انواع توسل:
توسل در قدم اول بر دو قسم است: مشروع و غیر مشروع.
۱- توسل مشروع، و آن انواع و صورتهای متعددی دارد:
أ- توسل به خداوند توسط اسما و صفاتش، طوریکه در هنگام خواستن دعا بگوید: «اللهم إنی أسألك بأنك أنت الله لا إله إلا أنت الأحد الصمد الحنان الـمنان، بدیع السماوات والأرض، یا ذالجلال والإکرام، یا حی یا قیوم».
و این همان توسلی است که خداوند متعال به آن دستور داده، فرموده است: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا﴾. «تنها برای خداوند اسماء و نامهای زیبایی هست پس با این اسماء او را بخوانید و کسانی را که در بارۀ اسمای او از حق دور میشوند به حال خود رها کنید، آنان بر آنچه انجام دادهاند جزا داده میشوند».
ب- توسلجستن به خداوند توسط ایمان و اعمال صالحیکه توسلجوینده انجام داده و میدهد، چنانچه خداوند متعال شیوۀ توسل جستن اهل ایمان را حکایت نموده، فرموده است: ﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرۡ عَنَّا سَئَِّاتِنَا و توفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ١٩٣﴾[آل عمران: ۱۹۳]. «پروردگارا! ما ندای ندادهندهای را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد (میگفت) به پروردگارتان ایمان بیاورید پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان مارا ببخش و کارهای بد ما را بپوشان، و مارا با نیکان بمیران».
دلیل دیگر بر مشروعیت این نوع توسل حدیث متعلق به سه نفر است که در غاری گیرمانده بودند، کوهی از بالا ریزش کرد و درب غار را بست، و توانایی خارجشدن از آن را نداشتند پس با اعمال صالح خود به خداوند متوسل شدند، و خداوند متعال سنگ افتاده را دور کرد تا اینکه هرسه از غار سالم بیرون آمدند.
ج- توسل به الله با اقرار نمودن به وحدانیت او، مانند توسل یونس÷که گفته بود: ﴿فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[الأنبیاء: ۸۷]. «یونس ÷در تاریکیهای فریاد برآورد که هیچ معبود بر حقی غیر از تو نیست و تو پاک و منزهی».
د- توسل به خدا با اظهار احتیاج، ضعف، نیاز و فقر. ما نند توسل موسی÷که گفته بود:
﴿َرَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ﴾[القصص: ۲۴]. «پروردگارا من به هر خیرىکه سویم بفرستى سخت نیازمندم».
و مانند توسل زکریا ÷که گفته بود: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا٤ وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا٥﴾[مریم: ۴-۵]. «گفت پروردگارا من استخوانم سست گردیده و [موى] سرم از پیرى سپید گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نا امید نبودهام. من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشینى] به من ببخش».
و مانند توسل ایوب ÷که گفته بود: ﴿وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ٨٣﴾[الأنبیاء: ۸۳].. «بیماری و ناراحتی به من روی آورده و تو مهربانترین مهربانانی».
و مانند توسل نوح ÷که گفته بود: ﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَغۡلُوبٞ فَٱنتَصِرۡ١٠﴾[القمر: ۱۰]. «تا پروردگارش را خواند که من مغلوب شدم به داد من برس».
هـ- توسل به خداوند با دعای صالحینیکه زندهاند، همانطور که اصحاب پیامبر ج وقتی دچار خشکسالی شدند از پیامبر ج خواستند که برای آنان دعا کند و پس از پیامبر ج از عموی او عباس^ خواستند که برایشان دعا کند [۱۳۷].
و یا مانند این دعای اولادهای یعقوب ÷که گفته بودند: ﴿ يَٰٓأَبَانَا ٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَٰطِِٔينَ﴾[یوسف: ۹۷]. «گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم».
و- توسل به خدا با اعتراف به گناهان، همان طوریکه موسی ÷گفته بود: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ١٦﴾[القصص: ۱۶]. «گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است».
۲- توسل غیر مشروع و یا ناجایز که در قرآن و سنت دلیلی بر مشروعیت آن وجود نداشته باشد، و این هم مانند توسل مشروع انواع متعددی دارد که طی نکات ذیل بیان میگردد:
الف- طلب دعا و شفاعت از مردگان:
طلب دعا و حاجت از مردگان حرام و ناجایز است، زیرا مردگان بر خلاف زمانیکه زنده بودند توانایی دعا کردن را ندارند.
