گفتگوهای عقلانی با شیعیان اثنی عشری منابع شیعه در میزان نقد علمی

فهرست کتاب

‏رکن پنجم: حج

‏رکن پنجم: حج

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ٩٧ [آل عمران: ٩٧].

«حجّ این خانه واجب الهی است بر کسانی که توانائی (مالی و بدنی) برای رفتن بدانجا را دارند . و هرکس (حجّ خانه خدا را به جای نیاورد، یا اصلاً حجّ را نپذیرد، و بدین وسیله) کفر ورزد (به خود زیان رسانده نه به خدا) چه خداوند از همه جهانیان بی‌نیاز است».

نیز می‌فرماید: ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ [البقرة: ١٩٦].

«حجّ و عمره را به تمام و کمال خالصانه برای خدا انجام دهید».

چنان که ملاحظه شد همه این ارکان با ادله قاطع قرآنی ثابت شده‌‌اند و علمای امت بر آن‌ها اجماع و اتفاق نظر دارند، اما چیزهای دیگر غیر از این موارد، اصول به حساب نمی‌آیند تا بر سر آن‌ها موالات و دشمنی شود.

تفصیل این ارکان در سنت نبوی آمده است. البته گاهی در قرآن تفصیل برخی از جزئیات آن‌ها وارد شده است، لکن علما آن‌ها را اصول و ارکان دین قرار نداده‌‌اند. اما همه علمای امت اسلام در مورد این ارکان اتفاق نظر دارند. اگر کسی ادعای این را داشته باشد که غیر از این اصول مذکور، اصل دیگر وجود دارد، نمی‌تواند دلیلی صریح از قرآن بیاورد که بر ادعای وی دلالت داشته باشد.

برخی از ادله قرآن دلالت مستقیم و بنفسه دارند. این نوع از ادله را محکم می‌نامند. چنان که ذکر شد همه ارکان مذکور با ادله محکم ذکر شده‌‌اند.

و برخی دیگر از ادله قرآن متشابه می‌باشند. منظور از متشابه آن دسته از ادله است که احتمال بیشتر از یک معنا را دارند و سپس دلیلی دیگر از قرآن یا سنت می‌آید و یکی از آن معانی را ترجیح می‌دهد.

چیزی از ارکان و اصول دین با ادله متشابه وارد نشده‌‌اند. در سنت دلیلی وارد نشده که چیزی از امور دینی را به عنوان یکی از ارکان دین قرار داده باشد، بلکه در سنت به واجب بودن یا حرام بودن برخی از افعال اشاره شده است. هرچه را که سنت واجب کرده باشد، واجب است و اگر کسی انجام آن را ترک نماید گناهکار است، اما اگر به واجب بودن آن علم داشته و منکر وجوب آن نشود، از دایره دین خارج نمی‌شود. هر چه که در سنت از آن نهی شده باشد، حرام است و اگر کسی مرتکب انجام آن شود گناهکار است، اما اگر به حرام بودن آن علم داشته و منکر حرام بودن آن نشود، از دین خارج نمی‌شود.

بنابراین، اگر شخصی مدعی شد که این مساله یکی از ارکان دین است و از او درخواست دلیل شد و او دلیلی را از قرآن ذکر کرد که معنای روشنی نداشت و خواست معنای آن را با سنت یا با ذکر سبب نزول آیه یا چیز دیگری بیان نماید، در جواب به وی گفته می‌شود: این دلیل به تنهائی بر رکن بودن آن دلالت ندارد و مادام که دلیلی از قرآن نباشد که به صورت مستقل و قطعی مبین آن باشد، آن چیز نمی‌تواند یکی از ارکان دین باشد که کفر و ایمان مبتنی بر قبول و ردّ آن باشد و خداوند متعال أ قرآن را هدایت‌گر قرار داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا٩ [الإسراء:٩].

«‏این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود می‌کند که مستقیم‌ترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است و به مؤمنانی که (برابر دستورات آن) کارهای شایسته و پسندیده می‌کنند، مژده می‌دهد که برای آنان (در سرای دیگر) پاداش بزرگی (به نام بهشت) است».

تنها راه حل برای این امت با همه طوایف و فرقه‌هایش این است که به کتاب خدا رجوع نمایند و قرآن را داور روایات نقل شده به دست خود قرار دهند و هرچه را موافق آن بود قبول نمایند و آنچه را مخالف بود نپذیرند. سپس به سراغ سنت بروند و آن را مورد بررسی قرار دهند و با قواعد روایت، آن را مورد داوری قرار بدهند و آنچه را که بر اساس این قواعد صحیح بود بپذیرند و آنچه را مخالف بود ردّ نمایند. بدین طریق، می‌توانیم به حقیقت دست یابیم و در نتیجه آراء و دیدگاه‎ها به هم نزدیک شده و مفاهیم تصحیح می‏شوند، زیرا امت مبتلا به حیله و نیرنگ دشمنانی شده که خواهان تباه ساختن عقیده آن و متفرق ساختن آن- با جعل روایات کذب در کتاب‎ها و روایت‌های آن طوایف- هستند و بسیاری از پاکان و عاشقان دین از روی جهل و غفلت قربانی این دسیسه شده‌‌اند و این امید وجود دارد که چون بیدارشان کرد بیدار شوند.

