خطبه های جمعه

فهرست کتاب

مراتب توبه:

مراتب توبه:

توبه مراتب مختلفی دارد که ذیلا بیان می‌گردد:

۱- توبه و بازگشت‌ نمودن از کفر بطرف ایمان که بزرگترین و مؤکد‌ترین انواع توبه به شمار می‌رود، طوری‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ[الأنفال: ۳۸].

«به کسانى‌که کفر ورزیده‏اند بگو اگر بازایستند آنچه گذشته است برایشان آمرزیده مى‏شود».

۲ توبه و بازگشت از کبائر.

۳ توبه و بازگشت از گناهان صغائر.

شرایط توبه:

توبه طوری‌که مراتب دارد شرایط نیز دارد که تحقق یافتن آن‌ها در مؤثریت و قبولیت توبه مهم و ضروری می‌باشد، و آن شرایط عبارت‌اند از:

۱- اخلاص و کسب رضای الله متعال. یعنی منظور و هدف توبه‌کننده از توبه‌اش تنها کسب رضامندی الله متعال، نایل‌شدن به عفو و گذشت او باشد، نه کدام هدف دیگر، مانند: ترس وب یم از حاکم و یا مردم، ریا و خود‌نمایی وغیره.

۲- ندامت و پشیمانی از گناه، زیرا تنها احساس ندامت است که انسان را به توبه وادار ساخته و او را در توبه‌اش صادق نشان می‌دهد.

۳- خود داری نمودن و یا باز ایستاد شدن از گناه، طوری‌که فعل و یا عمل گناه اگر عبارت از ترک فرض و یا واجبی از واجبات دینی باشد پس مفهوم خود داری نمودن از آن گناه این است که به فعل آن فرض و یا واجب فورا اقدام نماید.

بطور مثال شخصی‌که در گذشته با وصف معتقد بودن به فرضیت زکات و صاحب نصاب بودن، زکات مالش را نمیداد، پس شرط بالا ایجاب می‌نماید تا زکات مالش را تادیه نماید.

و یا اگر انسان در نیکی و احسان به پدر و مادرش در گذشته خود را مقصر می‌دانست پس باید تقصیر را ترک نموده به خدمت و احسان ایشان بشتابد.

و یا اگر انسان در صله رحمی با اقارب و خویشاوندانش خود را مقصر می‌دانست پس شرط سوم توبه ایجاب می‌نماید تا با ایشان صله رحمی نماید.

و اگر معصیت و یا عمل گناه عبارت از فعل حرام باشد پس شرط فوق ایجاب می‌نماید تا توبه‌کننده فورا از آن عمل خود داری نماید.

بطور مثال شخصی‌که در گذشته سود می‌خورد و یا شراب می‌نوشید و یا یک عمل نا شایستۀ اخلاقی را انجام می‌داد پس شرط فوق ایجاب می‌نماید تا توبه‌کننده آن عمل را ترک نماید.

و یا شخصی‌که در گذشته دروغ می‌گفت و در مال مردم و یا بیت المال خیانت میکرد پس شرط فوق ایجاب می‌نماید تا هرچه زود از دروغ و خیانت پرهیز نماید، و اگر توسط دروغ و یا فریب و تزویر مال و ثروتی را بدست آورده باشد پس باید آن اموال را به صاحبانش مسترد نماید.

اما بر خلاف شرط فوق شخصی‌که ادعای توبه را نماید ولی از فعل حرام اجتناب ننماید و یا به انجام‌دادن عمل فرض و یا واجب اقدام ننماید پس توبۀ آن مدار اعتبار نمی‌باشد.

۴- عزم قاطع در آینده بر عدم عودت بطرف گناه.

۵- توبه باید در زمان معین آن باشد، و زمان مشخص توبه دو زمان است:

الف- زمان خاص برای هر انسان که عبارت از فرا رسیدن اجل انسان است، یعنی توبه باید قبل از فرا رسیدن مرگ باشد، طوری‌که خداوند متعال فرموده است:

﴿وَلَيۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّي تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ[النساء: ۱۸]. «توبه کسانى‌که گناه مى‏کنند تا وقتىکه مرگ یکى از ایشان در رسد مى‏گوید اکنون توبه کردم پذیرفته نیست».

و نیز فرموده است: ﴿فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥ وَكَفَرۡنَا بِمَا كُنَّا بِهِۦ مُشۡرِكِينَ٨٤ فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِۦۖ وَخَسِرَ هُنَالِكَ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨٥[غافر: ۸۴-۸۵]. «پس چون عذاب ما را دیدند گفتند: تنها به الله ایمان آوردیم، و به معبودهایی که شریک او قرار داده بودیم، کافر شدیم. پس هنگامی‌که عذاب ما را دیدند، ایمان‌شان برای آن‌ها سودی نبخشید، (چنین) است سنت الله که در میان بندگانش گذشته است، و آنجا کافران زیان‌کار شدند».

۲ – زمان عام برای تمام انسان‌ها که همانا طلوع آفتاب از طرف مغرب است، چنانچه پیامبر ج فرمودند: «لَا تَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ حَتَّى تَنْقَطِعَ التَّوْبَةُ، وَلَا تَنْقَطِعُ التَّوْبَةُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا» [۲۷۹]. «هجرت به پایان نمی‌رسد تا اینکه توبه به پایان رسد، و توبه به پایان نمی‌رسد تا اینکه آفتاب از طرف مغرب براید».

زمانی‌که آفتاب از طرف غروب طلوع نماید، پس دروازۀ توبه مسدود می‌گردد چنانچه خداوند متعال فرموده است: ﴿يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗا[الأنعام: ۱۵۸]. «روزى‌که پاره‏اى از نشانه‏هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان‌آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى‏بخشد».

***

[۲۷۹] (صحیح) سنن ابو داود ، ص: ۳ برقم: ۲۴۷۹.