(۳۴) حرمت غيبت و امر به حفظ و نگهداشت زبان
غیبت عبارت از گفتن چیزی در برابر برادر دینی که باعث آزردگی خاطر او گردیده،و بر اثر او آن شخص تحقیر و یا مجرم شناخته شود- اعم از اینکه با صراحت باشد یا بطریق رمز و کنایه و اعم از اینکه تنقیص او در ارتباط به امور دینی باشد یا دنیایی، مربوط به اخلاق باشد یا به قیافۀ شخص-.
اگر عیب کسی یا گروهی به منظور خیر خواهی، و یا دفع ضرر بندگان خدا بیان شود، و یا دفع فسادی، در حکم غیبت نمیباشد، و همچنان گواهی علیه ظالم به نزد حاکم، و یا شکایت از چال و فریب و حیلهبازی تاجران و یا صنعتگران فریبکار برای آگاهی مردم تا به دام او نیفتند، و جرح و تعدیل علمای حدیث از راویان نیز از همین قبیل بوده و در حکم غیبت داخل نیست.
پیامبر ج حقیقت غیبت را با کلمات مختصر و پر محتوا چنین بیان فرموده است:
«أَتَدْرُونَ مَا الْغِيبَةُ؟ قَالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ» قِيلَ أَفَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ فِي أَخِي مَا أَقُولُ؟ قَالَ: إِنْ كَانَ فِيهِ مَا تَقُولُ، فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ فَقَدْ بَهَتَّهُ» [۲۱۲]. «از ابو هریره سروایت است که: رسول الله ج فرمود: آیا میدانید که غیبت، چیست؟ گفتند: الله تعالی و رسولش داناتر است. فرمود: برادرت را به آنچه که از آن خوشش نمیآید، یادآور شوی. گفت: چطور است هرگاه در برادرم آنچه میگویم، باشد؟ فرمود: اگر آنچه میگوئی در وی باشد، غیبتش کردهای، و اگر نباشد، بوی بهتان بستهای».
از این حدیث فرق و تفاوت غیبت و تهمت به خوبی روشن میشود، و این هم واضح گردید که جرم تهمت از غیبت بیشتر است.
از اینکه غیبت باعث تحقیر و بیآبرویی شخص بوده، و از نظر روحی موجب اذیت میگردد، و در دلها تخم کینه و فساد را میکاشد که بسا اوقات نتایج خطرناکی را درپی دارد، لذا غیبت، سختترین گناه قرار داده شده است، و به منظور جایگزین ساختن زشتی آن، قرآنکریم غیبت را به خوردن گوشت برادر خود تشبیه داده، و در حدیثهای بیشماری زشتیهای غیبت به شیوههای مختلف بیان گردیده است:
﴿وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِيمٞ﴾[الحجرات: ۱۲].
«و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. [پس] از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است».
• «عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قُلْتُ لِلنَّبِيِّ ج: حَسْبُكَ مِنْ صَفِيَّةَ كَذَا وَكَذَا، قَالَ غَيْرُ مُسَدَّدٍ: تَعْنِي قَصِيرَةً، فَقَالَ: «لَقَدْ قُلْتِ كَلِمَةً لَوْ مُزِجَتْ بِمَاءِ الْبَحْرِ لَمَزَجَتْهُ» قَالَتْ: وَحَكَيْتُ لَهُ إِنْسَانًا، فَقَالَ: «مَا أُحِبُّ أَنِّي حَكَيْتُ إِنْسَانًا وَأَنَّ لِي كَذَا وَكَذَا» [۲۱۳]. «از عائشه لروایت است که گفت: برای پیامبر ج گفتم: که از صفیه اینقدر و اینقدر کافیست. بعضی از راویان گفته اند: یعنی کوتاه است. پیامبر ج فرمود: همانا کلمۀ گفتیکه اگر به آب دریا خلطش کنی با آن مخلوط شود! (یعنی آب دریا را از نفسش بدبوی و متعفن و بدمزه میسازد.
عائشه لگفت: و برای او از شخصی تمثیل نمودم. فرمود: «دوست ندارم که حرکت و فعل انسانی را تمثیل کنم و برایم اینقدر و اینقدر باشد».
• «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: "لَمَّا عُرِجَ بِي مَرَرْتُ بِقَوْمٍ لَهُمْ أَظْفَارٌ مِنْ نُحَاسٍ يَخْمُشُونَ وُجُوهَهُمْ وَصُدُورَهُمْ، فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جِبْرِيلُ، قَالَ: هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ لُحُومَ النَّاسِ، وَيَقَعُونَ فِي أَعْرَاضِهِمْ» [۲۱۴]. «از انس سروایت است که: رسول الله ج فرمود: چون به معراج برده شدم، از کنار گروهی گذشتم که ناخنهایی مسین داشتند و بدان رویها و سینههایشان را میخراشیدند.. گفتم: ای جبرئیل اینها کیانند؟ فرمود: اینان کسانیاند که گوشتهای مردم را میخورند و آبرویشان را میریزند».