و همچنان طلب شفاعت از مردگان نیز ناجایز است، زیرا عمر بن خطابسو سایر اصحاب برجستۀ پیامبر ج وقتی دچار خشکسالی میشدند از کسی برای باران طالب دعا میشدند که زنده میبود، مانند عباس بن عبد المطلب و یزید بن اسودك. و این در حالی است که پیامبر ج نزد ایشان در حجرۀ عائشهكمدفون بود، ولی بازهم آنها از او درخواست دعا برای باران را نکردند، و سر قبر او و یا قبر کسی دیگری نمیرفتند، بلکه بجای او از کاکای ایشان عباس بن عبد المطلب طلب دعا میکردند.
چنانچه توسل عمر بن خطاب سدر این مورد مشهور است که گفته بود: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا». صحیح البخاری. (ص: ۲۷)، (ح: ۱۰۱۰). «خدایا! تا پیامبرت زنده بود به او متوسل میشدیم تو بر ما باران میفرستادی، الآن به عموی پیامبرمان توسل میجوئیم پس برای ما باران بفرست».
ب- توسل به جاه و مقام پیامبر یا دیگران نیز ناجایز است، زیرا توسلجستن بخشی از دعا به حساب میرود، و دعا مانند سایر عبادات به دلیل صریح و صحیح نیاز دارد.
و در مورد مشروعیت توسل به جاه و یا مقام پیامبر و دیگران دلیل صحیح و صریحی وجود ندارد، و حدیثیکه در این مورد آمده «إِذَا سَأَلْتُمُ اللهَ فَاسْأَلُوهُ بِجَاهِي، فَإِنَّ جَاهِي عِنْدَ اللهِ عَظِيْمٌ». «هرگاه از خدا کمکی خواستید به جاه من توسل جویید، چون جاه و مقام من نزد خدا بزرگ است».
موضوع و ساختگی است، چون این حدیث در هیچ کتابی از کتابهای معتبر و مورد اعتماد اهل سنت وجود ندارد، و هیچکدام از علمای معتبر حدیث، آن را ذکر نکردهاند.
ج– توسل به حق مخلوق:
یکی از انواع توسل غیر مشروع، توسل به حق مخلوق است، زیرا هیچ کس بر خداوند حقی را واجب و لازم قرار داده نمیتواند. فقط خداوند است که از فضل خود به بندگان مطیع و فرمانبردارش اجر و پاداش عنایت میکند.
و بر همین اساس علمای احناف توسل جستن به حق دیگران را در هنگام دعا از مکروهات دعا قرار دادند، چنانچه ابن ابی العز الحنفی در شرح عقیده طحاویه ص: ۲۱۱ مینویسد:... «ولهذا قال أبو حنيفة وصاحباه ش: يكره أن يقول الداعي: أسألك بحق فلان، أو بحق أنبيائك ورسلك، وبحق البيت الحرام، والمشعر الحرام ونحو ذلك».
و نیز از امام ابو حنیفه: این عبارت نقل شده که فرموده است: «لاينبغي لأحد أن يدعو الله إلا به».
ابن عابدین شامی در شرح سخنان امام صاحب میگوید: «إلا به أی بذاته، وصفاته، وأسمائه» [۱۳۸].
و روایت «أسألك بحق السائلين».«به حق نیازمندان از تو میخواهم».
ثابت و صحیح نیست، چون اولا در سند آن عطیۀ عوفی است، و علمای حدیث بر ضعف او اجماع کردهاند.
دوم اینکه در این حدیث توسل به شخص معینی نشده و بطور عام توسل به حق سائلین است، و حق سائلین اجابت دعای آنان است همانطور که خداوند وعده داده، حقی است که خود خداوند برای آنان منظور کرده است، و کسی آن را بر خداوند واجب نکرده، پس این توسل، توسل به وعدۀ خداوند است، نه توسل به حق مخلوقات. و توسل به وعدۀ خداوند از جملۀ توسلهای مشروع به حساب میرود، چنانچه در دعای قرآنی آمده است: ﴿رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخۡزِنَا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ إِنَّكَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ١٩٤﴾[آل عمران: ۱۹۴]. «این است حقیقت توسل با برخی انواع و احکام آن».
***[۱۳۷] صحیح البخاری. [۱۳۸] (رد المحتار۵/۲۵۴).