نمونههای از غلو جزئی و یا عملی:
با توجه به اینکه دین مبین اسلام دین رحمت و شفقت، و پیامبر آن هم پیکر مجسم رحمت بوده است، لذا در زندگی خود همیشه تلاش ورزیده تا از هرگونه عقیده و عمل مبنی بر غلو و یا افراطگرایی جلوگیری نموده، سیمای تابناک و درخشان آن را که همانا اعتدال و میانهروی است حفظ کند.
چنانچه انس بن مالک سروایت میکند که روزی سه نفر به خانه ازواج مطهرات آمده از اعمال پیامبر ج در داخل خانه استفسار نمودند ایشان بعد از اخذ برخی معلومات ابتدائی اعمال خویش را نسبتا کم و بیارزش دانسته، گفتند: ما هیچ وقت به پیامبر ج رسیده نمیتوانیم، زیرا تمام گناهان سابقه و لاحقه پیامبر ج بخشیده شده است. چنانچه در نتیجه این تصور یکی از ایشان تعهد کرد که شب تا روز در نماز و عبادت مصروف باشد، و دومی گفت که همیشه روزه میگیرد و سومی تعهد کرد که از زنان فاصله گرفته ازدواج نمیکند. زمانیکه پیامبر جبخانه تشریف آورد و از موضوع آگاه شد، بلا فاصله خطابهای را ایراد نموده فرمود: من نسبت به شما متقی و پرهیزگارتر و از خداوند ترس بیشتر دارم اما با وصف آن گاهی روزه میگیرم و گاهی افطار میکنم، شب نماز میخوانم و خواب هم میشوم، و در پهلوی همه با زنان ازدواج هم میکنم، پس کسیکه از سنت و روش من روی گرداند از اتباع و پیروان من به شمار نمیرود [۲۵۶].
پس طوریکه ملاحظه میگردد پیامبر ج در حدیث فوق این عمل برخی از اصحاب و یارانش را غلو و افراط تلقی نموده، و آن را خلاف سنت و روش دائمی خود قرار دادند.
و در یک حدیث دیگر آمده است که روزی پیامبر ج به خانه تشریف آوردند و در مورد زنیکه نزد عائشه لنشسته بود سوال کردند. عائشة در پاسخ سوال آن جناب گفت: «فُلاَنَةُ، تَذْكُرُ مِنْ صَلاَتِهَا». یعنی این زنی هست که در کثرت صلاة و نماز شهرت خاصی دارد. پیامبر ج فرمودند: «مَهْ، عَلَيْكُمْ بِمَا تُطِيقُونَ، فَوَاللَّهِ لاَ يَمَلُّ اللَّهُ حَتَّى تَمَلُّوا» [۲۵۷]. «یعنی متوجه باشید و بسیار احتیاط کنید. همان اعمالی را انجام دهید که قدرت و تواناییاش را دارید! قسم به خدا که خداوند هرگز مانده نمیشود یعنی اعطای اجر و پاداشت را قطع نمیکند تا اینکه شما در اثر ماندگی آن عمل را ترک و قطع نکنید». سپس عائشه لدر ادامۀ حدیث قبلی فرمود: «كَانَ أَحَبَّ الدِّينِ إِلَيْهِ مَادَامَ عَلَيْهِ صَاحِبُهُ». «یعنی از اعمال نیک محبوبترین آن نزد پیامبرج،همان عملی بود که صاحبش بر آن مواظب بوده و بطور همیشه و دائم آن را انجام دهد».
حافظ ابن حجر عسقلانی میگوید: منطوق و مدلول حدیث مقتضی این است که انسان باید همان طاعات و عبادتی را انجام دهد که تواناییاش را داشته باشد و مفهوم آن تقاضای این امر را میکند که انجامدادن عملیکه از طاقت و توانایی انسان خارج باشد، ممنوع و ناجایز است.
و مانند دو حدیث قبلی یک حدیث دیگر از عبد الله بن عباس روایت شده است که روزی پیامبر ج خطبه ایراد میفرمودند که مرد ایستادۀ را دیدند و از علت ایستاد ماندنش جویا شدند، در جواب گفته شد که او ابو اسرائیل نام دارد و بر خود نذر گردانیده است تا در آفتاب گرم و سوزان همیشه ایستاده شده و از سایه استفاده نکند، و همچنان سکوت و روزۀ دائمی را بر خود نذر گردانیده است. پیامبر ج فرمودند: «مُرْهُ فَلْيَتَكَلَّمْ وَلْيَسْتَظِلَّ وَلْيَقْعُدْ، وَلْيُتِمَّ صَوْمَهُ». یعنی: «او را امر کنید تا با مردم سخن بگوید و در زمین بنشیند و از سایه هم استفاده نماید، و در پهلوی اینها روزهاش را نیز تمام کند» [۲۵۸].
