(۵) اهمیت ثبات و استقامت بر دین حق
الله متعال میفرماید: ﴿فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ١١٢﴾[هود: ۱۱۲].
﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ١١٣ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ١١٤ وَٱصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١١٥﴾[هود: ۱۱۳-۱۱۵].
«پس همان گونه که دستور یافتهاى ایستادگى کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان نکنید که او به آنچه انجام مىدهید بیناست، به کسانى که ستم کردهاند متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما مىرسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام یارى نخواهید شد. و در دو طرف روز [اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را بر پا دار زیرا خوبیها بدیها را از میان مىبرد این براى پندگیرندگان پندى است. شکیبا باش که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمىگرداند».
وقال تعالی: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠﴾[فصلت: ۳۰].
«در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مىآیند [و مىگویند] هان بیم مدارید و غمگین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید».
آیات کریمۀ فوق متضمن و در برگیرندۀ مجموعۀ از بزرگترین ارشادات و با ارزشترین مواعظ و نصایح ذات پروردگار است که پیروان دین اسلام در هر عصر و زمان، مخصوصا در عصر امروز که بازار فتنه و فساد در هرجا گرم میباشد به آن سخت نیاز و ضرورت بسیار مبرم دارند، زیرا در اثر آن فتنههای گیچ و گمراه کننده یکتعداد مردم ضعیف الایمان و کوتاه اندیش از دین حق و راه راست فاصله گرفته در گودال انواعی از بدبختی و گمراهی سقوط نمودهاند، اما الله متعال که کلید بازشدن دلهای مردم نزد او است، بفضل و مرحمت بی پایان خود قلبهای مؤمنین را که همه وقت به مواعظ و ارشادات الهی گوش فرا مینهند، ثابت و استوار نگه میدارد.
در راس ارشادات بسیار بزرگ و نصایح ارزشمندی که الله متعال پیامبر و مؤمنین را در آیات مبارکۀ فوق به آن امر و توصیه نموده است، ثبات و استقامت قرار دارد، طوریکه پیامبرش را مخاطب قرار داده، فرموده است: ﴿فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ﴾. «پس همانگونه که دستور یافتهاى ایستادگى کن».
اما در مورد اینکه معیار و میزان درست و صحیح استقامت چیست؟ از علمای سلف اعم از صحابه، تابعین و سایر امامان و پیشوایان دین اقوال مختلفی پیرامون تفسیر و توضیح مفهوم و معیارهای آن روایت شده است که همۀ آنها حق و درست میباشند. اما عمده و اساسیترین تفسیر و یا بزرگترین معیار استقامت که پیامبر ج و سایر مؤمنین بر آن مامور شدهاند همانا استقامت بر توحید و ایمان میباشد، طوریکه انسان بعد از اینکه (ربی الله) گفت، و به وحدانیت وی ایمان آورد دو باره بطرف کفر و شرک که مناقض ایمان و توحید است، بر نگردد.
پس اصل و اساس استقامت و معیار صحیح آن همانا استقامت بر توحید و ایمان، و دوری گزیدن از هر نوع شرک و طغیان میباشد.
و به عبارت دیگر میتوان گفت که: هستۀ اصلی استقامت و میزان صحیح و درست آن همانا استقامت قلب میباشد که مقر اصلی ایمان و توحید است؛ زیرا زمانیکه ایمان مبنی بر محبت، خوف، امید، توکل، انابت، شوق و رغبت در قلب انسان استقرار یابد، در نتیجۀ آن شوق و رغبت انسان به دنیا و متاع ناچیز و زودگذر آن روز بروز ضعیف گردیده و به آنچه نزد پروردگارش است رغبت و شوق بیشتر پیدا میکند، و در نتیجۀ آن انسان مؤمن در برابر نعمات و احسانات الهی شاکر، و بر مصایب و بلایا صابر، و به قضا و قدر الهی، اظهار رضایت مینماید.
