و با چنین طبیعتى، ناشى از حکمت و دوراندیشى خداوند می‌باشد، چرا که این طبیعت با مأموریتى‌که انسان مکلف به اجراى آن است، یعنى با نمایندگى از طرف خداوند در زمین، کاملاً هماهنگ و سازگار مى‌باشد.

انسان- با جنبۀ خاکى و مادیش- مى‌تواند در راستاى دست یابى به منفعت و اجراى مأموریت خود، در زمین به تلاش و فعالیت بپردازد، آن را آباد کند و بیاراید، گنجینه‌ها و نعمت‌هایى را که خداوند در آن به امانت گذاشته است، کشف نماید و نیروها و انرژی‌هاى گوناگون موجود در آن را به خدمت گیرد.

پس وجود بخش مادى در ترکیب ساختمانى انسان، شر و لعنت و پلیدى نیست، و چنانچه انسان همچون فرشتگان مى‌بود، انگیزه‌هاى مثبت: استفاده از ماده، فعالیت تجارى و تولیدى، کشف نهانی‌ها و کوشش براى آباد سازى زمین دروى یافت نمى‌شد.

همچنین او توانایى و آمادگى دارد که تا افق‌هاى برتر اوج بگیرد و تا جهانى والاتر و حیاتى پایدارتر و بهتر پرواز کند. بدین ترتیب ماده را، بدون اینکه در خدمت او قرار گیرد به خدمت خود مى‌گیرد، و تمامى منابع و امکانات روى زمین را مورد بهره‌بردارى قرار می‌دهد، بدون اینکه خود بوسیلۀ آنها مورد بهره‌کشى واقع شده و به بندگى و غلامى آن‌ها کشیده شود. زمین و همۀ امکانات روى آن براى او آفریده شده‌اند، اما خود وى براى «الله»، براى فرمانبرى عبادت او، شناخت او، و براى برقرارى ارتباط صمیمانه و نیکو با آن آفریده شده است.

قرآنکریم در کنار تشویق به کسب آمادگى براى سراى آخرت و برگرفتن توشه براى روز حساب - که عبارت از: ایمان و عبادت و ارتباط نیک و صمیمانه با خداوند، و دوام یاد وى که آرام بخش دلهاست- مسلمان را به انجام فعالیت براى زندگى، جستجوى رزق و روزى در گوشه و کنار زمین، و استفاده از پاکی‌ها فرا مى‌خواند، و مى‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٨٧ وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَيِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِيٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ٨٨[المائدة: ۸۷-۸۸].

«اى مؤمنان! چیزهاى پاکیزه‌اى را که خداوند براى شما حلال کرده است، برخود حرام نکنید و (از حلال به حرام) تجاوز و حدود شکنى ننمایید، زیرا که خداوند متجاوزان حدود‌ شکن را دوست نمى‌دارد. و از نعمت‌هاى حلال و پاکیزه‌اى که خداوند براى شما روزى داده است بخورید، و از(مخالفت با دستورات) خداوندى بپرهیزید که شما بدو ایمان دارید».

و باز مى‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَيۡهِ ٱلنُّشُورُ١٥[الملک: ۱۵].

«او کسى است که زمین را رام شما گردانیده است. در اطراف و جوانب آن بگردید و از روزى خداوند بخورید. زنده‌شدن دوباره در دست اوست».

و باز مى‌فرماید:﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠[الجمعة: ۱۰].

«آنگاه که نماز پایان یافت، در زمین پراگنده گردید و به دنبال جستجوى رزق و روزى خداوند بروید و خداى را (با دل و زبان)بسیار یاد کنید، تا اینکه رستگار شوید».

و در جاى دیگر مى‌فرماید: ﴿وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَاۖ وَأَحۡسِن كَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِي ٱلۡأَرۡضِۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٧٧[القصص: ۷۷].

«به وسیلۀ آنچه خداوند به تو داده است، سراى آخرت را بجوى (و بهشت آخرت را فراچنک آور) و بهرۀ خود را از دنیا فراموش مکن (و بدان که تو هم حق زندگى دارى و باید از امکانات و لذت‌هاى حلال استفاده کنى و به خویشتن برسى)، و همانگو نه خداوند به تو(بخشیده است و در حق تو) نیکى کرده است، تو نیز (به دیگران ببخش و بدیشان) نیکى کن، و در زمین تباهى مجوى که خداوند تباهکاران را دوست نمى‌دارد».

