ج: غلو و افراطگرایی از ديدگاه علماي سلف:
علمای سلف بشمول صحابه و تابعین و تبع تابعین و پیروان ایشان در مذمت و نکوهش غلو گفتههای دارند که چند نمونۀ آن را میتوان زیر عنوان غلو از دیدگاه علمای سلف ذکر کرد.
۱- در سنن ابو داود روایت شده است که روزی خلیفه دوم اسلام عمر بن الخطاب سدر ارتباط یکی از انواع غلو عملی و اجتماعی که همانا غلو و افراط در گرفتن مهر است صحبت نموده، فرمود: «أَلَا لَا تُغَالُوا بِصُدُقِ النِّسَاءِ، فَإِنَّهَا لَوْ كَانَتْ مَكْرُمَةً فِي الدُّنْيَا، أَوْ تَقْوَى عِنْدَ اللَّهِ لَكَانَ أَوْلَاكُمْ بِهَا النَّبِيُّ ج، مَا أَصْدَقَ رَسُولُ اللَّهِ ج امْرَأَةً مِنْ نِسَائِهِ، وَلَا أُصْدِقَتْ امْرَأَةٌ مِنْ بَنَاتِهِ أَكْثَرَ مِنْ ثِنْتَيْ عَشْرَةَ أُوقِيَّةً» [۲۳۸].
۲- و نیز علی بن أبی طالب ساز غلو در مورد خودش اخطار داده فرموده است: «يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يُقَرِّظُنِي بِمَا لَيْسَ فِيَّ، وَمُبْغِضٌ يَحْمِلُهُ شَنَآنِي عَلَى أَنْ يَبْهَتَنِي» [۲۳۹]. «در مورد من دو نفر هلاک میگردد. یکی مردیکه در محبت با من از افراط کار گیرد طوریکه صفاتی را به من نسبت کند که در من وجود ندارد. دوم: شخصیکه در بدبینی و عداوت با من افراط ورزد طوریکه بدبینیاش او را به افترا و بهتان وادار سازد».
۳- عبد الله بن عباس سدر مورد غلو و افراط بنی اسرائیل و موقف ایشان در ارتباط این خواست موسی ÷که گاوی را ذبح نمایند میگوید: «لو أخذوا أدنی بقرة لاکتفوا بها، ولکنهم شددوا فشُدّد عليهم» [۲۴۰]. «یعنی از اگر آنها پستترین و پائینترین گاو را ذبح میکردند کفایت میکرد اما زمانیکه آنها از تشدد کار گرفتند بر ایشان هم تشدد صورت گرفت».
۴- امام أبو جعفر طحاوی در عقیدة طحاویة خود میگوید: «وَدِينُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَالسَّمَاءِ وَاحِدٌ، وَهُوَ دِينُ الْإِسْلَامِ، وَهُوَ بَيْنَ الْغُلُوِّ وَالتَّقْصِيرِ، وَبَيْنَ التَّشْبِيهِ وَالتَّعْطِيلِ، وَبَيْنَ الْجَبْرِ وَالْقَدَرِ، وَبَيْنَ الْأَمْنِ وَالْإِيَاسِ» [۲۴۱]. یعنی: «دین خدا در آسمان و زمین یکی است که همانا دین اسلام است، و او در مابین غلو و تقصیر یعنی افراط و تفریط، و تشبیه و تعطیل، و جبر و قدر، و امن و یاس قرار دارد».
۵- عالم و دانشمند برجستۀ دیگری بنام ابن عقیل: میگوید: مردی از من سوال کرد و گفت: «أنغمس فی الـمـاء مرارا کثيرة وأشك. هل صح لی الغسل أم لا؟ فما تری في ذلك؟».
یعنی من در آب بار بار خودم را در آب فرو میبرم اما باز هم شک دارم که غسلم صحیح شد یا خیر؟ پس رای شما در مورد چیست؟. ابن عقیل میگوید: فقلت له: یا شیخ اذهب، فقد سقطت عنک الصلاة. یعنی من برایش گفتم برو نماز از تو ساقط شده است. او گفت: وکيف؟یعنی چگونه نماز از من ساقط شده است؟ من برایش گفتم: لأن النبی ج قال: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثٍ: عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ، وَعَنِ الصَّغِيرِ حَتَّى يَكْبُرَ، وَعَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يَعْقِلَ أَوْ يُفِيقَ». «یعنی پیامبر ج فرمودند: تکلیف و مسئولیت از سه شخص برداشته شده است یکی انسان دیوانه و فاقد هوش و عقل تا اینکه هوشیار گردد. و دوم: شخص بخواب رفته تا اینکه از خوابش بیدار شود و سوم طفل خورد سال تا اینکه به حد برسد. و شکی نیست کسیکه بار بار در آب خود را فرو میبرد و باز هم در ترشدنش شک داشته باشد واقعا دیوانه است» [۲۴۲].
۶- شیخ الاسلام ابن قیم میگوید: «من کيد الشيطان العجيب أنه يشامّ النفس، حتی يعلم أیّ القوتين تغلب عليها: قوة الإقدام والشجاعة، أم قوة الانکفاف والإحجام والـمهانة؟ وقد اقتطع أکثر الناس إلا أقل القليل فی هذين الواديين، وادی التقصير، ووادی المجاوزة والتعدی والقليل منهم جدا الثابت علی الصراط الذی کان عليه رسول الله ج وهو الوسط». «یکی از مکرهای عجیب و غریب شیطان این است که او در نفس هر انسان میول و رغبات او را مطالعه میکند تا ببیند که کدام یکی از این دو نیرو در نفس آن قویتر و بیشتر است و آن دو نیرو عبارتاند از نیرو و یا غریزۀ شجاعت و پیشرفت و دوم نیروی عقب نشینی و یک نوع هراس و ترس از پیشروی. و شیطان با استفاده از این مطالعه و بررسیاش اکثر مردم را وارد این دو میدان ساخته است یکی میدان تقصیر و کوتاهی، و دیگری میدان تجاوز و افراطگرایی. و افراد بسیار کمی وجود دارد که بر آن راه راست و مستقیمیکه پیامبر آن را برگزیده بود روان باشند».
***
[۲۳۸] سنن ابوداود ۲۱۰۶) با سند صحیح ارواء الغلیل(۱۹۲۷). [۲۳۹] مسند احمد ۲/۴۶۸) با سند حسن ظلال الجنة (۹۸۴). [۲۴۰] (تفسیر ابن کثیر۱/۱۱۰). [۲۴۱] شرح العقیدة الطحاویة ۲/۷۸۶). [۲۴۲] (إغاثة اللهفان ۱/۱۳۶).