پس با توجه به اهمیت قلب و نقش بارز آن در تحقق ثبات و استقامت هر انسان باید قلبش را همه وقت مورد ارزیابی و بررسی دقیق قرار داده، در مورد تمام خواطر و ارادههای که در قلبش پیدا میشود باید دقت نماید که از کجا نشأت نموده است؟ آیا آن خواطر و ارادهها از جملۀ مامورات و توصیههای الهی به شمار میرود که پیدا شدن آن در قلب انسان مؤمن واقعا از فضل و مرحمت خداوند به شمار میرود، و یا آن خواطر و ارادهها از جملۀ وساوس شیطانی به شمار میرود که شیطان به هدف هلاکت و گمراه نمودن انسان آن خواطر را در قلب وی وسوسه مینماید، مانند ارادۀ برتری جستن و چیرهشدن بر مردم توسط بدست آوردن منصب و ریاست، و یا ارادۀ نایلشدن به تقاضاهای غریزۀ شهوانی از هر راه و به هر وسیلۀ که ممکن باشد، طوریکه الله متعال انجام وخیم همچو افراد را که خواطر و ارادههای فاسد را در اذهان خویش میپرورانند، فرموده است:
﴿تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗاۚ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ٨٣﴾[القصص: ۸۳].
«آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است».
از آیۀ مبارکۀ فوق معلوم میگردد که برخی مردم علو و برتری را، و برخی دیگر فساد را و برخی دیگر علو و فساد هردو را میجویند، و کسانیکه با کسب قدرت و منصب در تلاش بدستآوردن علو و برتری باشند، گر چند به فساد دست نزنند، اما باز هم از اهل صلاح و اهل آخرت به شمار نمیروند.
همچنان کسانیکه ارادۀ علو و برتری را نداشته باشند اما ارادۀ فساد و پیروی از شهوات و خواهشات را داشته باشند از اهل صلاح و اهل آخرت نیز به شمار نمیروند.
زمانیکه معیار صحیح و درست استقامت بر دین خدا، استقامت قلب بوده است پس هر انسان را میباید که در مورد قلبش دقت کند که آیا واقعا پروردگارش را دوست دارد و یا خیر؟ آیا تنها از او، نه از کسی دیگر توقع و امید را دارد و یا خیر؟ آیا واقعا از او نه از کسی دیگر ترس و بیم دارد و یا خیر؟ آیا هرنوع طاعت و عبادت را طبق فرمودهء او:
﴿فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾[غافر: ۶۵] تنها برای او خالص میگرداند یا خیر؟.
همچنان در مورد عکس و یا نقیض مشخصات قبلی دقت نماید که آیا ریا و خودنمایی در قلبش وجود دارد و یا خیر؟.
آیا برخی صفات مذموم و ناشایسته، مانند: حقد، حسد، بدبینی، بغض و عداوت، بخل وغیره که از موانع استقامت به شمار میرود در قلبش جای گرفته است و یا خیر؟
همچنان باید دقت نماید که آیا به دنیا رغبت بیشتر داشته، و در نتیجۀ آن نایل گردیدن به متاع، جاه و منصب دنیوی را از اهداف عمده اش قرار داده است و یا خیر؟
ناگفته نماند زمانیکه قلب انسان از نعمت بزرگ استقامت بر خوردار گردد پس سایر اعضاء و جوارح وی مانند زبان، گوش، چشم، دست و پای همه به سمت درست و راه راست حرکت میکنند. و از همینجا است که در یک حدیث صحیح آمده است که پیامبر ج فرمودند:
«لَا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ، وَلَا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ» [۱۵]. «ایمان هیچ بندۀ درست شده نمیتواند تا اینکه قلبش درست نگردد، و قلب وی وقتی درست میگردد که زبانش درست باشد».
و همچنان فرمودند: «...أَلاَ وَإِنَّ فِي الجَسَدِ مُضْغَةً: إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الجَسَدُ كُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الجَسَدُ كُلُّهُ، أَلاَ وَهِيَ القَلْبُ» [۱۶]. «آگاه باشید که در جسم انسان پارۀ از گوشت است که اگر درست شد تمام بدن انسان درست میگردد، و اگر فاسد شد پس تمام بدن نیز فاسد میگردد».
[۱۵] مسند احمد (۲۰/۳۴۳) با سند صحیح سلسله صحیحه شماره(۲۸۴۱). [۱۶] صحیح البخاری. (۱/۲۰).