پیامبر اسلام ج از خوراک‌هاى حلال و پاک این جهان مى خورد و آنها را براى خود حرام نمى‌ساخت، اما در عین حال آن‌ها را دغدغهء اصلى و مشغولیت فکرى‌اش قرار نداد و از جمله درخواست‌هایش از خداوند این بود: «اللهم لا تجعل الدنيا أكبر همنا، ولا مبلغ علمنا» [۱۱].«پروردگارا، دنیا را بزرگترین دغدغه و نگرانى خاطر ما، و منت‌هاى آگاهى و اطلاع ما قرار مده».

آرى هم و غم ایشان دنیا نبود، بلکه هم حق دنیا را مى‌برداخت و هم حق آخرت را، آن هم با معیار و میزان دقیق، و از جملۀ دعاهایشان این بود:

«اللهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِي الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي، وَأَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي، وَأَصْلِحْ لِي آخِرَتِي الَّتِي فِيهَا مَعَادِي، وَاجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ، وَاجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍّ» [۱۲]. «پروردگارا! دینداریم که باعث کارها و سرنوشت من است برایم اصلاح فرما، و دنیایم که محل زندگى من است، برایم اصلاح فرما، و آخرت را که واپسین منزلگاه من است، برایم اصلاح گردان، زنده بودنم را فزونى بخش نیکی‌ها، و مرگم را عامل نجات از بدی‌ها و پلیدی‌ها، قرار بده».

این دعاى نبوى مأثور، موضع مسلمان را در بارۀ دین، و آخرت روشن مى‌سازد، وى خواستار همۀ اینهاست، و از خداوند میخواهد که همۀ اینها را برایش سروسامان بخشد و اصلاح نماید: چه دین و چه آخرت؛ چرا که از هیچکدامشان بی‌نیاز نیست: دین محافظ کارها و سرنوشت او و ستون فقرات زندگى اوست، دنیا مکان زندگى و سرمایه‌اش تا هنگام مرگ، و آخرت واپسین منزلگاه و مقصد حرکتش مى‌باشد. و موضع او مصداق همان دعاى قرآنى کوتاهى است که پیامبر ج بسیار با آن دعا مى‌کرد:

﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ[البقرة: ۲۰۱].

«پروردگارا! دردنیا به ما نیکى رسان و در آخرت نیز به ما نیکى فرما (وسراى آجل وعاجل ما راخوش وخرم گردان) و ما را از عذاب آتش محفوظ نگاهدار».

یکبار که اطلاع یافت: برخى یارانش با افراط در عبادت و روزه و شب زنده‌دارى، نسبت به حقوق بدن، خانواده و جامعه کوتاهی مى‌ورزند، چنین فرمود: «...إِنَّ لِنَفْسِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، ولِجَسَدِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، ولِزَوْجِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وإِنَّ لِزُوَّارِكَ عَلَيْكَ حَقًّا...» [۱۳]. «به یقین بدنت، همسرت، بازدیدکنندگان و مهمانت هر کدام بر تو حقى دارند، پس حق هر صاحب حقى را ادا کن».

و به گروهى‌که یکى از آنان به روزه‌دارى مداوم و پرهیز از افطار، دیگرى بر شب زنده نگه‌دارى و خود دارى از خواب، و سومى بر دورى از زنان و پرهیز از ازدواج تصمیم گرفته بودند، فرمود:

«...إِنِّي لَأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ وَأَتْقَاكُمْ لَهُ لَكِنِّي أَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأُصَلِّي وَأَرْقُدُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فليس مني» [۱۴]. «اما من قطعا خدا ترسترین و باتقوى ترین شما هستم، و در عین حال هم روزه مى‌گیرم و هم افطار مىکنم، هم شب زنده‌دارى مى‌کنم و هم مى‌خوابم و با زنان نیز ازدواج مى‌نمایم، و هرکس از سنت من روى بگرداند، از (پیروان) من نیست».

[۱۱] روایت ترمذی با سند حسن. [۱۲] روایت مسلم. (۴/۲۰۸۷). [۱۳] متفق علیه. [۱۴] متفق علیه.