شواهد این امر در کتب طوایف مخالف حق بسیار فراوان است. یکی از مهمترین این طوایف، طایفه شیعه دوازده امامی است. این حقیقت برای بسیاری از افراد این طایفه روشن شده و خود در مورد آن سخن گفته‎اند. برخی از این افراد که بیدار شده‎اند عقیده خود را تصحیح کرده‎اند و این امر را اعلان داشته‎اند- مثال‏هایی در این باره ذکر خواهد شد-، برخی دیگر این امر را مخفی داشته‌‌اند و این امر را برای علاقه‌مندان خود بیان کرده‌‌اند. برخی دیگر همچنان منتظر فرصت مناسب برای اعلان آن می‌باشند. برخی دیگر به عمد یا از روی خطا در تلاش برای تأویل حقایق هستند و هدف خود را بحث از حقیقت قرار نداده‎اند، بلکه هدفشان را این قرار داده‎اند که هر نقدی را که متوجه طایفه آنان می‌شود ردّ کنند و به همین دلیل از رؤیت حقیقت محروم شده‌‌اند.

به همین دلیل لازم است که آن شواهد جمع آوری شود و مورد بررسی قرار بگیرد تا دیگر افراد آن طایفه بیدار شوند و تا که شاید خداوند أ حقیقت را برایشان آشکار سازد و به راه مستقیم برگردند و امت متحد شود.

اما چون جمع آوری همه آن شواهد- از کتاب‌های این طایفه- نیاز به تلاش زیادی دارد، زیرا نمی‌توان همه را در یک کتاب گردآورد و به کتاب‏های زیادی نیاز دارد که خواندن و مطالعه آن‌ها به دلیل حجم زیاد حتی برای تمام شیعیان دوازده امامی مشکل است، به همین دلیل من همه این شواهد را در این بحث به صورت مختصر جمع‏آوری کرده‎ام تا که شاید در بیان حقیقت کافی باشد.

من در این کتاب به بررسی شش جنبه از این شواهد اکتفا کردهام که عبارتند از:

١- احوال اشخاصی که شیعیان دوازده امامی اظهار می‌دارند که یاران و اصحاب ائمه و راویان مذهبشان هستند.

٢- راویان عقائد شیعه دوازده امامی که از آن اصحاب روایت کرده‌‌اند.

٣- احوال روایاتی که به ائمه معصوم از نگاه این طائفه منسوب شده است.

٤- تاثیر اختلاف روایات منسوب به ائمه این گروه، بر فتاوای علمایشان.

٥- جایگاه علمای متقدم طائفه در نزد علمای متأخر آنان.

٦- وضعیت منابع شیعی و میزان صلاحیت آن‌ها برای اثبات عقیده و شریعت.

روش بحث به صورت خلاصه چنین است:

بیان امور سابق از خلال منابع شیعه دوازده امامی و تحلیل آن‌ها و بیان نتایج مترتب بر آن‌ها به یک روش گفتگویی.

این کتاب مشتمل بر بیست و یک مبحث است. در ذیل هر مبحث دو مطلب ذکر شده است: نخست: بیان یکی از قضایای بحث. دوم: تحلیل آن قضیه و بیان نتائج مترتب بر آنچه که تحت عنوان «وقفات» وارد شده است.

اعتقاد بنده بر این است که هر کدام از این بیست و یک مبحث به تنهائی برای بیدار کردن عقلای این مذهب- مشروط بر اینکه تفکر و تأمل داشته باشند- کفایت می‌کند.

وقتی که انسان عاقل با یک حقیقتی مواجه می‌شود بر وی لازم است که آن حقیقت را قبول نماید و خداوند متعال أ را به این خاطر که این حقیقت را به وی رسانده است شکر نماید و از موانعی که او را از فهم و قبول حقیقت- که زیاد هم می‌باشد- باز می‌دارند و از رد و اعراض از آن‌ها برحذر باشد.

بر روی حقیقت نوری قرار دارد که قلب عاشقان حق را بدون اذن گرفتن فرامی‌گیرد. سپس مبارزه میان حق و میراث نسل‌های گذشته در می‌گیرد و هرکس خداوند را تصدیق نماید خداوند قلبش را منور می‌گرداند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ٦٩ [العنكبوت: ٦٩].

«کسانی که برای (رضایت) ما به تلاش ایستند و در راه (پیروزی دین) ما جهاد کنند، آنان را در راه‌های منتهی به خود رهنمود (و مشمول حمایت و هدایت خویش) می‌گردانیم و قطعاً خدا با نیکوکاران است».

همچنین امید این را داریم که این بحث عقل مخلصان این گروه را جهت تأمل و بازگشت برای رسیدن به حقیقت روشن سازد و تنها به تقلید بسنده نکنند، خصوصاً اینکه علمای این طایفه بر شیعیان واجب کرده‌‌اند که خود بحث نموده و تقلید نکنند.

وصلى الله على نبینا محمد وعلى آله وصحبه وسلم.

نویسنده