حافظ ابن حجر در اینجا هم میگوید: از این حدیث برداشت میشود هر عملیکه موجب اذیت و تکلیف انسان -ولو در آینده- گردد، و مشروعیت آن عمل از قرآن و سنت ثابت نشده باشد، مانند: راه رفتن با پای برهنه و بدون کفش، نشستن در آفتاب گرم و سوزان و امثال آن پس آن عمل طاعت شمار نگردیده و چنین نذر هم کدام اعتبار شرعی ندارد، یعنی منعقد نمیگردد [۲۵۹].
و یکی از موارد غلو جزئی و عملی غلو در دعا است. چنانچه در سنن ابو داود و سنن ابن ماجه باسند صحیح روایت شده است که روزی عبدالله بن مغفل پسرش را شنید که در هنگام دعا میگفت: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْقَصْرَ الْأَبْيَضَ عَنْ يَمِينِ الْجَنَّةِ، إِذَا دَخَلْتُهَا». «خدایا! من از تو قصر سفیدی را که در طرف راست جنت باشد سوال میکنم».
پدرش با شنیدن این دعای پسرش گفت: «أَيْ بُنَيَّ، سَلِ اللَّهَ الْجَنَّةَ، وَتَعَوَّذْ بِهِ مِنَ النَّارِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ: إِنَّهُ سَيَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ قَوْمٌ يَعْتَدُونَ فِي الطَّهُورِ وَالدُّعَاءِ» [۲۶۰]. «یعنی ای پسرم! تو از خداوند بهشت را سوال کن و از دوزخ پناه بجوی، زیرا من از پیامبر جشنیدم که فرمودند: در امت من کسانی پیدا میشوند که در وضوء و دعا افراط میکنند».
دیگر از موارد غلو جزئی و عملی غلو و افراط در اعطای القاب و یا نامها است. چنانچه در صحیح مسلم آمده است که شخصی پیامبر ج را به لقب و یا نام: (خیر البریة) یعنی بهترین انسانها صدا کرد. پیامبر ج برایش گفت: «ذلك إبراهيم u» [۲۶۱]، «یعنی بهترین انسانها ابراهیم ÷است». و در ادامه روایت در شعب الإیمان بیهقی آمده است که میگوید: «وَكَانَ لَا يُحِبُّ الْمُبَالَغَةَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ فِي وَجْهِهِ تَوَاضُعًا لِرَبِّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَكَانَ يَقُولُ: لَا تُطْرُونِي كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَقُولُوا: عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ» [۲۶۲]. «پیامبر ج بر اساس تواضع و فروتنی افراط و مبالغه در تعریف را خوش نداشته هموار میفرمود: شما در مورد من طوری افراط ننمائید که نصارا در مورد عیسی پسر مریم افراط نموده بودند، زیرا من بندۀ بیش نیستم، پس به لقب بندۀ الله و رسول وی صدا کنید».
اما با تاسف اینگونه غلو یعنی غلو در القاب و نامها مخصوصا در متأخرین بسیار به کثرت رواج یافته است. چنانچه در مورد یکی از علماء گفتهاند: «بحر البحور، عديم النظير بقية السلف، حجة الخلف، أمة وحده، جمع ميزات الذهبی وابن حجر وابن دقيق العيد والبحتری...».
[۲۵۶] صحیح البخاری ( ص: ۱۱۰۰ ، شمارۀ حدیث: ۵۰۶۳). [۲۵۷] (صحیح البخاری ، ص: ۱۷ ، شمارۀ حدیث: ۴۳). [۲۵۸] صحیح البخاری، ص: ۱۴۳، شمارۀ حدیث: ۶۷۰۴. [۲۵۹] (فتح الباری ۱۱/۵۹۰). [۲۶۰] (سنن ابو داود، ص: ۲۴ شمارۀ حدیث: ۹۶ ، وصححه الألبانی. [۲۶۱. ] صحیح مسلم ، ص: ۹۶۳ ، شمارۀ حدیث: ۲۳۶۹. [۲۶۲] شعب الإیمان (۳/۷۷).