معنای اصلی «نحاس» مس است، و آتش داغ را نیز نحاس میگویند. در این حدیث که ذکری از ناخنهای مسین شده است، منظور از آن اینست که: با ناخنهای مسین که با آتش جهنم داغ شده، و به آن چهرهها و سینههای خود را میخراشند.
عزت و ناموس یک شخص مسلمان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده، و دین اسلام نسبت بدان تأکید مینماید، و یکی از اصول پنجگانهایکه اسلام و سایر ادیان آسمانی بر آن تأکید دارد، و بدان هدف آمده است، حمایت از عزت، ناموس و آبروی شخص است، پس نباید یک مسلمان با غیبت و یا تهمت به آبروی برادر مسلمان خود بازی بکند، پیامبر ج اهمیت عزت و ناموس مسلمان را چنین بیان داشته است:
• «عنْ أبي بكْرةَ سأنَّ رسُول اللَّه ج قال في خُطْبتِهِ يوْم النَّحر بِمنىً في حجَّةِ الودَاع: إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ حَرَامٌ عَلَيْكُمْ، كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا، فِي بَلَدِكُمْ ، ألا هَلْ بلَّغْتُ؟» [۲۱۵]. «از ابو بکره سروایت است که: رسول الله ج در خطبۀ روز عید خویش در منی در حجة الوداع فرمود: همانا خونهای شما و مالهای شما و آبرویتان بر شما حرام است، مانند حرمت این روز شما در این ماه و در این شهر شما. آیا آنچه را که به تبلیغ آن مأمور شده بودم، رساندم؟».
• «عن أبي هُريْرة سأنَّ رسُول اللَّه ج قَال:...كُلُّ المُسلِمِ عَلى المُسْلِمِ حرَام: دَمُهُ وعِرْضُهُ وَمَالُهُ» [۲۱۶]. «از ابو هریرهسروایت است که: رسول الله ج فرمود: همۀ چیز مسلمان بر مسلمان حرام است، خونش، آبرویش و مالش».
پیامبر ج برای جلوگیری از غیبت و سخنهای باطل و بیهوده مسلمانان را به حفظ لسان ترغیب داده، و در برابر آن پاداش عظیمی را وعده داده، و بیاحتیاطی و بیاعتنایی را در گفتار باعث هلاکت قرار داده و از آن به شدت برحذر داشته میفرماید:
«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ وَقَاهُ اللَّهُ شَرَّ مَا بَيْنَ لَحْيَيْهِ، وَشَرَّ مَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ دَخَلَ الجَنَّةَ» [۲۱۷]. «از ابو هریره سروایت است که: رسول الله ج فرمود: آنکه را خداوند از شر میان ریش (زبان) و دو پایش (شرمگاه) حفظ نمود، به بهشت داخل میشود».
«عَنْ بِلاَلِ بْنِ الْحَارِثِ الْمُزَنِيِّ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ جقَالَ: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلْمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللهِ. مَا كَانَ يَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ. يَكْتُبُ اللهُ لَهُ بِهَا رِضْوَانَهُ إِلَى يَوْمِ يَلْقَاهُ.
وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللهِ. مَا كَانَ يَظُنُّ أَنْ يَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ. يَكْتُبُ اللهُ لَهُ بِهَا سَخَطَهُ إِلَى يَوْمِ يَلْقَاهُ» [۲۱۸]. «از ابو عبد الرحمن بلال بن حارث مزنی سروایت است که: رسول الله ج فرمود: همانا مرد کلمهای از رضای خداوند را بر زبان میآورد، در حالیکه گمان نمیکند که به آنچه رسیده، برسد، خداوند به سبب آن برایش رضای خود را تا روزیکه با وی روبرو شود، مینویسد. و همانا مرد کلمۀ از قهر خدا را بر زبان میراند، در حالیکه گمان نمیکند که بدانچه رسیده، برسد و به سبب آن خداوند بر وی قهر و غضبش را تا روزیکه وی را ملاقی شود، مینویسد».
• «عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ يَضْمَنْ لِي مَا بَيْنَ لَحْيَيْهِ وَمَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ أَضْمَنْ لَهُ الجَنَّةَ» [۲۱۹]. «از سهل بن سعد سروایت است که: رسول الله ج فرمود: آنکه میان ریش و میان دو پایش (فرج) را برایم ضمانت کند، من بهشت».
***[۲۱۲] روایت مسلم. [۲۱۳] روایت ابو داود، و ترمذى با سند صحیح. [۲۱۴] روایت ابو داود با سند صحیح. [۲۱۵] متفق علیه. [۲۱۶] روایت مسلم [۲۱۷] رَوَایت تِّرمِذی با سند حسن. (۴/۶۰۶). [۲۱۸] روایت مالک (۵/۱۴۳۴). و ترمذی، و امام ترمذى سند آن را حسن صحیح گفته است. [۲۱۹] متفق علیه.